دانشنامه حوزوی
پیوند: http://www.wikifeqh.ir/
پیوند: http://www.wikifeqh.ir/
امروز 8 شهریور 96 من برگشتم بعد از چند ماه
سلام می کنم به همه دوستان وبلاگ نویس و عزیزانی که مطالب را دنبال می کنند
امروز روز مبارزه با تروریسمه در این باره تو اینترنت جستجو کردم و مطالبی را برای اطلاع خودم پیدا کردم اگه دوست داشتید بخونید.
8 شهریور؛ روز مبارزه با تروریسم در ایران
شهید رجایی و باهنر در 8 شهریور سال 1360 ترور شدند
تروریسم، از اساسی ترین معضلات جامعه جهانی و خطرناک ترین تهدیدها بر ضد حقوق ملت ها و ثبات بین المللی است. در طول تاریخ، به ویژه یک صد سال اخیر، تروریسم، ریشه مهم ترین تهدیدها بر ضد صلح و امنیت جهانی بوده است.
• روز مبارزه با تروریسم
روز هشتم شهریور، که روز مبارزه با تروریسم نام دارد، مصادف است با عملیات كم سابقه تروریستی نسبت به مقامات ارشد كشورمان در سال 1360 كه به شهادت دو یار دیرین انقلاب و دو اسوه علم و تقوا، شهید محمد علی رجایی، رئیس جمهور و محمد جواد باهنر، نخست وزیر كشورمان و تنی چند از همراهان آنها انجامید. این اقدام تروریستی كه به دست عوامل ضد انقلاب وابسته به گروههای جاسوسی و اطلاعاتی غرب و با هدف مقابله با اراده انقلابی ملت ایران و فروپاشی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران انجام شد ، در میان سایر عملیات های تروریستی به دلیل شهادت نفرات اول و دوم دستگاه اجرایی یك كشور كاملا بی سابقه به شمار می آید.
• تعریف ترور
در فرهنگ سیاسی، ترور از ریشه لاتین terror به معنای ترس و وحشت گرفته شده و به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس، وحشت و استفاده از زور می خواهد به هدف سیاسی خود برسد. در زبان فارسی هم ترور به معنای ترس زیاد، بیم و هراس و خوف و وحشت است و تروریست به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم کش یا کسی که برای رسیدن به هدف خود کسی را به طور غافلگیرانه بکشد یا ایجاد وحشت و هراس کند، گفته می شود.
• عمر تروریسم
عمر ترور و تروریسم به قدمت بشریت است. تروریسم به همه اعصار، همه قاره ها و همه آیین ها تعلق دارد و نمی توان پدیده آشکار اضطراب و حس ناامنی در برابر دشمن نامرئی را که بر همه جا چنگ انداخته نادیده گرفت؛ گرچه می توان پیشینه تروریسم را به دوران جنگ سرد و رقابت میان دو ابرقدرت شرق و غرب برای ضربه زدن به دیگری نسبت داد.
• شیوه های تروریستی
شیوه های به کار برده شده از طرف تروریست ها عبارتند از: هواپیما ربایی، گروگانگیری، خرابکاری، بمب گذاری، بانک زنی و آدم ربایی سیاسی و آدمکشی.
بمب گذاری، شکل غالب تروریسم را تشکیل میدهد. از اواخر قرن نوزدهم و با اختراع دینامیت، تروریست ها ساختمانها و اماکن عمومی شلوغ را مورد هدف قرار دادهاند. اگر چه اغلب بمب گذاری ها تلفات به بار نمیآورند، تروریستها قادرند که خشونت هایی با تلفات بسیار زیاد را ترتیب دهند که بوسیله پیشرفتهای تکنولوژیکی در ابزارهای زمان بندی و مواد منفجره، تسهیل شده است.
حملات مسلحانه ناگهانی به اهداف غیر نظامی همچنین مسافران خطوط هوایی، یا توریستهای بازدید کننده از مکانهای تاریخی نیز از جمله شیوه های تروریستها میباشد. با گذشت زمان قتل مقامات رسمی دولتی به تدریج کمتر شده است. شاید به این دلیل که مقامات دولتی هم اکنون به شدت محافظت میشوند. گروگانگیری راه مشخص برای چانه زنی مستقیم با دولت میباشد.
تروریست ها از شیوه هایی مانند هواپیما ربایی، گروگانگیری، بمب گذاری و… استفاده می کنند
• انواع ترور
ترور را میتوان به انواع مختلفی تقسیم کرد، از جمله : ترور شخصیت، ترور دولتی، تروریسم بین المللی، ترور هسته ای، سایبر تروریسم و … که به طور مختصر در سطور بعدی به تعریف هر کدام از آنها پرداخته میشود.
- ترور شخصیت
ترور شخصیت، یا ترور روانی یعنی ترساندن و تهدید افراد از طریق هدف قراردادن روحیه، حس شهامت و اعتبار. به بیانی دیگر، کشتن روحیه، هتک حرمت و حیثیت شخص یا لطمه وارد کردن به شهرت و اعتبار و آبروی کسی از طریق ناجوانمردانه و به ویژه در رسانه های گروهی. این نوع ترور بیش از آنکه به خشونت فیزیکی بپردازد، از خشونت نرم استفاده میکند، و در ترور شخصیت هدف آسیب رساندن جسمی یا فیزیکی با ایجاد خونریزی یا قتل نیست، بلکه هدف این است که از طریق لطمه وارد آوردن به حیثیت فرد و تخریب شخصیت، از وی در راستای اهداف سیاسی استفاده شود، و یا اینکه اگر وی مانعی در راه رسیدن، به هدف است از طریق ترورشخصیت، این مانع برداشته شود تا راه برای رسیدن به اهداف ترورگران هموار شود.
- تروریسم دولتی
تروریسم میتواند همچون یک روش مورد استفاده حکومتی قرار گیرد که در آن اقتدار دولت با اعمال خشونت و از طریق قرار دادن ملت در حالت هراس جمعی و ترس دائم (رژیم وحشت) تحمیل میشود. اصطلاح تروریسم دولتی، غالبا برای توصیف عمل حکومتهای گوناگون در سازماندهی مستقیم یا کمک غیر مستقیم به مرتکبان اقدامات خشونت بار در سایر کشورها به کار میرود. بعضی از عملیات تروریستی در پوشش دیپلماتیک یا از طریق استخدام تروریست به منظور از میان بردن مخالفان سیاسی برخی از رژیمها در کشورهای دیگر صورت میگیرد که به آن تروریسم دولتی میگویند. کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومتها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که از آن به عنوان تروریسم دولتی یاد میشود.
بمب گذاری، شکل غالب تروریسم را تشکیل میدهد
- تروریسم بین المللی
تروریسم بین المللی به اعمال تروریستی که به منظور تامین مقاصد سیاسی در سطح بین المللی انجام میشود اطلاق میگردد. به عبارتی دیگر تروریسم بین المللی عبارت است از اعمال ترور و خشونت فردی یا جمعی که یک عنصر بین المللی (قربانی و مرتکب، شهروندان دولتهای مختلف باشند، یا اینگونه رفتار ها در بیش از یک کشور رخ دهد) یا یک هدف مورد حمایت بین المللی (مثل غیر نظامیان خارجی هواپیماهای غیر نظامی و کارکنان سازمانهای بین المللی) را در بر گیرد و مقصود از آن نیل به نتیجه ای قدرت طلبانه (یعنی نتیجه ای که هدف آن تغییر یا حفظ ساختارها یا سیاستهای فعال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یک دولت یا سرزمین مشخص است) باشد. پس در تروریسم بین المللی، محدوده عمل تروریستی گسترش مییابد و از سطح یک دولت-ملی فراتر میرود و وارد عرصه بین المللی میشود.
- تروریسم هسته ای
تروریسم هسته ای عبارت است از حمله به تاسیسات و تسلیحات هستهای، یا خرابکاری در آنها و یا سرقت از آنها توسط افرادی مثل ناراضیان سیاسی، فعالان سیاسی و نیروها ضد دولتی.
- سایبرتروریسم
واژه سایبر تروریسم را که در دهه ۱۹۸۰ توسط باری کالین ابداع شد این چنین میتوان تعریف کرد: سایبر تروریسم حاصل تلاقی تروریسم و فضای مجازی میباشد، سایبر تروریسم عموما به معنای حمله یا تهدید به حمله علیه کامپیوترها، شبکه های کامپیوتری و اطلاعات ذخیره شده در آنهاست، هنگامی که به منظور ترساندن یا مجبور کردن دولت یا اتباع آن به منظور پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی خاص، اعمال میشود. یک حمله برای اینکه به عنوان سایبر تروریسم شناخته شود باید به خشونت علیه اشخاص یا دارایی ها منجر شود، یا دست کم آسیب کافی برای ایجاد ترس را باعث شود.
• ایران، قربانی تروریسم
آمریکایی ها به مدت دو دهه سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) را زیر چتر حمایت مالی، سیاسی و تبلیغی خود قرار دادند و از جنایت های تروریستی آنان بر ضد مردم جمهوری اسلامی ایران حمایت کردند. این گروهک با شیوه قهرآمیز و قتل سیاسی، درصدد حذف فیزیکی عناصر کارآمد و طراحان فکری نظام برآمد تا با ایجاد خلأهای جدی در ارکان حساس کشور، شرایط سقوط جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازد. شهدای محراب، شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور، شهیدانی چون لاجوردی، قرنی و صیاد شیرازی، از جمله قربانیان تروریسم بودند که به دست منافقان به شهادت رسیدند. استکبار جهانی در برابر این فعالیت های تروریستی، نه تنها هیچ واکنشی از خود نشان نداد، بلکه از آن حمایت می کرد.
صفحه 562 از مصحف شریف قرآن
ترجمه آیات سوره مبارکه نمل آیات 10 تا 10
عصای خود بیفکن ناگاه موسی افکند . ناگاه موسی بر آن نگریست که به جنبش درآمد اژدهایی مهیب گردید موسی از آن چنان بترسید که رو به فرار نها و دیگر واپس نگردید ای موسی مترس که پیامبران در حضور من هرگز نمی ترسند10
مگر کسی که چون ستم کند به زودی آن بد را به نیکوئی مبدل گرداند که همانا خدا بسیار به خلق آمرزنده و مهربانست11
ای موسی دست در گربان خود کن تا چون بیرون آوری نه از مرض برق سپید و روشن گردد آنگاه با نه معجزه الهی به سوی فرعون و قومش که گروهی فاسق و نابکارند به رسالت روانه شو12
چون آیات ما را ره آنها ارائه داد گفتند که این معجزات تو سحر بودنش روشن و آشکار است13
و با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار آن کردند بنگر تا عاقبت آن مردم ستمکار فاسد به کجا انجامید؟14
و همانا به داود و سلیمان مقام دانش عطا کردیم که گفتند ستایش و سپاس خدای را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش فضیلت عطا فرمود15
امروز نیت کردم قرآن را باز کنم و معنای چند آیه را بخونم سوره مبارکه مومنون اومد آیات 97 تا 105 که صفحه 516 قرآن کریم قرار داره برای تذکر اول به خودم و بعد برای استفاده دوستان عزیز معنای این آیات نورانی را از کتاب هدایت می خوانم.
97) و بگو بار الها من از وسوسه و فریب شیطان (انس و جن) به سوی تو پناه می آورم.
98) و هم به تو پناه می برم خدایا از آنکه شیاطین به مجلسم حضور به هم رسانند.
99) تا آنکه وقت مرگ هر یک را فرا رسد در آن حال آگاه و نادم شده و گوید بارالها مرا به دنیا باز گردان
100) تا شاید به تدارک گذشته عملی صالح به جای آرم و به او خطاب شود هرگز نخواند شد
101) و این کلمه را از حسرت بگوید و از عقب آنها عالم برزخست تا روزی که برانگیخته شوند.
102) پس آنگاه که نفخه صور قیامت دمید دیگر نسبت و خویشی در میانشان نماند و کسی از کسی دیگر حال نپرسد.
103) پس در آن روز هر آنکه اعمالش سنگین و وزین است آنان رستگارانند.
104) و هر آنکه اعمالش سبک وزن است آنان کسانی هستند که نفس خویش را در زیان افکنده و به دوزخ مخلد خواهند بود.
105) آتش دوزخ صورتهای آنها را می سوزاند و در جهنم زشت منظر خواهند بود
106) (و به آنها خطاب شود) آیا آیات من برای شما تلاوت نشد؟ و شما از جهل و تکبّر تکذیب آیات ما نکردید.
سلام به همه دوستان مدتی بود که وبلاگم غیر فعال بود اما از امروز به امید خدا تصمیم گرفتم وبلاگ فعالی داشته باشم. فکر کردم مطالب جدیدی که می بینم و به نظرم جالب و پر محتوا باشه تو وبلاگم قرار بدم.
امیدوارم که از لحظه لحظه هامون استفاده کنیم. و برای همه آرزوی توفیق و سلامتی و عاقبت به خیری را دارم.
تأسيس نهضت عظيم علمي و مكتب فكرى و نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى، سبب شد كه امام صادق(ع) به عنوان رئيس مذهب جعفرى (تشيع) شهرت يابند، همچنين از آن جهت كه عمر بيشترى نصيب آنحضرت شده است به «شيخ الائمه» مشهور هستند.
به گزارش شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) به نقل از پايگاه اطلاع رساني حج، حضرت امام جعفر صادق (ع) رئيس مذهب جعفرى در روز ۱۷ ربيع الاول سال ۸۳ هجرى در شهر مقدس مدينه به دنيا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر (ع) و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبى بكر بود.
نگاهي گذار به و لادت و تربيت امام صادق (ع)
امام صادق تا سن ۱۲ سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد (ع) بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام (ع) از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است. پس از رحلت امام چهارم مدت ۱۹ سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر (ع) زندگى كرد و با اين ترتيب ۳۱ سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر يك از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند، و از مبدأ فيض كسب نور مىنمودند گذرانيد.
بنابراين صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار، به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد.
آن حضرت هفت پسر و سه دختر داشت. پس از ايشان مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم (ع) منتقل گرديد. ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است كه بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق (ع) از دنيا رفته است. طايفه اسماعيليه به امامت وى قائلند.
رسول خدا لقب «صادق» را برای آن حضرت انتخاب كردند
نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ايشان «صادق» است، اگر چه القاب ديگرى همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته اند، لقب صادق را حضرت رسول اكرم (ص) براى آن حضرت انتخاب فرمودند، علامه مجلسى در جلد ۴۷ بحار الانوار صفحه ۸ روايتى بدين مضمون نقل كرده است: «امام زين العابدين (ع) از پدرش و او از جدش امير المؤمنين (ع) نقل كرده كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «وقتى كه فرزند من جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق نام گذاريد، زيرا در اولاد او كسى همنام او خواهد بود كه به ناحق دعوى امامت مى كند و او را كذاب خواهند گفت». همچنين گفته شده از اين جهت به وى صادق مىگفتند كه هر چه مىگفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است كه گفته شود.
ماجراي ترس امام صادق (ع) از بيان «تلبيه» در حال احرام
مالك بن انس فقيه مدينه مى گويد: نزد امام صادق (عليه السلام) مى رفتم، آن حضرت براى نشستن من متكا مى گذاشت و احترام مى فرمود و ايشان نسبت به من محبت داشت، و اين امر مرا بسيار خوشحال مى كرد و خداى را بر اين نعمت شكر مى كردم. سپس مالك مى گويد: آن حضرت مردى بود كه از سه حال خارج نبود: يا روزه بوده يا در حال نماز، و يا در حال ذكر خداوند، از بزرگان عبادت كنندگان، و در زهد سرآمد بود، از همان هايى كه از خدا خوف و خشيت فراوان دارند.
هر زمانى كه مى فرمود: «قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) » گاهى رنگ آن حضرت كبود، و گاهى زرد مى شد، تا به جايى كه گاهى شناخته نمى شد. يك سال با آن حضرت به حج خانه خدا رفته بودم، وقتى كه گاه احرام شد، هرچه آن حضرت سعى مى كرد كه تلبيه «لبيك اللهم لبيك» بگويد، صدا در گلوى آن حضرت قطع مى شد و نزديك بود كه از بالاى مركب به زمين بيافتد، به آن حضرت عرض كردم؛ اى فرزند پيامبر بگو لبيك، زيرا بايد محرم شوى و چاره اى از گفتن نيست، آن حضرت فرمود: چگونه جسارت كنم و بگويم: «لبيك اللهم لبيك» در حالى كه مى ترسم از آن كه خداوند عزوجل به من بگويد: «لا لبيك و لا سعديك؟»
نگاهي به عصر امامت امام صادق (ع)
زندگى پر بار امام جعفر صادق (ع) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنى اميه (هشام بن عبدالملك - وليد بن يزيد - يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار) كه هر يك به نحوى موجب تألم و تأثر و كدورت روح بلند امام معصوم (ع) را فراهم مىكردهاند، و دو نفر از خلفاى عباسى (سفاح و منصور) نيز در زمان امام (ع) مسند خلافت را تصاحب كردند و نشان دادند كه در بيداد و ستم بر امويان پيشى گرفتهاند، چنانكه امام صادق (ع) در ۱۰ سال آخر عمر شريفش در ناامنى و ناراحتى بيشترى بسر مىبرد. عصر امام صادق (ع) يكى از طوفانىترين ادوار تاريخ اسلام است كه از يك سواغتشاشها و انقلابهاى پياپى گروههاى مختلف، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين (ع) رخ مىداد، كه انقلاب «ابو سلمه» در كوفه و «ابو مسلم» در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است و از ديگر سو عصر آن حضرت، عصر برخورد مكتبها و ايدهئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامى با دنياى خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود.
امام صادق (ع) و نهضت عظيم علمي
ختلافات سياسى بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى اسلامى، موجب پيدايش يك نهضت علمى گرديد. نهضتى كه پايههاى آن بر حقايق مسلم استوار بود.
به وجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط آشفته و تاريك آن عصر، كار هر كسى نبود، فقط كسى شايسته اين مقام بزرگ بود كه مأموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانى شود، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباط دهد، حقايق علمى را از درياى بيكران علم الهى به دست آورد، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد.
تنها وجود گرامى حضرت صادق (ع) مىتوانست چنين مقامى داشته باشد، تنها امام صادق (ع) بود كه با كنارهگيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست.
بنابراين زمان امام صادق (ع) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در «خودشناسى» و «خداشناسى» مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند. در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند.
همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش به وسيله امام صادق (ع) در مدينه، منصور خليفه عباسى كه از راه كينه و حسد، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشهچينى از محضر امام (ع) بازدارد.
علت شهرت امام صادق (ع) به موسس مذهب جعفري چيست؟
در چنين شرايط دشواري كه شيعه مىرفت كه نابود شود، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد و به صورت اسلام بنى اميهاى يا بنى عباسى خودنمايى كند، امام دامن همت به كمر زد و به احيا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن، چهار هزار شاگرد متخصص (همانند هشام، محمد بن مسلم و…) در رشتههاى گوناگون علوم بودند، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند. هر يك از اينان از طرفى خود، بازگوكننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند. تأسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى، سبب شد كه امام صادق (ع) به عنوان رئيس مذهب جعفرى (تشيع) مشهور گردد.
شهادت شيخ الائمه (ع) در شهر رسول خدا (ص)
حضرت امام صادق (عليه السلام) در بيست و پنجم شوال سال ۱۴۸ ه ق در حالى كه ۶۵ سال از عمر مبارك آن حضرت گذشته بود از دنيا رحلت فرمودند و از جهت اينكه عمر بيشترى نصيب ايشان شده است به «شيخ الائمه» شهرت دارند. وجود مطهر و مقدس آن امام همام در قبرستان بقيع در كنار پدر و جد و عموى خود امام مجتبى (ع) به خاك سپرده شد و بنابر روايتى پس از آزار و اذيت زياد آن حضرت به وسيله عوامل منصور دوانيقى با سم به شهادت رسيد.
به نام خدا و با یاد امام زمان سلام بر امام منتظر و غایب از نظر
دو روز دیگه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام شیخ الائمه و موسس مذهب جعفری ، امام ششم ما شیعیان است شهادت ایشان را خدمت امام عصر ارواحنا فدا و همه شیعیان جهان تسلیت عرض می کنم
ای آیینه تمام نمای صبر و ایثار تو را به چه نام بخوانم که نامت یادآور حماسه عاشورا و یادآور اسارت و غربت یتیمان کربلاست . تو را به چه نام بخوانم که نامت در رنج و محنت گره خورده است .
ای بانوی غم! تو هدیه ای از جانب خدا بودی و نه تنها زینت پدر که زینت مادر بودی و زینت خاندان نبوت و امامت … و آمده بودی تا صبر راشر مزده کنی و عشق را بحوت لحضه ای زلالت . آمده ای تا صدق و وفادار به جهانیان بیاموزی و متانت، وقار و ایثار را به نمایش بگذاری . آمده بودی تا رسالت خود را به انجام برسانی . برادر را مونس و یار باشی و قافله حسینی را سالار و اسیران را غمخوار . آمده بودی تا فریاد بلند نطومان باشی در پیچیده در دهلیزی های تاریخ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای نهان به گوش می رسد .
ای روح بلند پایداری چه گذشت بر تو در آخرین سفرت راه درازی آمده بودی و در تمام طول راه خاطرات سرح خویش را ورق می زدی . از تمام جاده ها بوی برادر را استشمام می کردی و در تمام گذرگاه ها صدای گریه یتیمان رامی شنوی و بی تابی رقیه را که در تمام طول راه پدر را طلب می کرد . زخم خاطرات روحت را آزاده کرده بود . پرنده جانت دیگر در قفس تن نمی گنجید آتش اشتیاق شعله کشیده بود . پس چشم ها را بر هم گذاشتی و بلندترین نغمه وصال را سر دادی .
ای داغدارترین شقایق! تو وارث مظلومیت ستردگی بودی که در خاندان طاهرت نسل به نسل به ارث می رسید و صبر بلندترین واژه ای بود که در تو به ودیعه نهاده شده بود . هیچ قلبی چون قلب تو نسوخت و هیچ چشمی چون چشم تو زیبایی را در صحرای کربلا ندید .
دروصف عقیله العرب حضرت زینب سلام الله علیها
طبع می خواهد که وصف زینب کبری کند
لیک قطره کی تواند صحبت از دریا کند
توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است
مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند
نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او
کی تواند خامه مدح آن ملک سیما کند
جد پاکش مصطفی، باب کبارش مرتضی ست
مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند
چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یکی
ناز بر موسی بن عمران، فخر بر عیسا کند
دختر زهرا که در حجب و حیا و عصمتش
نقش مادر را به خوبی در جهان ایفا کند
در شهامت بود وارث بر علی مرتضی
همت والای او تفسیر کرمنا کند
در شجاعت چون حسین و در صبوری چون حسن
در عبادت پیروی از مادرش زهرا کند
در دریای عفاف و گوهر گنج حیاست
عفتش یاد از حیای مریم عذرا کند
کیست چون زینب که با یک جلوه از نور رخش
رخنه ها در قلب موسی در دل سینا کند؟
کیست چون زینب که در راه رواج دین حق
مو به مو برنامه دین خدا اجرا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در ره دین خدا
در جهان دار و ندار خویشتن اهدا کند؟
کیست چون زینب کسی کو با اسیری خودش
خون پاک کشتگان کربلا احیا کند؟
کیست چون زینب که با تدبیر مظلومانه اش
دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در میان دشمنان
چون علی مرتضی در نطق خود غوغا کند؟
کیست چون زینب که او با یک کلام آتشین
تنگ و تاریک، این جهان در دیده اعدا کند؟
کیست چون زینب که در بزم یزید بی حیا
خطبه ای غرا بخواند محشری برپا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در دیار کربلا
ناله جانسوز او تاثیر در دلها کند؟
گه به بالین علی اکبر رود در قتلگاه
گه برای تسلیت رو جانب لیلا کند
گاه در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را
تا بخوابد آب را در خواب خود رویا کند
گاه دلداری دهد بر مادران سوگوار
گاه دلجویی ز آل و عترت طاها کند
گاه آید بر سر نعش برادر از خیم
از ته دل ناله و فریاد و واویلا کند
گاه هم گیرد ز دست دختران بی پناه
از خیام سوخته رو جانب صحرا کند
دختر شیرخدا و بی گمان خود، شیر بود
کس ندیده شیر را کز روبهان، پروا کند
در جهان املاء دین را کرده انشاء مو به مو
کیست چون زینب که این املاء را انشا کند؟
پیروی باید کند از دخت زهرا و علی
هر که می خواهد که راه دین حق، پیدا کند
روز محشر گر به شکوه لب گشاید بی گمان
محشری دیگر به پا در محشر کبرا کند
دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب
دوستانش را مقر در سایه طوبا کند
ای رسولی غم مدار از گیر و دار روز حشر
دختر زهرا اگر از راه لطف، ایما کند
ای آیینه تمام نمای صبر و ایثار تو را به چه نام بخوانم که نامت یادآور حماسه عاشورا و یادآور اسارت و غربت یتیمان کربلاست . تو را به چه نام بخوانم که نامت در رنج و محنت گره خورده است .
ای بانوی غم! تو هدیه ای از جانب خدا بودی و نه تنها زینت پدر که زینت مادر بودی و زینت خاندان نبوت و امامت … و آمده بودی تا صبر راشر مزده کنی و عشق را بحوت لحضه ای زلالت . آمده ای تا صدق و وفادار به جهانیان بیاموزی و متانت، وقار و ایثار را به نمایش بگذاری . آمده بودی تا رسالت خود را به انجام برسانی . برادر را مونس و یار باشی و قافله حسینی را سالار و اسیران را غمخوار . آمده بودی تا فریاد بلند نطومان باشی در پیچیده در دهلیزی های تاریخ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای نهان به گوش می رسد .
ای روح بلند پایداری چه گذشت بر تو در آخرین سفرت راه درازی آمده بودی و در تمام طول راه خاطرات سرح خویش را ورق می زدی . از تمام جاده ها بوی برادر را استشمام می کردی و در تمام گذرگاه ها صدای گریه یتیمان رامی شنوی و بی تابی رقیه را که در تمام طول راه پدر را طلب می کرد . زخم خاطرات روحت را آزاده کرده بود . پرنده جانت دیگر در قفس تن نمی گنجید آتش اشتیاق شعله کشیده بود . پس چشم ها را بر هم گذاشتی و بلندترین نغمه وصال را سر دادی .
ای داغدارترین شقایق! تو وارث مظلومیت ستردگی بودی که در خاندان طاهرت نسل به نسل به ارث می رسید و صبر بلندترین واژه ای بود که در تو به ودیعه نهاده شده بود . هیچ قلبی چون قلب تو نسوخت و هیچ چشمی چون چشم تو زیبایی را در صحرای کربلا ندید .
دروصف عقیله العرب حضرت زینب سلام الله علیها
طبع می خواهد که وصف زینب کبری کند
لیک قطره کی تواند صحبت از دریا کند
توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است
مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند
نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او
کی تواند خامه مدح آن ملک سیما کند
جد پاکش مصطفی، باب کبارش مرتضی ست
مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند
چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یکی
ناز بر موسی بن عمران، فخر بر عیسا کند
دختر زهرا که در حجب و حیا و عصمتش
نقش مادر را به خوبی در جهان ایفا کند
در شهامت بود وارث بر علی مرتضی
همت والای او تفسیر کرمنا کند
در شجاعت چون حسین و در صبوری چون حسن
در عبادت پیروی از مادرش زهرا کند
در دریای عفاف و گوهر گنج حیاست
عفتش یاد از حیای مریم عذرا کند
کیست چون زینب که با یک جلوه از نور رخش
رخنه ها در قلب موسی در دل سینا کند؟
کیست چون زینب که در راه رواج دین حق
مو به مو برنامه دین خدا اجرا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در ره دین خدا
در جهان دار و ندار خویشتن اهدا کند؟
کیست چون زینب کسی کو با اسیری خودش
خون پاک کشتگان کربلا احیا کند؟
کیست چون زینب که با تدبیر مظلومانه اش
دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در میان دشمنان
چون علی مرتضی در نطق خود غوغا کند؟
کیست چون زینب که او با یک کلام آتشین
تنگ و تاریک، این جهان در دیده اعدا کند؟
کیست چون زینب که در بزم یزید بی حیا
خطبه ای غرا بخواند محشری برپا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در دیار کربلا
ناله جانسوز او تاثیر در دلها کند؟
گه به بالین علی اکبر رود در قتلگاه
گه برای تسلیت رو جانب لیلا کند
گاه در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را
تا بخوابد آب را در خواب خود رویا کند
گاه دلداری دهد بر مادران سوگوار
گاه دلجویی ز آل و عترت طاها کند
گاه آید بر سر نعش برادر از خیم
از ته دل ناله و فریاد و واویلا کند
گاه هم گیرد ز دست دختران بی پناه
از خیام سوخته رو جانب صحرا کند
دختر شیرخدا و بی گمان خود، شیر بود
کس ندیده شیر را کز روبهان، پروا کند
در جهان املاء دین را کرده انشاء مو به مو
کیست چون زینب که این املاء را انشا کند؟
پیروی باید کند از دخت زهرا و علی
هر که می خواهد که راه دین حق، پیدا کند
روز محشر گر به شکوه لب گشاید بی گمان
محشری دیگر به پا در محشر کبرا کند
دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب
دوستانش را مقر در سایه طوبا کند
ای رسولی غم مدار از گیر و دار روز حشر
دختر زهرا اگر از راه لطف، ایما کند
مقدمه :
اعتکاف چیست؟
هرگز نمی توان ارزش همه زمانها را برابر دانست، چنان که نمی توان همه مکانها را برابر شمرد. برخی زمانها و مکانها ارزشی والا دارند. ماه رجب ارزشمند است، ماه سلوک و زدودن زنگارهای شیطانی از آیینه دل است؛ ماه ولایت و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است؛ ماه رجب گاهِ اعتکاف است. در این ماه، که هنگامه تحول است، عاکفان کوی دوست، با حضور در صحن و سرای دوست، پله های سلوک را پیموده و پله پله به خدا نزدیکتر می شوند. معتکف روزه اش، نمازش، حضورش در مسجد و دیگر اعمالش مایه تقرب است. در خانه دوست، سفره ایی از مغفرت و بخشایش گسترده شده و عاکف با صیقل روح و روان، زنگار گناه از دل می زداید و مهیای ضیافت بزرگ در ماه وصال می گردد. ماهی که عشاق از سفره پرفیض الهی، لقمه های راز بر می چینند و عطر قرآن از ژرفای دل بار یافتگان، مشام جان را می نوازد.
اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آمیزه ای است از این دو و نیازمند پرورش در ابعاد وجودی خود؛ انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نیازمند نیایش است، مناجاتی شیرین و زیبا، هم کلامی موجودی ضعیف با منشأ قدرتها. از آغاز خلقت تا صحنه رستاخیز، راز و نیاز زیباترین هنر آدمی است.
غفلت بد است در برخی موارد بدتر؛ جریان زمان در گذر است و با از دست دادن آهی ماند و افسوسی که به هیچ نیرزد. انسان دشمنی دارد در اوج حیله گری، با چنین دشمنی هوشیاری باید و سرعت در خیرات؛
زمان اعتکاف است. خالق مهربان قرب خلایق می طلبد. در فکر پرورش روح و روان انسان است و مقررات دینی را تشریع می کند. تنوع عبادات به دلیل نیازهای گوناگون انسانی است، هر عبادتی جوابگوی نیازی از اوست. نماز، زنگار غفلت از روان می زداید و صیقل روح و روان است. در روزه، پالایشگاه خلوص و نردبان صعود است. روزه دار پرواز در آسمان عبادت و عبودیت را می آزماید و آیینه قلبش را نورستان خدایی می کند. حج، شرکت در آزمون الهی و قطع تعلقات و دلبستگی دنیوی است. عبادات مالی؛ چون خمس و زکات و صدقات، دمیدن روح ایثار و گذشت در وجود آدمی است. اما اعتکاف، آمیزه ای از چند عبادت با فضیلت است.
روزه که خود عبادتی ارزشمند است شرط اعتکاف است. حضور در مسجد و خواندن نماز هم شرط آن است. عاکف سه روز در مسجد جامع مقیم می گردد و جز برای ضروریات، کوی دوست را ترک نمی گوید. خود را از حلال باز می دارد تا با تمرین بندگی، جهاد با نفس را بیازماید. اعتکاف عهد مودّت و میثاق مجدد با پروردگار است.
در فضیلت اعتکاف این بس که معادل طواف کعبه و همتای رکوع و سجود است. خدای منّان می فرماید: “… وَ عَهَدنا اِلی ابراهیمَ وَ اِسمعیلَ اَن طَهّرا بَیتی لِلطّائِفینَ وَ العاکِفینَ وَ الرُکّعِ السُجود؛( آیه 125، سوره بقره) و ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان از هرگونه آلودگی تطهیر کنند.”
اساساً ارزش آدمی را عملش می رساند. معتکف انسانی بزرگ و شریف است به اندازه شرافت و فضل عملش، مقدس اردبیلی یگانه زمان در علم و عمل در شرافت و فضیلت اعتکاف گوید: مبادا کسی گمان کند که اعتکاف مقدمه عبادتی دیگر است. کسی که با طهارت و در حال روزه در مسجد مقیم می شود و تعهد قربت در اعتکاف می نماید، این عمل عبادت است. اعتکاف عبادتی مستقل است به مثابه حج و عمره و روزه و نماز و هر عبادت مستقل دیگر.
و ایام بیض در پیش است زمان عرشی شدن فرشیان؛ اعتکاف با همه فضیلتش، زن و مرد را به خود می خواند، انسان را می خواند تا در دنیای های و هوی و دود و دم، معراج انسانیت را به تماشا بنشینیم. فرصت طلایی عمر در پیش است و ایام در گذر؛ پس همتی باید تا با حضوری سبز از همسفران کوی دوست بگردیم.
تعریف اعتکاف:
اعتکاف چیست؟
اعتکاف در لغت به معنای توقف در جایی است .اما تعریف اصطلاحی اعتکاف: امام خمینی (ره) در تعریف اعتکاف می فرمایند: “وَ هُوَ اللَّبَثُ فِی المَسجِدِ بِقَصدِ التَعّبُدِ بِهِ وَ لا یعتَبَرُ فِیه ضَمُّ قَصدِ عِبادَةٍ اُخری خارِجَةً عَنهُ وَ اِن کانَ هُو الاَحوِط؛ اعتکاف، ماندن در مسجد به نیت عبادت است و قصد عبادت دیگر، در آن معتبر نیست. اگر چه احتیاط مستحب نیت عبادتی دیگر، در کنار اصل ماندن می باشد.
اهمیت اعتکاف:
اعتکاف، محو خود خواهى در امواج بلند خداگرایى و خدمت به امت اسلامى است. اعتکاف، بیرون رفتن از خانه خویش و مصمم شدن بر حضور در خانه حضرت حق است. عبادتى مستحبى و تقرب جویانه و داوطلبانه است که روزه روز سوم آن رنگ وجوب مى گیرد. اعتکاف، گریز از لذت گرایى و مهار حس خود محورى و برترى جوئى و بازگشت از قبله دنیاگرایان به سمت و سوى قلب و قبله هستى است. خود سازى، محاسبه نفس، توبه و نیایش، نماز و تلاوت قرآن و استمداد از آستان قدس ربوبى از دیگر برکات اعتکاف است. اسلام، فکر جدایى از زندگى دنیا و گوشه نشینى و کناره گیرى از مردم و به تعبیر دیگر رهبانیت را باطل و ناپسند اعلام کرد، اما اعتکاف را بعنوان فرصتى براى بازگشت به خویش و خداى خویش قرار داد، تا کسانى که از هیاهو و جنجال هاى زندگى مادى خسته مى شوند، بتوانند چند صباحى با خداى خود خلوت کنند و جان و روح خود را با خالق هستى ارتباط دهند .اعتکاف شرایطی را فراهم می کند تا انسانها با توشه معنوى و اعتقادى راسخ و ایمان و امیدى بیشتر، به زندگى خود ادامه داده ، خود را براى صحنه هاى خطر و جهاد در راه خدا آماده سازند ، همیشه با یاد خدا تلاش کنند ، خود را در محضر پروردگار ببینند ، از نافرمانى او بپرهیزند و به سوى سعادت دنیا و آخرت گام بردارند.
اعتکاف در ادیان دیگر:
کسی به درستی نمی داند که این عبادت، از چه زمانی آغاز و کیفیت اجزا و شرایط آن در بدو شکل گیری چه چیزهایی بوده است.
با توجه به آیه 125 سوره بقره، می توان نتیجه گرفت که اعتکاف عملی بوده که در شریعت ابراهیم از مناسک و عبادات الهی محسوب می شده. و پیروان ایشان به این عمل مبادرت می ورزیدند و لذا ابراهیم و اسماعیل (ع) از طرف خداوند موظف شده بودند تا محیط لازم را برای برپایی این مراسم مهیا سازند. واگذاری این مسؤولیت خطیر به آنها، گواه بزرگی بر اهمیت عباداتی چون حج، اعتکاف و نماز در پیشگاه خداوند است.
حضرت موسی (ع) با آن که مسؤولیت سنگین رهبری و هدایت امت را به دوش داشت، برای مدت زمانی آنان را ترک و برای خلوت با محبوب خویش به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش خداوند که فرمود: چرا قوم خود را رها کردی و با عجله به سوی ما شتافتی؟ عرض کرد: پروردگارا! به سوی تو آمدم تا از من راضی شوی (طه :83و84).
بیت المقدس از مکانهایی بود که همواره عده زیادی از انسانها، برای اعتکاف در آن گرد می آمدند و به راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول می شدند. بزرگ این گروه، حضرت زکریا (ع) بود و از جمله کسانی که در امر اعتکاف سرپرستی می نمود حضرت مریم (ع) است. قرآن در این باره می فرماید: “وَ کَفّلَها زَکَریا کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکَریا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقاً؛ کفالت او (مریم) را زکریا بر عهده گرفت و هر زمان که به محل عبادت او می رفت برای او غذایی مهیا می دید (عمران:37).”
از قرآن مجید (مریم:16و 17) استفاده می شود که حضرت مریم (ع) آنگاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهی نایل آمد از مردم بریده بود و در خلوت به سر می برد.
علامه طباطبائی می فرماید: گویا مقصود از دوری مریم از مردم، بریدن از آنان و روی آوردن به اعتکاف برای عبادت بوده است.
طبق روایات اهل سنت، در دوران جاهلیت هم عملی به عنوان اعتکاف در میان مردم رایج بوده است و مردم توسط این عمل به خدای خود تقرب می جسته اند.
اجداد پیامبر اسلام (ص) از پیروان دین حنیف به شمار می روند. اعتکاف در غارها و بیابانها و کوهها، به عده ای از این حنفاء نسبت داده شده است. آنان در جاهای خلوتی که از مردم دور بود به اعتکاف پرداخته و خود را در آن محبوس می کردند و جز برای نیازهای شدید و ضروری، از آن خارج نمی شدند و در آن اماکن به عبادت و تأمل و تفکر در هستی پرداخته و در جستجوی راستی و حقیقت بودند. آنها در آن اماکن خاموش و آرام مثل غار حراء، به عبادت مشغول می شدند.
پیامبر (ص) نیز مانند خود بر دین حنیف یعنی دین حضرت ابراهیم (ع) بود و عبادات متداول آن دین و از جمله اعتکاف را برپا می داشت.
قبل از بعثت حضرت محمد (ص) نیز غار حراء محل عبادت و راز و نیاز بود، حضرت رسول اکرم (ص) نیز به اعتکاف در آن مکان مشغول می شدند و در اندیشه سرنوشت بشریت فرو می رفتند.
ارکان اعتکاف:
اعتکاف چیست؟
ارکان عبادت یعنی اجزایی که اگر عمداً یا سهوا ترک شوند، آن عبادت باطل می شود. اعتکاف نیز ارکانی دارد که عبارت اند از 1) نیت؛ 2) توقف در مسجد جامع شهر یا مساجد چهار گانه معروف؛ 3 کمتر از سه روز نبودن اعتکاف؛ 4) روزه دار بودن معتکف در ایام اعتک
زمان اعتکاف:
اعتکاف در هر زمانی که انسان بتواند حداقل سه روز در مسجد بماند صحیح است، و بهترین زمان برای آن، ماه مبارک رمضان و مخصوصا در دهه آخر آن ماه می باشد.
نیت اعتکاف:
اعتکاف،همانند سایر عبادات،باید با نیت و قصد قربتباشد و هر گونه ریا و خود نمایی و قصد غیر الهی آن را باطل میکند. در نیت اعتکاف،قصد وجه شرط نیست،یعنی لازم نیست قصد کند که اعتکاف واجب استیا مستحب. زمان نیت اعتکاف، وقت شروع اعتکاف است که شروع طلوع فجر می باشد و با استمرار نیت اول شب هم مانعی ندارد.اعتکاف را می توان به سه صورت به جای آورد. 1) برای خود ؛ 2) به نیابت از مردگان 3) به نیابت از زندگان
اگر اعتکاف را به نیابت از کسی که، از دنیا رفته به جای آورد، در این صورت اعتکاف را تنها به نیابت از یک نفر می توان انجام داد ولی اگر مقصود اهدای ثواب باشد می توان ثواب اعتکاف را به چند نفر، زنده یا مرده، هدیه کرد.
در مورد نیابت از شخص زنده، در میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از فقها در درستی چنین اعتکافی، تردید کرده اند. در این صورت، هرگاه نایب، اعتکاف را به قصد رجا، یعنی امید به مطلوب بودن عمل نزد خدا، نه به عنوان عبادتی حتمی انجام دهد، مانعی ندارد.
شرایط اعتکاف:
در صحت اعتکاف علاوه بر شرایط عامه تکلیف( ایمان، عقل و قدرت)، اموری شرط است:الف) قصد قربت ب) روزه: ج) سه روز روزه دار بودند. د) وقوف در چهار مسجد: مسجد الحرام، مسجد النبی«ص»، مسجد جامع کوفه و مسجد بصره. ولی به قصد رجاء ( به امید پاداش) می توان در مسجد جامع هر شهر معتکف شد. ه)اجازه شوهر و اجازه پدر و مادر و) پیوستگی اعتکاف
محرمات اعتکاف:
اعتکاف چیست؟
1- پرداختن به امور جنسی به معنای وسیع آن: که شامل هر نوع بهره برداری شهوانی می باشد .
2- بوییدن عطر و هر نوع بوی خوش و گیاهان معطر به قصد لذت بردن
3- مجادله و مناقشه: حرمت جدال مربوط به اموری است که معتکف بخواهد فضل و برتری خود را به دیگران نشان دهد.
4- محرمات روزه: در حال روزه یعنی از طلوع تا غروب خورشید، که معتکف روزه می گیرد، باید از محرمات روزه نیز اجتناب نماید. بعضی از فقها محرمات احرام را بر معتکف مستحب دانسته اند.
5- خرید و فروش
اعمال اعتکاف:
اعمال شب سیزدهم: اعمالی را باید در این شب انجام داد؛ از جمه آن ده رکعت نماز است که اگر به درستی به جا آورده شود، دارای ثواب و پاداش بزرگی است. در روایتی از پیامبر (ص) می خوانیم: « کسی که در شب سیزدهم ماه رجب ده رکعت نماز بخواند؛ بدین گونه که در رکعت اول حمد یک مرتبه و سوره عادیات هم یک مرتبه و در رکعت دوم حمد یک مرتبه سوره تکاثر نیز یک مرتبه بخواند و بقیه رکعت ها را هم به همین نحو تمام کند، خداوند متعال گناهان او را می آمرزد و اگر عاق والدین هم باشد خداوند سبحان از او راضی می شود، و همچنین در قبر نکیر و منکر به او نزدیک نمی شوند و او را نمی ترسانند و بر پل صراط هم چون برق خاطف (سریع) عبور می کند و نامه اعمالش را به دست راستش می دهند و میزان اعمالش سنگینی می کند و در بهشت فردوس هزار شهر به او اعطا می شود.»روز سیزدهم هم روزه اش ثواب فراوان دارد و برای کسی که بخواهد عمل ام داود را به جای آورد، باید این روز و دو روز بعدش را روزه بگیرد.
- مي گويند بايد از حضرت علي (ع) الگو بگيريم! اما چگونه؟!… من يك جوان هستم! يك جوان با خصوصيات خاص دوران جواني! يك جوان با شور و نشاط خاص اين دوران كه به خنده و تفريح، به شور و احساسات نياز دارد و به الگويي كه مرا به شور آورد!
- با تمام اين حرفها، باز هم بهترين الگو براي تو و براي همه،مولاي متقيان است: و بخصوص جواني شان!
- جواني حضرت علي (ع) ؟!
الگو گرفتن يك الگو
- بله ! خود اميرالمؤمنين هم در جواني شان، الگو داشته اند. الگويشان هم پيامبر بوده است. علي (ع) از شش سالگي همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگي مي كرده اند و در همه امور زندگي شان، حتي جزيي ترين مسائل هم به پيامبر اقتدا مي نمودند. يعني خود ايشان هم از يك انسان كامل و والاي ديگر، الگو مي گرفته اند.
- اما چگونه ؟!
- پيامبر اكرم (ص) و علي (ع) همواره با هم بودند، از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان، دعوت عمومي در خانه خدا و حتي سفرهاي تبليغي پيامبر. علي (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مي رفت و آنگاه يكديگر را شاداب ودر آغوش مي كشيدند و احوال هم را مي پرسيدند. آندو بزرگوار اوقات زيادي از شبانه روز را در كنار هم به كار و تلاش مي پرداختند و گاه علي (ع) خالصانه عرق از پيشاني پيامبر (ص) پاك مي كرد و ا يشان نيز صميمانه از او تشكر مي نمود.
علي (ع) خود در اين باره مي فرمايند : ((پيامبر (ص) مرا در دامن خود پروريد. من كودك بودم، پيامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش مي فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاي مي داد… هرگز نيافت كه من دروغي بگويم و در كردار من اشتباهي رخ دهد. من همچون بچه شتري تازه كه پيوسته به دنبال مادرش هست، به دنبال او مي رفتم. او هر روز نكته هاي تازه اي از اخلاق را براي من آشكار مي ساخت. و مرا فرمان ميداد كه در خط او حركت كنم. آن حضرت مدتي از سال در كوه حرا به سر مي برد و كسي جز من او را نمي ديد… من نور وحي و رسالت را ميديدم و بوي خوش ودل انگيز نبوت را احساس مي كردم.. موقعيتي كه من در محضر رسول الله داشتم براي هيچ كس نبود.))
- بسيار خوب! تمام اين حرفها درست! اما حضرت علي، پيامبر را مي ديده اند، وجودشان را لمس مي كرده و به ايشان اقتدا مي كرده اند اما من چه؟! من كه حضرت علي را نمي بينم، چگونه مي توانم از ايشان الگو بگيريم؟!
- تاريخ كه روح، افعال و رفتار اميرالمؤمنين را ديده و نقل كرده است. از او استفاده كن! از ديدگان تاريخ!
- آري! مگر تو نمي گفتي الگويي مي خواهي كه تو را به شور بياورد. آنچه مي تواند يك جوان را به شور بياورد، ديدن حماسه آفريني ها و شورمندي هاي كسي است كه به او علاقمند است. حال چه كس ديگري را سراغ داري كه به اندازه اميرالمؤمنين ، حماسه آفريده باشد. در همان كودكي كه مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر، كودكاني كه به تحريك مشركان،پيامبر را آزار مي دادند و سنگ مي پراندند، با شجاعت از اطراف پيامبر دور مي كرد. چه كسي ، شب را در بستري پر خطر بجاي ديگري،بجاي محبوبش خوابيده و از آن شب به عنوان لذتبخش ترين شب عمرش ياد كرده است؟ مگر رشادتهاي اميرالمؤمنين را در جنگ بدر نشنيده اي؟! آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمي از كشته شدگان اين جنگ با ضرب شمشير علي (ع) از پاي در آمده بودند. مي داني در جنگ احد زمانيكه علي (ع) 26 سال داشت،انجا كه در همان اوائل جنگ پرچمدار9 لشكر دشمن را بهخاك انداخت و بعد هم هنگامي كه پيامبر در خطرمحاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مي چرخيد و از وجود مباركشان محافظت مي كرد همه مردم چه ندايي را از آسمان شنيدند:
((لا فتي الا علي، لا سيف الا ذوالفقار))
((علي از همه جوانها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها برنده تر))
- اما جنگ خندق و شجاعت بي همتاي علي (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدود يكي از نيرومندترين مردان عرب آري همانجا بود كه پيامبر به واسطه اخلاص علي (ع) در اين مقابله بي نظير فرمود :
(( ضربه علي يوم الخندق، افضل من عباده الثقلين))
به راستي كه چنين حمله اي در وصف هيچ دلير مرد ديگري بيان نشده! در آن زمان اميرالمؤمنين 28 سال بيشتر نداشت!
در جنگ خيبر نيز هنگاميكه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام، شكست خورده بازگشتند، علي (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محكم و مقاوم خيبر آن پيروزي بزرگ را براي اسلام به ارمغان آورد.
به راستي كه هيچ جوان ديگري، چنين جواني پرشور و هيجان انگيزي نداشته است.
همه مردان بزرگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنان علي (ع) در دوران جواني از رموز موفقيت خود بهره برده، راههاي پرپيچ و خم آن را با درخشندگي پشت سر نهاده، توانسته اند كارهاي بزرگي را به انجام رسانند.
تفريح و شادي علي (ع)
- مي داني اي دوست عزيز: من هم حرفهاي تو را مي پذيرم. اما جنگ و شور و حماسه فقط بخشي از زندگي انسان است. جيزهاي ديگري هم هستند كه آدمي بايد به آنها هم توجه كند. الگوي كامل، بايد در آن زمينه ها هم حرف براي گفتن داشته باشد. اينطور نيست؟
- حتماً همينطور است. و من به تو مي گويم كه اميرالمؤمنين در آن موارد هم، الگويي قابل قبول و كامل ارايه مي دهد. آخر تو درباره زندگي اميرالمؤمنين چه فكر كرده اي؟
فكر مي كني تمام زندگي حضرت علي (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟
- يعني اينطور نبوده است؟!
- نه كه نبوده است! حضرت علي (ع)، مردي خوش رو و خندان بوده اند. هميشه تبسم خوش آيندي بر لب داشته اند كه دل مؤمنان را شاد مي كرده است. ايشان تفريح هم مي كرده اند. منتها تفريح در ديدگاه علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود.
- پس تفريح علي (ع) چگونه بود ؟
علي (ع) كار را تفريح مي دانست.
تفريح او را، مسافرت، كمك به ديگران، تحصيل و تدريس، سرودن، نوشتن، حفظ و قرائت قرآن، مباحثه، نگريستن به طبيعت و ورزش تشكيل مي داد. پرداختن به ورزشهاي شمشيربازي، پرتاب نيزه، اسب سواري، كشتي، وزنه برداري و شركت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبه تفريح داشته است.
- چقدر جالب بوده است! احتمالاً به دليل همين ديدگاه اميرالمؤمنين نسبت به تفريح و زندگي بوده است كه اگر سرتاسر زندگي شان را مرور كنيم، لحظه اي توقف و سكون در آن نمي يابيم. گويي حتي يك لحظه هم با لحظه قبلي شان مشابه نبوده است. و درست به دليل همين ديدگاه بود كه شوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان، شكل ديگري داشت.
- مگر شوخي و خنده علي (ع) چگونه بود؟
اميرالمؤمنين اهل شوخي و مزاح بود، اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه! بلكه مزاح هاي معنادار و آموزنده!
هرگاه كه يكي از ياران و دوستانش را غمگين و گرفته مي ديد، با شوخي او را خوشحال مي كرد تا اندكي از اندوهش كم شود. از همه مهمتر اينكه، شادي علي (ع) هنگامي بود كه يك كافر، مسلمان مي شد. جنگي به پيروزي ختم مي شد، غذايي به فقير مي رساند، دل غمديده اي را شاد مي كرد،مشكلي را از كسي مرتفع مي كرد و كودك يتيمي را ذوق زده مي نمود. نكته ديگر هم اين بود كه مولاي متقيان در شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي به شوخي دروغ نگويد، دل مؤمني را نشكند يا با زن و دختر نامحرمي، شوخي ننمايد.
علي و ارتباط با زنان و دختران
- به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نامحرم در جامعه، يكي از معضلات امروز ما جوانها است. بخاطر اينكه نه الگوي مناسبي در مورد آن ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه، تندروي ها و كج رويهاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كن.
اگر به سيره اميرالمؤمنين دقت كني،مي بيني كه حضرت علي (ع) در سنين جواني با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه! حتي سلام هم نمي كرد. در حاليكه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسي مي كردند. چون زماني كه علي (ع) 20 ساله و درعنفوان جواني چنين عمل مي نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود،علي (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتي زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هر گونه آلودگي بود.
از طرفي پيامبر سه دختر جوان به نامهاي زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت علي (ع) با اينكه از كودكي به اين خانه رفت و آمد داشتند، اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مي آوردند. در حاليكه همين علي (ع) در دوران خلافتش، وقتي كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نيازمند كمك ديد، به ياري او شتافت.
پس در ارتباط با افراد نامحرم ،چيزي كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد
نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده درا ين ارتباط براي هر دو نفر است!
ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است.
به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع)، در سنين جواني اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست.
برگرفته از سایت امام علی
ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین
ای تو خلقت را پدر، وی خلائق را امین
کن نظر از روی لطف، به تمام پدران
روز سیزده رجب، ای امیر مؤمنان
ولادت حضرت علی(ع) مبارک
حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) فرمودند:
اى مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هيچ طاعتى فرا نمی خوانم مگر آن كه خود بر شما. در عمل به آن. پيشى مىجويم و از هيچ گناهى بازتان نمی دارم و نهى نمىكنم. مگر آن كه پيش از شما، خود را از عمل به آن باز میدارم.
نهج البلاغه، خطبه173
امام جواد عليه السلام فرمودند:
«افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج»
برترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج است.
كمالدين ج2 باب 36 ح 1
امام جواد عليه السلام می فرماید: قائم ما همان مهدی(عج) است. او كسی است كه در زمان غیبتش، واجب است انتظار كشیده شود و هنگامیكه ظهور كرد، اطاعتش كنند. او سومین فرزند از فرزندان من است. قسم به آن خدایی كه محمد(ص) را به نبوت مبعوث گردانید و ما را به امامت انتخاب نمود، اگر از عمر دنیا فقط یك روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی گرداند تا اینكه قائم ما در آن روز خارج شده و ظهور نماید. پس با ظهورش جهان را از عدل و داد پر كند، چنانكه از ظلم و ستم پر شده است.
كمالدين ج2 باب 36
و
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : یَخْفی عَلَی النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ كَنّیهِ.
«وسائل الشّیعه، ج 16، ص 242، ح 21466»
امام جواد - علیه السلام - فرمود: زمان ولادت امام عصر - علیه السلام - بر مردم ـ زمانش ـ مخفی است، و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان است. و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند; و او همنام و هم كنیه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم است.
به نقل از سايت انديشه قم
پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی
پدرت حضرت خورشید و خودت گنج تمامی
غنچه ای نیست که عطر نفست را نشناسد
تو که ذکر صلواتی و درودی و سلام
امشب رضويون همه شادند
دل در حرم رضا نهادند همه
عيدى ولادت از پدر مى گيرند
خشنود ز مقدم جوادند همه
«تولد امام جواد (ع) برشما مبارک باد»
با هر قدمی که در راه رسیدن به خدا برمیداریم ،
خدا یکصد قدم به ما نزدیک تر میشود ..
از این روست هنگامی که فکر میکنیم در جستجوی خدا هستیم ،
در حقیقت این خداست که در جستجوی ماست …
توکل بر خدایت کن ،
کفایت میکند حتما …
اگر خالص شوی با او ،
صدایت میکند حتما …
اگر بیهوده رنجیدی ،
از این دنیای بی رحمی ؛
به درگاهش قناعت کن ،
عنایت میکند حتما …
دلت درمانده میمیرد ،
اگر غافل شوی از او ؛
به هر وقتی صدایش کن ،
حمایت میکند حتما …
خطا گر میروی گاهی ،
به خلوت توبه کن با او ؛
گناهت ساده میبخشد ،
رهایت میکند حتما …
به لطفش شک نکن گاهی ،
اگر دنیا حقیرت کرد ؛
تو رسم بندگی آموز ،
حمایت میکند حتما …
اگر غمگین اگر شادی ،
خدایی را پرستش کن ؛
که هر دم بهترینها را ،
عطایت میکند حتما …
دفعه بعد که میخواستید درمورد کسی غیبت کنید، با همکارتان دعوا کنید یا با کسی بیادبی و پررویی کنید، این را یادتان باشد: بدجنس بودن سلامتیتان را به خطر میاندازد.
ولی برعکس، مهربانی میتواند سالها به طول عمر شما اضافه کند. همچنین در لحظههای که از عصبانیت دوست دارید مشت بر دیوار بکوبید یا دچار استرس شوید، شادترتان میکند.
اینجا به نه دلیلی که نشان میدهد مهربان بودن میتواند فواید جسمی و فکری زیادی برایتان به دنبال داشته باشد اشاره میکنیم:
۱. وقتی مهربانی میکنید، استرس تاثیری بر رویتان نخواهد داشت.
نشان دادن محبت به دیگری – به ویژه کسی که دوستش دارید – از سیستم عصبی بدنتان دربرابر اضطراب های روزانه محافظت میکند. در سال ۲۰۰۷ محققی از دانشگاه آریزونا میزان هورمون کورتیزول در ۱۵ مرد و زنی که در برابر عوامل استرسزای متعدد قرار گرفته بودند را ارزیابی کرد. بعد از آن از بعضی از شرکتکنندهها خواسته شد نامهها یا یادداشتهایی به کسی که دوستش دارند بنویسند و در آن همه دلایلی که باعث میشود آنها را آنقدر دوست داشته باشند را بیان کنند. آن دسته از شرکتکنندههایی که نامه محبت آمیز را نوشته بودند، میزان کورتیزول به مراتب پایینتری نسبت به آنهایی داشتند که هیچ محبتی ابراز نکرده بودند.
نتیجهگیری محققان؟ عمل ساده گفتن دوستت دارم به دیگران به شما در برخورد با مشکلات، خستگیها و ناراحتیهای جسمی توانایی بیشتری میدهد.
۲. بعد از مهربانی کردن، شادتر به رختخواب میروید.
هرچه افراد اعمال و رفتارهای محبتآمیز بیشتری نشان داده بودند و به دیگران کمک کرده بودند، حتی با کارهای سادهای مثل نگه داشتن در برای رد شدن کسی، سطح استرسشان پایینتر بوده و شادتر و آرامتر به خواب میرفتند.
۳. مهربان و دوستداشتنی باشید = کمتر مریض شوید
تحقیقات نشان میدهد که کسانیکه زمان بیشتری را وقف کمک به دیگران میکنند، علائم کمتری از التهابات در جریان خونشان داشته و توانایی بهتری برای مقابله با عفونتها و بیماریها از خود نشان میدهند. التهاب با بیماریهای متعددی در ارتباط است مثل سرطان و دیابت. پس با کمک کردن به دیگران میتوانید احتمال بروز بسیاری بیماریها را در خودتان پایین بیاورید.
۴. وقتی مهربان و ملاحظهکارید، وضعیت کلسترولتان بهتر است.
طبق بعضی تحقیقات که بر روی دانشجوها انجام گرفت، همان نوشتن یک یادداشت مهربانانه به همسر یا دوستان و افراد خانواده که در نکته ۱ به آن اشاره کردیم، کلسترول «بد» را در خون پایین میآورد.
۵ .همینطور فشار خونتان.
با بخشیدن یک نفر که نسبت به او کینه به دل دارید، فشارخونتان را پایین بیاورید. چه عصبانیتی ناگهانی باشد چه کینهای قدیمی نسبت به یکی از دوستانی یا اقوام، سعی کنید آن را از دلتان بیرون کرده و از فوایدی که برای قلبتان دارد بهرهمند شوید.
۶. درد دیگر چندان اذیتتان نمیکند.
نشان دادن محبت و مهربانی از خودتان، دردهای جسمی را برایتان قابلتحملتر میکند. در تحقیقی که در سال ۲۰۱۱ انجام گرفت، بیش از ۱۰۰ بیمار که با دردی مزمن دست و پنجه نرم میکردند، توسط روانشناسان مورد ارزیابی قرار گرفتند تا ببینند تا چه میزان دردشان جدی است و تا چه میزان آن را پذیرفته و درک میکنند. آنهایی که نسبت به بدنشان رفتاری ملایمتر داشتند – مثلاً بخاطر اینکه حالشان بهتر نمیشود از دست خودشان عصبانی نشده یا خجالت نمیکشیدند – نسبت به دردشان تحمل بالاتری داشته و آن را بهتر میپذیرفتند تا آنهایی که مدام به مشکلشان فکر کرده و هیچ استراحتی به خودشان نمیدادند.
۷. مهربان بودن جذابترتان میکند.
از گروهی زن و مرد خواسته شد درمورد جذابیت ۶۰ عکس از صورت بیحالت زنان نظر بدهند. شرکتکنندهها صورت زنانی که حالات و ویژگی های مهربانتر (صداقت، اصالت، و …) داشتند را زیباتر از صورت آنهایی دانستند که محققان آنها را «بدجنس» یا «بدطینت» توصیف کرده بودند.
۸. دیگران بیشتر دوستتان خواهند داشت.
وقتی با دیگران مهربانتر هستید، بیشتر دوست دارند که در جمعهایشان باشید، شما را وارد زندگیهای احساسیشان کنند و محبتهایتان را جبران کنند. فقط چندبار بیشتر تشکر کردن هم اینکار را انجام میدهد.
ارتباط اجتماعی عامل مهمی در سالم نگه داشتن جسم و فکر ماست. کسانیکه باور دارند متعلق به یک گروه هستند نسبت به افراد تنهاتر، بیشتر عمر کرده، بهتر فکر میکنند و کمتر دچار بیماریهای قلبی میشوند. آنها همچنین خوشبینتر بوده، کمتر افسرده بوده و چندان دچار اضطراب نمیشوند.
ازآنجاکه بسیاری از روابط امروز ما دیجیتال شده است، حتی فیسبوک و اینستاگرام هم میتوانند این احساس گرم متعلق بودن را ایجاد کند. دیگران را تحسین کنید و ببینید چقدر خودتان احساس بهتری پیدا خواهید کرد.
۹. وقتی باملاحظه رفتار میکنید، بازده کاری بالاتری خواهید داشت.
کارمندانی که در فضایی مهربانانهتر و با ملاحظهتر کار میکنند (در ترس مدیریت موشکافانه رئیس یا بدخواهیها و زیرآبزنیهای همکارانشان نیستند)، با بازده بالاتری کار کرده، از نظر جسمی سالمتر بوده و انگیزه بیشتری برای پیشرفت در کار خواهند داشت. دوست دارید بدانید چطور از این فایده بهره ببرید: اگر کارآموز جدیدتان به نظر توانایی لازم را ندارد. کمی فشار را از روی او بردارید. به کاری که خارج از شرکت انجام میدهد علاقه نشان دهید و ببینید که چطور پیشرفت خواهد کرد!
شفاف :لیلة الرغائب ؛شب آرزوها ،شبی که هزاران ملائک بر زمین فرود می آیند تا تو هرآنچه می خواهی آرزو کنی و خداوند بی صبرانه منتظر شنیدن است تا اجابت کند آنچه تو می خواهی!
لیلة الرغائب اولین شب جمعه ماه رجب است و در وصفش فضیلت های بسیاری را برشماردند.گویند در این شب درهای رحمت الهی به سوی زمینیان گشوده شده است و عرشیان همه آماده اند تا در بزم دعا و نیایش زمینیان حضور یابند.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است.
از ایشان همچنین نقل شده است که چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر” اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله” گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر “سبوحٌ قدوسٌ رب الملائكة والروح” گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر “رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم” گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر “سبوح قدوس رب الملائكة والروح” گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: كسی كه این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد كه از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت میپرسد تو كیستی؟ به خدا سوگند كه من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و كلامی شیرین تر از كلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افكند.
گویند آن گاه که قیامت بر پا شود منادی الهی فریاد میزند أین الرجبیون؟ کجایند آنان که ماه رجب را گرامی داشتند و از آن بهرهها بردند از آن انبوه جمعیت، گروهی برخیزند که نور جمالشان محشر را روشن کند بر سر آنان تاجهای شاهی که مرصع به در و یاقوت است قرار دارد و در طرف راست هر نفر از آنان هزار فرشته و در سمت چپ نیز هزار فرشته به او کرامت و تعظیم الهی را تبریک گویند؛ از جانب الهی ندا آید:
بندگانم و کنیزانم به عزت و جلالم سوگند، شما را جایگاه و مقام گرامی و عطایای فراوان دهم و شما را در جایی جای دهم که از زیر آن نهرها جاری است و شما در آن جاوید خواهید بود زیرا شما داوطلبانه برای من در ماهی که من بزرگش داشتم روزه گرفتید پس خطاب به فرشتگان فرماید: فرشتگان من بندگان و کنیزان من را به بهشت داخل کنید در اینجا امام فرمودند این پاداش برای کسانی است که یک روز از اول یا وسط یا آخر ماه رجب را روزه بدارند.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در بیان عظمت و اهمیت ماه رجب میفرمایند: خداوند متعال در آسمان هفتم فرشتهای به نام داعی قرار داده است هرگاه ماه رجب فرا رسد آن فرشته دعوت کننده هر شب تا به صبح گوید: خوشا به حال کسانی که به ذکر الهی مشغولند خوشا به حال کسانی که با میل و رغبت تمام رو به سوی درگاه خدا آرند و خداوند میفرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد و مطیع کسی هستم که فرمان مرا ببرد و آمرزندهام کس را که از من طلب آمرزش کند این ماه رجب ماه من، بنده هم بنده من و رحمت هم از آن من است. هر کس مرا در این ماه بخواند پاسخ مثبت دهم و هر کس از من چیزی بخواهد به او عطا کنم و هر کس از من هدایت جوید هدایتش کنم و من این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار دادهام پس هر کس به آن چنگ زند به من میرسد.
روزي حضرت عيسي علی نبینا و آله و علیه السلام بالاي كوهي رفته و فردي را در آفتاب سوزان مشغول عبادت ديد،پرسيد:چرا در سايهاي عبادت نميكني؟
عرض كرد :
از پيامبري شنيدم كه 700 سال بيشتر زنده نيستم و از این رو عقلم اجازه نداد كه بنا و ساختماني براي خود بسازم.
عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام فرمود:
آيا ميخواهي خبري از آينده به تو بدهم كه مايهي تعجّب تو گردد؟
عرض كرد : بفرمائيد .
حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام فرمود :
قومي در آخرالزمان خواهند آمد كه عمرشان از صد سال تجاوز نكند اما خانهها و قصرها سازند و باغها و بستانها بر پا كنند و آرزوي آنها به اندازهي 1000 سال است .
عرض كرد: به خدا قسم اگر آن زمان را درك ميكردم تمام عمرم را در سجدهي واحدي به سر ميبردم (مگر براي تغذيه و قضاي حاجت).
بعد به آن حضرت عرض كرد كه داخل اين غار شويد تا چيزي عجيب تر را ملاحظه فرمائيد .
عيسي علی نبینا و آله و علیه السلام وارد غار شد و ديد ميتّي موميايي شده روي سنگ است و بالاي سرش لوحي از سنگ است كه بر آن حك شده:
اَنَا فُلان الملك،اَنَا الّذي عَمّرتُ اَلْفَ سِنَة وَ بَنَيت اَلْف مَدينَةُ وَ تَزَّوجْتُ بِاَلفِ بِكرٍ وَ هَزمْتُ اَلْفَ عَسْكُرٍ،ثُّم كانَ مَصيري اِلي هذا، فَاعْتَبروا يا اُولي الْاَلْبابْ
من فلان پادشاه مغرور به دنيا هستم كه هزار سال عمر نموده و هزار شهر بنا كرده و با هزار دختر باكره ازدواج نموده و هزار لشكر را در مصاف با خود فراري داده و نابوده نمودم ولي پايان كار من اين است .
پس اي صاحبان خرد، عبرت بگيريد .[1]
برگرفته از کتاب در محضر امیرالمؤمنین(علیه السّلام) - جلد5
حجة الاسلام والمسلمین محمدرضا حاتم پوری کرمانی
فیض کاشانى
الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها
صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد
ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها
چو نور مهر تو تابید در دلهاى مشتاقان
ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
دل بىبهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها
به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را
ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
به حق سجاده تزیین کن، مَهِل محراب و منبر را
که دیوان فلک صورت، از آن سازند محفلها
شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل
ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها
اگر دانستمى کویت، به سر مىآمدم سویت
خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزلها
چو بینى حجت حق را، به پایش جان فشان اى فیض!
متى ما تلق من تهوى، دع الدنیا و اهملها
بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُشْهِدْ أَحَداً حِينَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا اتَّخَذَ مُعِيناً حِينَ بَرَأَ النَّسَمَاتِ لَمْ يُشَارَكْ فِي الْإِلَهِيَّةِ وَ لَمْ يُظَاهَرْ فِي الْوَحْدَانِيَّةِ كَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ غَايَةِ صِفَتِهِ وَ الْعُقُولُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ وَ تَوَاضَعَتِ الْجَبَابِرَةُ لِهَيْبَتِهِ وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْيَتِهِ وَ انْقَادَ كُلُّ عَظِيمٍ لِعَظَمَتِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ مُتَوَاتِراً مُتَّسِقاً وَ مُتَوَالِياً مُسْتَوْسِقاً [مُسْتَوْثِقا] وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى رَسُولِهِ أَبَداً وَ سَلامُهُ دَائِماً سَرْمَداً اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ يَوْمِي هَذَا صَلاحا وَ أَوْسَطَهُ فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحا،
ستايش خداى را كه هنگام آفرينش آسمانها و زمين احدى را گواه نساخت و به گاه ايجاد جانداران ياورى نگرفت، در پرستش انبازى ندارد، و در يكتايی اش پشتيبانى نخواهد، زبانها از بيان حقيقت وصفش درمانده و خردها از ژرفاى معرفتش وامانده و گردنكشان در برابر عظمتش فروتن و چهره ها از بيم او متواضع گشته و هر بزرگى در برابر بزرگيش تسليم گشته است.
ستايش پياپى و پيوسته و دنباله دار و پايدار تنها توراست، و رحمت هميشگى و درود جاودان و بی پايان او بر رسولش باد.
بار خدايا! ابتدای امروزم را خير و صلاح، و ميانه امروز را رستگارى و پايانش را كاميابى قرار ده
وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ وَ كُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ وَ كُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ وَ أَسْأَلُكَ فِي مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِي فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًى أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً وَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ،
و به تو پناه می آورم از روزی كه آغازش شيون و ميانش بیتابى، و پايانش دردمندى است، خدايا! از تو آمرزش میطلبم براى هر نذرى كه كردم و هر وعده اى كه دادم و هر پيمانى كه بستم سپس به آن وفا نكردم و اداى حقوق بندگانت را كه بر عهده دارم از تو درخواست میكنم، پس هر بنده اى از بندگانت و هر كنيزى از كنيزانت كه او را نزد من حقىّ پايمال شده باشد كه در آن به جان يا آبرو يا مال، يا خانواده اش يا فرزندش ستم روا داشته ام يا غيبتى از او كرده ام يا بر اثر ميل خود يا خواهش دل يا تكبّر يا غضب يا خودنمايى يا تعصّب بر او يارى نهاده ام، اين بنده يا كنيزت غايب باشد يا حاضر، زنده باشد يا مرده، و دستم كوتاه شده و وسعم نمی رسد از پرداخت آن حق يا طلب حلاليت از او،
فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا [بِمَ ] شِئْتَ وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً إِنَّهُ لا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ وَ لا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ أَوْلِنِي فِي كُلِّ يَوْمِ إِثْنَيْنِ نِعْمَتَيْنِ مِنْكَ ثِنْتَيْنِ سَعَادَةً فِي أَوَّلِهِ بِطَاعَتِكَ وَ نِعْمَةً فِي آخِرِهِ بِمَغْفِرَتِكَ يَا مَنْ هُوَ الْإِلَهُ وَ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ سِوَاهُ
از تو میخواهم اى كسى كه رفع نيازها در اختيار اوست، و آن حاجات در مقابل مشيّت او اجابت پذير و به جانب اراده اش شتابانند كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و آن بنده را كه بر او ستمى كردم هرگونه كه خواهى از من راضى گردانى و از جانب خود مرا رحمت عطا نمايى، چه آمرزيدن از تو نكاهد و بخشيدن به تو زيان نرساند، اى مهربان ترين مهربانان خدايا! در هر دوشنبه از سوى خويش دو نعمت بر من عطا كن، خوشبختى بندگی ات را در آغازش، و نعمت آمرزشت را در پايانش، اى آن كه تنها او شايسته پرستش است و جز او كسى گناهان را نيامرزد.
احادیثی در باب علم، غضب، اطاعت خداوند، شب زنده داری، فروتنی، پدر و مادر، زیارت امام رضاعلیه السلام و حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، حسد، خودپسندی و هدفمندی
1. الدُّنْیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ
دنیا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن (براى آخرت) سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.
أعیان الشّیعة: ج 2، ص 39
2. یَاْتى عَلماءُ شیعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَ أهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْنْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ
علماء و دانشمندانى كه به فریاد دوستان و پیروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمایند، روز قیامت در حالى محشور مى شوند كه تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.
بحارالأنوار: ج 2، ص 6، ضمن ح 13
3. الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَ عَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ
غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى، علامت عجز و ناتوانى است، ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است.
مستدرك الوسائل: ج 12، ص 11، ح 13376
4. مَنْ اَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقینَ
هركس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و كارشكنى دیگران باكى نخواهد داشت.
بحارالا نوار: ج 50، ص 177، ح 56
5. السَّهَرَ اءُلَذُّالْمَنامِ، وَالْجُوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعامِ
شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذیذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزاید.
بحارالانوار: ج 84 ص 172
6. مَن کَانَ عَلی بَیِّنةٍ مِن رَبِّهِ هَانَت عَلیهِ مَصائِبُ الدُّنیا وَ لَو قرضَ و نشرَ
هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، گر چه تکه تکه شود.
تحف العقول، ص 511
7. التَّواضُعُ أَن تُعطِی النّاسَ مَا تُحِبُّ أَن تُعطاه
فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
المحجة البیضاء ، ج 5 ، ص 225
8. العُقُوقُ یُعَقِّب القِلَّة و یُؤدِّی إِلی الذِّلَّة
نارضایتی پدر و مادر ، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند.
مسند الامام الهادی ، ص 303
9. اٍنَّ اللهَ جَعَلَ اَلدُّنیا دارَ بَلوی وَالآخِرَةَ دارَ عُقبی وَ جَعَلَ بَلوَی الدُّنیا لِثَوابِ الآخِرَةِ سَبَباً، وَ ثَوابَ الآخِرَةِ مِن بَلوَی الدُّنیا عِوَضاً
خداوند دنیا را منزل حوادث ناگوار و آفات, و آخرت را خانه ابدی قرار داده است و بلای دنیا را وسیله به دست آوردن ثواب آخرت قرار داده است و پاداش اُخروی نتیجه بلاها و حوادث ناگوار دنیاست.
اعلام الدین، ص 512
10. مَن کانَت لَهُ اِلَی اللهِ حاجَةٌ فَلیَزُر قَبرَ جَدِّیَ الرِّضا بِطوُسٍ وَ هُوَ عَلی غُسلٍ وَلیُصَلِّ عِندَ رَأسِهِ رَکعَتَینِ وَلیَسئَلِ اللهَ حاجَتَهُ فی قُنوُتِهِ فَاِنَّهُ یَستَجیبُ لَهُ ما لَم یَسئَل مَأثَماً أو قَطیعَةَ رَحِمٍ
کسی که از خدا حاجتی را می خواهد؛ قبر جدم حضرت رضا(علیه السلام) را در طوس با غسل، زیارت کند و دو رکعت نماز بالای سرش بخواند و در قنوت نماز، حاجت خویش را طلب نماید در این صورت حوائج وی مستجاب می شود، مگر آن که طلب انجام گناه و یا قطع رحم را کند.
وسائل الشیعه، ج14، ص 569
11. اَلحَسَدُ ما حِقُ الحَسَناتِ وَ الزَّهوُ جالِبُ المَقتِ
حسد، کارهای خوب را از بین می برد و دروغ، دشمنی می آورد.
بحارالانوار، ج69، ص 200
12. ألنّاسُ فِی الدُّنیا بِالأَموالِ وَ فی الآخِرَةِ بِالأَعمالِ
مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند
بحارالانوار، ج78، ص 368
13. مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّه
کسی که ارزش و شخصیت خود را پست شمارد، از شرّ او آسوده مباش
میزان الحکمة، ج3، ص 44
14. مَن تَواضَعَ فِِی الدُّنیا لِاخوانِهِ فَهُوَ عِندَ اللهِ مِنَ الصِّدّیقینَ وَ مِن شیعَةِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طالبٍ حَقّاً
کسی که در معاشرت با برادران دینی خود، تواضع کند، به راستی چنین کسی نزد خدا از صدّیقین و از شیعیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) خواهد بود.
احتجاج، ج1، ص 460
15. لَو سَلَکَ النّاسُ وادِیاً شُعباً لَسَلَکتُ وادِیَ رَجُلٍ عَبَدَاللهَ وَحَدَهُ خالِصاً
اگر مردم در راههای مختلف حرکت کنند. هر آینه من در مسیر و وادی مردی حرکت خواهم کرد که خدا را به تنهایی خالصانه عبادت می کند.
میزان الحکمة، ج3، ص 60
16. ألعُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ اِلَی الغَمطِ وَ الجَهلِ
خودپسندی مانع تحصیل علم است و انسان را بسوی نادانی و خواری می کشاند.
میزان الحکمة، ج6، ص 46
17. مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیهِ
کسی که پر مدّعی و از خود راضی باشد؛ بدگویان او زیاد خواهند شد.
بحارالانوار، ج17، ص 215
18. عَلَیکُم بِالوَرَعِ فَاِنَّهُ الدّینُ الَّذی نَلازِمُهُ وَ نُدینُ اللهَ تَعالیَ بِهِ وَ نُریدُهُ مِمَّن یُوالینا لاتَتعَبُونا بِالشَّفاعَةِ
با ورع و باتقوا باشید که این ورع و تقوا همان دینی است که همواره ما ملازم آن هستیم و پایبند به آن می باشیم و از پیروان خود نیز می خواهیم که چنین باشند. از ما (با عدم رعایت تقوا) شفاعت نخواهید و ما را به زحمت نیندازید.
وسائل الشیعه، ج15، ص 248
19. مَا استَرَحَ ذُو الحِرصِ
انسان حریص، آسایش ندارد
مستدرک الوسائل، ج12، ص 62
20. اِنّ للهِ بِقاعاً یُحِبُّ أن یُدعی فیها فَیَستَجیبَ لِمَن دَعاهُ وَ الحَیرُ مِنها
مکان هایی برای خداوند متعال وجود دارد که دوست دارد در آن ها به درگاهش دعا کنند تا به مرحله اجابت برسد و حائر حسین(علیه السلام) یکی از آن مکان هاست.
تحف العقول ، ص 482
21. اِنَّ مَوضِعَ قَبرِهِ (أی الرضا) لَبُقعَةٌ مِن بُقاعِ الجَنَّةِ لایَزُورُها مُؤمِنٌ اِلّا أعتَقَهُ اللهُ تَعالی مِنَ النّارِ وَ أدَلَّهُ دارَ القَرارِ
به راستی مزار جدم، بقعه ای از بقاع بهشت است که هیچ مؤمنی آنجا را زیارت نمی کند مگر آن که خداوند او را از آتش جهنم نجات می دهد.
وسائل الشیعه، ج14، ص 569
22. وَاعلَمُوا اَنَّ النَّفسَ أقبَلُ شَیءٍ لِما أُعطِیَت وَ أمنَعُ شَیءٍ لِما مُنِعَت
بدانید که نفس آدمی آنچه را که مطابق میل اوست به آسانی می پذیرد و اما چیزهایی که مورد میل و قبول او نیست بسیار سخت می پذیرد.
بحارالانوار، ج75، ص 371
23. اُذکُر مَصرَعَکَ بَینَ یَدَی أهلِکَ، وَ لا طَبیبٌ یَمنَعُکَ وَ لا حَبیبٌ یَنفَعُکَ
هنگامه جان دادنت در برابر خانواده را به یادآور که نه طبیبی می تواند مرگ را از تو دور بگرداند و نه دوستی می تواند تو را یاری نماید.
میزان الحکمة، ج10، ص 579
24. مَن أطاعَ الخالِقَ فَلَم یُبالِ بِسَخَطِ المَخلُوقینَ وَ مَن أسخَطَ الخالِقَ فَلیَیقَنَ أن یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ المَخلُوقینَ
هر کس از خدا اطاعت کند از خشم مخلوق و مردم نمی ترسد و آنکه خدا را به خشم آورد پروردگار، وی را دچار خشم مخلوق خود می نماید.
سفینة البحار، ج2، ص 343
25. أَلشّاکِرُ أسعَدُ بِالشُّکرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ الَّتی أوجَبَتِ الشُکرَ لَأَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ و الشُکرُ نِعَمٌ وَ عُقبی
شکرگزاری از نعمت، از خود نعمت بهتر است چون نعمت متاع دنیای فانی است و لکن شکر، نعمت جاودانه آخرت است.
تحف العقول، ص 483
26. الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ
حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد و تكبّر و خودخواهى جذب كننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.
بحارالأنوار: ج 69، ص 199، ح 27
27. الْعُجْبُ صــارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داع إلَى الْغَمْطِ وَرالْجَهْلِ
عُجب و خودبینى مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد.
بحارالأنوار: ج 69، ص 199، ح 27
28. البُخْلُ أذَمُّ الاْخْلاقِ ، وَالطَّمَعُ سَجیَّةٌ سَیِّئَةٌ
بخیل بودن بدترین اخلاق است; و نیز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.
بحارالأنوار: ج 69، ص 199، ح 27
29. تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَیْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إلَیْهِ، فَإنَّما قَلْبُ غَیْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ
از كسى كه نسبت به او كدورت و كینه دارى، صمیّـمیــت و محبّــت مجـوى. هم چنین از كسى كه نسبت به او بدگمان هستى، نصیحت و موعظه طلب نكن، چون دیدگاه و افكار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آنها مى باشد.
أعلام الدّین: ص 312، س 14
30. اَلْحِكْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ
حكمت ، اثرى در دل ها و قلب هاى فاسد نمى گذارد.
نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 141، ح 23
31. الْهَزْلُ فكاهَةُ السُّفَهاءِ ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ
مسخره كردن و شوخى هاى – بى مورد – از بى خردى است و كار انسان هاى نادان مى باشد.
بحارالأنوار، ج 75، ص 369، ح 2
32. اِنَّ الحَرامَ لا ینمى وَ اِن نَمى لا یبارَک لَهُ فیهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم یؤجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّـفَهُ کانَ زادَهُ اِلَى النّارِ
به راستى که حرام، افزایش نمىیابد و اگر افزایش یابد ، برکتى ندارد و اگر انـفاق شود ، پاداشى ندارد و اگر بماند ، توشهاى به سوى آتـش خواهد بود.
کافى، ج 5، ص 125، ح 7
33. اَلنّاسُ فِى الدُّنیا بِالاَموالِ وَ فِى الآخِرَةِ بِالاَعمالِ
اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل.
بحارالأنوار، ج 78، ص 368، ح3
34. أمّا إنّک لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِ العَظیمِ عِندَکم لَکنتَ کمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ (علیه السلام)
(خطاب به یکی از اهالی ری)بدان که اگر در شهر خودتان قبر عبد العظیم(علیه السلام) را زیارت کنى، همچون کسى هستی که حسین بن على (علیه السلام) را زیارت کرده باشد.
میزان الحکمه، ح 7984
35. إِنَّ اللهَ لا یُوصفُ إلا بِما وصفَ بِه نَفسهُ، و أَنی یُوصَف الَّذی تُعجِز الحَواسُ أَن تُدرِكهُ و الاَوهامُ أَن تنَالهُ و الخطراتُ أن تحُدَّه و الأَبصارُ عَن الِإحاطَة بِه. نَأی فِی قُربه و قَرُب فی نَأیه
به راستی كه خدا، جز بدانچه خودش را وصف كرده، وصف نشود. كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجز است، و تصورات به كنه او پی نبرد، و در دیده ها نگنجد؟ او با همه نزدیكی اش دور است و با همه دوری اش نزدیك.
تحف العقول ، ص 510
36. المَقادِیر تَریكَ مَا لا یخطِر ِببالِك
مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان می سازد كه به فكرت خطور نكرده است.
مسند الامام الهادی ، ص 303
37. العِتابُ مِفتَاحُ الِّثقالِ ، و العِتابُ خَیرٌ مِن الحِقد
گلایه كلید گرانباری است ، ولی گلایه بهتر از كینه توزی است.
مسند الامام الهادی ، ص 304
38. أُذكر حَسراتِ الَتفرِیطِ بِأخذِ تَقدِیم الحَزم
افسوس كوتاهی كارهای گذشته را با تلاش در آینده جبران كنید.تحف العقول ، ص 512
مسند الامام الهادی ، ص 304
39. الجاهِلُ أَسیرُ لِسانِه
نادان ، اسیر زبان خویش است.
مسند الامام الهادی ، ص 304
40. إِنَّ الظَالِم الحَالِم یَكادُ أَن یُعفَی عَلی ظُلمِه بِحِلمه و إِنَّ المُحِقَّ السَّفِیه یَكادُ أَن یُطفِئ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِه
ستمكار بردبار، چه بسا كه بوسیله حلم و بردباری، از ستمش گذشت شود و چه بسا حق دار نابخرد، كه با سفاهت خود ، نور حق خویش را خاموش كند.
حضرت امام ابوالحسن ، علی النقی الهادی( علیه السلام ) ، ملقب به « امام هادی (ع) » ، دهمین پیشوای شیعیان ، در 15 ذی الحجه سال 212 هجری قمری ، در اطراف مدینه منوره ، در محلی به نام ” صریا ” متولد گشت.
پدر بزرگوارشان ؛ حضرت امام جواد (ع) و مادرشان، بانوی گرامی؛ سمانه مغربیه است که بانویی بافضیلت و باتقوا بود.
امام هادی(ع) در سن 6 یا 8 سالگی ، یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت پدر ارجمندشان ؛ حضرت امام جواد(ع) به امامت رسیدند.
مدت 33 ساله امامت حضرت هادی الائمه (ع) با خلافت معتصم، واثق، منتصر، مستعین، معتز و متوکل عباسی معاصر بود.
آن حضرت و فرزند گرامی ایشان ؛ امام حسن عسکری ( علیهما السلام ) ، به « عسکریین » شهرت یافتند ، زیرا خلفای بنی عباس ، ایشان را از سال 233 به سامرا ( عسکر ) برده و تا آخر عمر پربرکتشان در آنجا ، تحت نظر قرار دادند.
حضرت امام هادی ( علیه السلام ) به القاب دیگری مانند : « نقی » ، « عالم » ، « فقیه » ، « امین » و « طیب » ، شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان نیز « ابوالحسن » است.
امام علی النقی (ع) ، دارای نفس زکیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود و عظمت شخصیت آن بزرگوار (ع) به قدری زیاد است که دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است.
قسمتی از این اعترافات ، مبتنی بر شخصیت آن امام همام (ع) به لحاظ معنوی و اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت(ع) و شمه ای هم ، نتیجه کراماتی است که از آن بزرگوار (ع) صادر شده است.
آن حضرت(ع) ، سرانجام در 3 ماه رجب سال 254 هجری قمری و در سن 42 سالگی ، توسط متوکل عباسی به شهادت رسید و مرقد شریف ایشان هم ـ در جوار مرقد فرزند بزرگوارشان ؛ حضرت امام حسن عسکری(ع) ـ در شهر سامراء، ملجاء و پناه شیعیان و عاشقان است.
سلطان کرامت ! به فدای کرمت یا حضرت هادی (ع)! سر ما و قدمت.
از حق طلبیدم که به کوری عدو ، آباد شود به دست مهدی (عج) ، حرمت.
اللهم ارزقنا زیارته و شفاعته
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحتمش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلّا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلّا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِكُ إِلّا بِحَبْلِهِ بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِينِ،
به نام خدايى كه جز به فضل و بخشش او اميد نبستم، و جز از عدالت او نهراسم، و جز به سخن او اعتماد نمیكنم، و جز به ريسمانش چنگ نزنم، تنها به تو پناه میآورم اى خداى بخشايش گر مهربان از ستم و دشمنى، و مصائب روزگار و اندوه هاى پياپى و پيش آمدهاى ناگوار دوران و از گذشت عمر پيش از مهيّا شدن و توشه برداشتن و تنها از تو راهنمائى میجويم به سوى آنچه خير و صلاح من در آن است و فقط از تو يارى میخواهم در آنچه پيروزى و رستگارى با آن همراه است، و در پوشيدن لباس عافيت و كمال آن و فراگيرى سلامتى و دوام آن تنها به تو دل میبندم و به تو پناه میآورم اى پروردگار من از وسوسه هاى شياطين و به يارى سلطنت تو دورى میجويم از ستم پادشاهان،
فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لا يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
پس آنچه از نماز و روزه ام صورت گرفته پذيرا باش و فردا و روزهاى پس از آن مرا بهتر از اين ساعت و امروزم قرار ده و مرا در بين خويشاوندان و بستگانم عزيز گردان، و در بيدارى و خواب نگهدارم باش، چرا كه تويى خدا و بهترين نگهدار و تويى مهربان ترين مهربانان.
خدايا من در امروزم و يكشنبه هاى ديگر از شرك و بیدينى، به سوى تو بيزارى میجويم و دعايم را تنها براى تو خالص میكنم تا در معرض اجابت قرار گيرد، و به اميد پاداش تو بر طاعتت پايدارى میكنم، پس درود فرست بر بهترين آفريده ات محمّد آن كه دعوت كننده مردم به حقانيّت تو بود و مرا عزيز گردان با عزّت ذلّت ناپذير خود و به ديده بی خواب خودت حفظ كن، و كارم را با گسستن از همه خلق و پيوستن به تو و عمرم را با آمرزش خويش پايان بخش، همانا تويى بسيار آمرزنده و مهربان.
فضائل ماه رجب
هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست برخوردار می باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم» یعنی برخوردار از حرمت یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می باشد.
رسول اکرم (ص) فرموده اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت به پایه آن نمی رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور میگردد.»
امام هفتم (ع) فرموده اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرینتر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.
ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نامهای دیگری نیز دارد؛ نامهایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماههای حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلتهای بسیار.
از ماه رجب تا ضیافت رمضان
فرا رسیدن این ماه، نعمت بزرگی است که باید از آن بهره فراوان ببریم و نگذاریم شبها و روزهایش، با غفلت سپری شود. عبادت و نیایش، نماز و روزه، دعا و صلوات و سرانجام به یاد خدا بودن و تذکر در این ماه خجسته، لذتی دیگر دارد، همین بس که اگر یک روز از این ماه را با خلوص نیت و با توجه قلب روزه بگیریم، مستوجب رضوان بزرگ الهی خواهیم شد. رسول خدا (ص) می فرماید:
هان! ماه رجب و ماه شعبان دو ماه من اند و ماه رمضان ماه امتم. آگاه باشید، هر که یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، مستوجب رضوان بزرگ الهی می گردد و روزه اش در آن روز بی گمان خشم خداوند را فرو می نشاند و دری از درهای دوزخ را بر روی خویش می بندد.
مناسبتهای رجب
ماه رجب، از ماههای بزرگی است که طلوع سه امام معصوم، امام علی علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جواد علیه السلام را در آن شاهدیم و شروع بزرگ ترین جنبش تاریخ بشری، یعنی برانگیخته شدن پیام آور مهر و محبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله برای هدایت و سعادت انسانها، در آن اتفاق افتاده است. یاد و نام پیشوایان شهید این ماه، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام و امام هادی علیه السلام و نیز پیام آور کربلا، زینب کبری علیه السلام گرما بخش دلهای مؤمنان است و نیمه رجب هم، پذیرای معتکفان کوی دوست خواهد بود و شاهدِ خلوتِ مشتاقان.
فلسفه ماههای حرام
ماه رجب، یکی از چهار ماه حرام است که در آن از جنگ و خونریزی نهی شده است. تحریم جنگ در این چهار ماه، یکی از راههای پایان دادن به جنگهای طولانی و وسیله ای برای دعوت به صلح و آرامش بود؛ زیرا هنگامی که جنگجویان چهار ماه از سال اسلحه را بر زمین گذاشته و صدای چکاچک شمشیرها خاموش گردد و مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود آید، احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. اسلام در هر سال برای پیروان خود یک آتش بس چهارماهه اعلام میدارد که این خود نشانه روح صلح طلبی اسلام است. البته اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامی سوء استفاده کند و حریم ماههای حرام را بشکند، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.
اعمال ماه رجب
از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصب» میگویند زیرا که رحمت خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته میشود پس بسیار بگوئید «استغفر الله و اسئله التوبة».
در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.
ادعیه ماه رجب
ادعیه ماه مبارک رجب مالامال از حقایق و معارف است. انسان هایی که اهل دل هستند و توانسته اند از گل برهند، در حقیقت این ادعیه را به عنوان ترنم های عاشقانه ماه مبارک رجب زمزمه می کنند نه به عنوان اینکه دعایی بخوانند و ثوابی ببرند.
این دعای شریف که مالامال از حقایق توحیدی است اینگونه شروع می شود «اللَّهُمَّ یا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ» ابتدای این دعا مدح الهی است با بالاترین ادبیات توحیدی، و ما در هیچ یک از کتاب های آقایان اهل معرفت مطالبی نه در این سطح دیده ایم و نه شنیده ایم بلکه هرچه آن ها یافته اند از همین ادعیه دریافت کرده اند.
روزه ماه رجب
هان هر كه يك روز از ماه رجب را باورمندانه و حسابگرانه روزه بدارد، شايسته خشنودي بزرگ خداوند گردد و روزه او در اين روز آتش خشم خدا را فرو نشاند و دري از درهاي دوزخ بر او بسته شود و اگر زمين لبريز از طلا گردد، برتر از روزه او نشود و چون روزه اش پاكدلانه براي خدا باشد، پاداش آن را چيزي از دنيا جز حسنات كامل نگرداند و آنگاه كه شب فرا آيد، ده خواسته برآورده شده از آن اوست؛ اگر از سراي زود گذر دنيا چيزي خواهد، خدايش ببخشايد و چون درخواستي نكند؛خداوند برترين نيكي را كه ياران و دوستداران و برگزيدگان خداوند خواهند براي او بيندوزد؛
لیلة الرغائب
از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر میشود.
رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عطاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دستیابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(ص) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتابهای دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(ص) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار میگوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرینتر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ میگوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و
کیفیت اعمال لیلة الرغائب
روز پنج شنبه اول آن ماه روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر” اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله” گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر “سبوح قدوس رب الملائکة والروح” گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر “رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم” گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر “سبوح قدوس رب الملائکة والروح” گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
سیزدهم ماه رجب و اعمال اعتکاف
از جمله فضیلت ماه رجب آن است که ایام البیض در آن واقع شده یعنی روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و اعتکاف برای خدا و روزه داری، در آموزه های دینی بر آن تأکید و سفارش شده است. و نیز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در روز سیزدهم همین ماه واقع شده.
اعمال ام داوود
یکی از عبادتها و دعاهای معروف که در ماه رجب به انجام آن تأکید شده، اعمال ام داوود است. در کتب حدیث نقل شده، جوانی در عراق که اهل معرفت بود به دست منصور دوانیقی به مدت طولانی در زندان او گرفتار شده بود که نامش داوود بود. مادرش تاب و توان خود را در فراق پسر از دست داده بود، روزی به خدمت امام صادق(ع) رفت و داستان را نقل کرد و از آن حضرت چاره جویی نمود. حضرت فرمود: آیا میدانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت میرسد آنچه را که میگویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان رهایی یابد.
ابتدا سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه بدار و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و 8 رکعت نماز به جا بیاور. (کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده به آن مراجعه کنید). همین که نماز را خواند پس از مدّت کمی پسرش آزاد شد پس از آن ام داوود خدمت امام صادق(ع) رسید و پس از عرض سلام خبر رهایی پسرش را به او رساند. امام صادق(ع) فرمود: منصور دوانیقی در یکی از شبها جدّم علی بن ابی طالب (ع) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داوود را آزاد کن و گرنه تو را در آتش می اندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داوود را آزاد کنند.
بیست و هفتم ماه رجب
روز بیست و هفتم ماه رجب روز مبعوث شدن پیامبر اسلام(ص) به رسالت و پیامبری است و روزه گرفتن در این روز مستحب و ثواب ویژه دارد برای هر کدام از این شبها اعمال مخصوصی ذکر شده است.
امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.
ماه رجب در کلام بزرگان
هان! ای برادران عزیز و گرامیم؛ آگاه باشید! متوجّه و هشیار باشید که ما در قرقگاه زمانی (ماه های رجب، شعبان و رمضان) داخل شده ایم!
و همان گونه که در زمین های حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در جایی جرم نیست، امّا در حرم جرم محسوب می شود، در این ماه ها هم که قرقگاه زمانی محسوب می شوند، چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می شود، در این ماه ها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می رسد. پس چقدر نعمت های پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است.
رشحاتی از قلم
آنچه زیبایی ماه رجب را افزون می کند، فرشته ای است که از سوی پروردگار برای ما خاک نشینان پیغام آورده و هر شب تا به صبح چنین ندا سر می دهد: «طوبی للذاکرین، طوبی للطائعین؛ آفرین بر یادکنندگان خداوند، آفرین بر اطاعت کنندگان او».
ای صبا نکهتی از خاک در یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته روح فزا از دهن یار بگوی
نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار
و چه دلرباست آنجا که فرشته پیغام برما، سخن حضرت دوست را چنین بازگو می کند: «اَنَا جَلیسُ مَنْ جالَسَنی وَ مُطیعُ مَن اِطاعَتی وَ غافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنی؛ من هم نشین کسی هستم که هم نشین من باشد و اطاعت کسی را می کنم که اطاعتم کند و از گناه و لغزش آن که تقاضای بخشش نماید، چشم پوشی می کنم».
و دعا ی اول ما در این ماه بزرگ دعا برای فرج آقا و مقتدایمان باشد … ان شاءالله
1- چه بسا شخص حريص بر امري از امور دنيا ، که بدان دست يافته و باعث نافرجامي و بدبختي او گرديده است ، و چه بسا کسي که براي امري از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسيده ، ولي به وسيله آن سعادتمند گرديده است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (166)
2- تو را به پنج چيز سفارش مي کنم : اگر مورد ستم واقع شدي ستم مکن ، اگر به تو خيانت کردند خيانت مکن ، اگر تکذيبت کردند خشمگين مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بيتابي مکن .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (167)
3- سخن نيک را از هر کسي ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گيريد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (170)
4- چيزي با چيزي نياميخته است که بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)
5- نهايت کمال ، فهم در دين و صبر بر مصيبت ، و اندازه گيري در خرج زندگاني است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)
6- سه چيز از خصلتهاي نيک دنيا و آخرت است : از کسي که به تو ستم کرده است گذشت کني ، به کسي که از تو بريده است بپيوندي ، و هنگامي که با تو به نداني رفتار شود ، بردباري کني .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)
7- خداوند دوست ندارد که مردم در خواهش از يکديگر اصرار ورزند ، ولي اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)
8- دانشمندي که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)
9- هيچ بنده اي عالم نيست ، مگر اينکه نسبت به بالا دست خود ، حسادت نورزد ، و زيردست خود را خوار نشمارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)
10- هر که خوش نيت باشد ، روزي اش افزايش مي يابد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)
11- هر کس با خانواده اش خوشرفتار باشد ، بر عمرش افزوده مي گردد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)
12- از سستي و بي قراري بپرهيز ، که اين دو ، کليد هر بدي مي باشند ، کسي که سستي کند ، حقي را ادا نکند ، و کسي که بي قرار شود ، بر حق صبر نکند .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)
13- پيوند با خويشان ، عملها را پاکيزه مي نمايد ، اموال را افزايش مي دهد ، بلا را دور مي کند ، حسا آخرت را آسان مي نمايد ، و مرگ را به تاخير مي اندازد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 71، ص (111)
14- بهترين چيزي را که دوست داريد درباره شما بگويند ، درباره مردم بگوييد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 65، ص (152)
15- خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار مي دهد ، چنانکه سفر کرده اي براي خانواده خود هديه مي فرستد ، و او را از دنيا پرهيز مي دهد ، چنانکه طبيب مريض را پرهيز مي دهد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (180)
16- بر شما باد به پرهيزکاري و کوشش و راستگويي ، و پرداخت امانت به کسي که شما را بر آن امين دانسته است ، چه آن شخص ، نيک باشد يا بد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (179)
17- غيبت آن است که درباره برادرت چيزي را بگويي که خداوند بر او پوشيده و مستور داشته است . و بهتان آن است که عيبي را که در برادرت نيست ، به او ببندي .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)
18- خداوند ، دشنام گوي بي آبرو را دشمن دارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)
19- تواضع ، راضي بودن به نشستن در جايي است که کمتر از شانش باشد ، و اينکه به هر کس رسيدي سلام کني ، و جدال را هر چند حق با تو باشد ، ترک کني .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)
20- برترين عبادت ، پاکي شکم و پاکدامني است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)
21- خداوند در روز قيامت در حساب بندگانش ، به اندازه عقلي که در دنيا به آنها داده است ، دقت و باريک بيني مي کند .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 7 ، ص (267)
22- آن که از شما به ديگري علم بياموزد ، پاداش او ( نزد خداي تعالي ) به مقدار پاداش دانشجوست ، و از او هم بيشتر مي باشد .
کافي ، ج 1 ، ص (35)
23- هر که علم و دانش را جويد براي آنکه به علما فخر فروشي کند ، يا با نابخردان بستيزد ، و يا مردم را متوجه خود نمايد ، بايد آتش را جاي نشستن خود گيرد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، 2 ، ص (38)
24- خداوند عزوجل کسي را که در ميان جمع ، بدون ناسزاگويي شوخي کند ، دوست دارد .
کافي ، ج 2 ، ص (663)
25- سه خصلت است که دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند : ستمکاري ، ازخويشان بريدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .
کافي ، ج 75، ص (174)
26- به خدا سوگند هيچ بنده اي در دعا ، پافشاري و اصرار به درگاه خداي عزوجل نکند ، جز اينکه حاجتش را بر آورد .
کافي ، ج 2 ، ص (475)
27- خداوند عزوجل از ميان بندگان مؤمنش آن بنده اي را دوست دارد که بسيار دعا کند ، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب ، زيرا آن ، ساعتي است که درهاي آسمان در آن هنگام باز گردد و روزيها در آن تقسيم گردد و حاجتهاي بزرگ بر آورده شود .
کافي ، ج 2 ، ص (478)
28- دعاي انسان پشت سر برادر ديني اش ، نزديکترين و سريعترين دعا به اجابت است .
کافي ، ج 2 ، ص (507)
29- هر چشمي روز قيامت گريان است ، جز سه چشم : چشمي که در راه خدا شب را بيدار باشد ، چشمي که از ترس خدا گريان شود ، و چشمي که از محرمات الهي و گناهان بسته شود .
کافي ، ج 2 ، ص (80)
30- شخص حريص به دنيا مانند کرم ابريشم است که هر چه بيشتر ابريشم به دور خود مي تند ، راه بيرون شدنش را دورتر و مشکل تر مي کند ، تا اينکه از غم و اندوه بميرد .
کافي ، ج 2 ، ص (316)
31- چه بسيار خوب است نيکي ها پس از بدي ها ، و چه بسيار بد است بدي ها پس از نيکي ها .
کافي ، ج 2 ، ص (458)
32- چون مؤمن با مؤمني دست دهد ، پاک و بي گناه از يکديگر جدا مي شوند .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 73، ص (20)
33- از دشمني بپرهيزيد ، زيرا فکر را مشغول کرده و مايه نفاق مي گردد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (301)
34- هيچ قطره اي نزد خداوند ، محبوبتر از قطره اشکي که در تاريکي شب از ترس خدا و براي او ريخته شود ، نيست .
کافي ، ج 2 ، ص (482)
35- هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمي شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمي خورد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (151)
36- افزايش نعمت از جانب خداوند قطع نمي شود ، مگر اينکه شکر از جانب بندگان قطع گردد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (54)
37- خداوند دنيا را به دوست و دشمن خود مي دهد ، اما دينش را فقط به دوست خود مي بخشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (215)
38- مؤمن برادر مؤمن است ، او را دشنام نمي دهد ، از او دريغ نمي کند ، و به او گمان بد نمي برد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)
39- هيچ کس از گناهان سالم نمي ماند ، مگر اينکه زبانش را نگه دارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)
40- سه چيز پشت انسان را مي شکند : مردي که عمل خويش را زياد شمارد ، گناهانش را فراموش کند ، و به راي خويش ، خوشنود باشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 69، ص (314)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانی اش هميشگى است
بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْلِيكٍ لا تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لا تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ
به نام خدا كه كلمه پناه جويان و گفتار پرهيزگاران است و پناه مى برم به خداى بلندمرتبه از ستم ستمگران و نيرنگ حسودان و سركشى ظالمان و او را می ستايم ستايشى برتر از ستايش ستايشگران، خدايا! تويى يگانه بی انباز، و پادشاه على الاطلاق، در فرمانروايی ات مخالفت نشوى، و در پادشاهی ات هماوردى ندارى، از تو میخواهم كه بر بنده و فرستاده ات محمد درود فرستى، و سپاس نعمت هايت را چنان قسمت من كن كه مرا به كمال خشنودی ات نايل گرداند
وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي [وَ صُدَّنِي ] عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لا تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
و به بركت عنايت خويش بر طاعت و مداومت عبادت خود و شايستگى پاداشت يارى نمايى و تا زنده ام به بازداشتن از گناهانت بر من مهر ورزی و تا پايان عمر بر انجام آنچه بهره ام رساند توفيقم دهى، و به كتاب خود (قرآن) براى پذيرش حق، سينه ام را فراخ گردانى و بار گناهانم را با تلاوتش از نامه اعمالم فرو ريزى و در دين و جانم به من سلامت بخشى و كسانی كه به آنها انس گرفته ام از من وحشت زده نكنى و در باقيمانده عمر احسانت را بر من تمام نمايى چنان كه در گذشته عمرم بر من احسان نمودى.
اى مهربان ترين مهربانان.
رجب بهانه ای است برای دوستی با خدا ،
لحظه هایت سرشار از این دوستی باد.
قحطی به دینمان زده یا ایها العزیز
دارد ظهورتان به خدا دیر می شود
برگرفته از وبلاگ دل تنگ امام زمان (عج) - deltang.blog.ir
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِي مِنْ مَرْقَدِي وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً حَمْداً دَائِماً لا يَنْقَطِعُ أَبَدا وَ لا يُحْصِي لَهُ الْخَلائِقُ عَدَدا اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَيْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَيْتَ وَ عَافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ وَ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ ،
ستايش خداى را كه شب را جامه و خواب را مايه آرامش و روز را زمينه تكاپو قرار داده، ستايش تنها تو را سزاست كه مرا از خوابگاهم برانگيختى و اگر میخواستى خوابم را جاودان میساختى، ستايش دائم كه هرگز پايان نيابد، و سپاس بيكران كه آفريدگان از شمارش آن ناتوانند، خدايا! ستايش تنها شايسته توست كه آفريدى و سامان دادى و اندازه مقرر نمودى و فرمان دادی و ميراندى و زنده كردى و بيمار نمودى و درمان كردى و بهبودى عنايت فرمودى و فرسوده ساختى و بر عرش هستى استيلا يافتی و بر فرمانروايى جهان چيره گشتى، تو را می خوانم همچون كسی كه وسيله اش ناكارا گشته و رشته چاره اش گسسته و اجلش نزديك شده
وَ تَدَانَى فِي الدُّنْيَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِكَ فَاقَتُهُ وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ وَ كَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لا تَحْرِمْنِي صُحْبَتَهُ إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعا اجْعَلْ قُوَّتِي فِي طَاعَتِكَ وَ نَشَاطِي فِي عِبَادَتِكَ وَ رَغْبَتِي فِي ثَوَابِكَ وَ زُهْدِي فِيمَا يُوجِبُ لِي أَلِيمَ عِقَابِكَ إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ
و آرزويش در دنيا كاستى يافته و سخت بر رحمت تو نيازمند گشته و حيرتش بر اثر كوتاهى فزونى يافته و لغزش و افتادنش بسيار گشته و بازگشتش به سوى تو خالص شده است، پس بر محمّد خاتم پيامبران و بر خاندان پاكيزه و پاك نهاد او درود فرست، و شفاعت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) را روزیام فرما و از همنشينى با او محرومم مساز، همانا تويى مهربان ترين مهربانان، خدايا! در چهارشنبه چهار حاجت مرا روا ساز، نيرويم را در طاعت خود و نشاطم را در بندگى خويش، و رغبتم را در پاداشت و بی رغبتی ام را در آنچه كه موجب عذاب دردناك توست قرار ده، همانا آنچه را بخواهى لطف میفرمايى.
از کجا بفهمیم که امام زمان (ع) وجود دارد؟
بدیهی است که فهم و درک هر وجودی، مبتنی و مستلزم شناخت او یا آن است. به عنوان مثال اگر در همین عالم طبیعت و مادی نیز تا کسی اکسیژن را نشناسد، یا جاذبه، یا انرژی یا … را نشناسد - اگر چه با آنها زندگی میکند و به واسطهی آنها زنده است – ولی وجودشان را نخواهد شناخت. چنان چه در این عالم موجودات بسیاری وجود دارند که همگان و یا اغلب نمیشناسند و چون نمیشناسند، حتی سؤال از این که هست یا نیست نیز به ذهنش خطور نمینماید. و البته هر کس بیشتر بشناسد، بیشتر پی به وجود میبرد. یک دانشمند فیزیک یا شیمی، بسیار بیشتر از یک چوپانی که تحت قوانین فیزیک یا با عناصر شیمیایی زندگی میکند، وجود آنها را درک میکند.
اما «شناخت» نیز اصول، قوانین و چارچوبهایی دارد، از جمله:
الف – شناخت مفاهیم مقدم بر شناخت مصادیق است:
این یک قانون کلی است. اگر کسی در طبیعت مفهوم آب آشامیدنی را نشناسد، برای او فرقی بین آب دریا، آب میوه، یا هر سیال دیگری نیست. در مفاهیم معنوی نیز چنین است. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: بالاخره شما بر حق هستید یا طلحه و زبیر؟ آنها نیز ادعای حقانیت دارند؟ ایشان فرمودند: «شما اول حق را بشناسید، سپس صاحب حق را خواهید شناخت».
بر همین اساس، بدیهی است که اگر کسی مفاهیم دیین، مؤمن و کافر را نشناخت، ممکن است در مصداق شناسی به معاویه و یزید امیرالمؤمنین بگوید و امام حسین (ع) را [الغیاذ بالله] خروج یافته از دین بنامد.
امام علی و سایر ائمه اطهار (ع) و امام زمان (عج)، مصادیق «امامت» هستند. پس تا کسی امامت را نشناسد، مصداق آن یا بودن و نبودنش را نخواهد شناخت، اگر چه مقابل او بایستد و با او سخن گوید و حتی اگر چه او خود را کاملاً معرفی نماید. (مثل کربلا).
ب – شناخت سلسله مراتب و مقدم و مؤخر دارد:
شناخت، سلسله مراتب و تقدم و تأخر دارد. تا کسی اعداد را نشناسد، چهار عمل اصلی را نمیشناسد و تا آن را نشناسد، جبر و مثلثات را نخواهد شناخت. تا کسی پدر و مادر نشناسد، فرزند شناسی برای او میسر نیست و تا کسی نور را نشناسد، از تجلی و انعکاس نور نیز چیزی نخواهد شناخت. اگر چه تمام وجودش در تلألو آن نور باشد.
امام زمان (عج) آخرین امام و جانشین پیامبر است و پیامبر (ص) نیز نبی و رسول خداست. پس اگر کسی خدا را نشناسد، نبوت و مصداقش پیامبر (ص) را نمیشناسد و اگر او را نشناسد، ولایت و امامت و مصادیقش را نخواهد شناخت. لذا در دعای «اللهم عرفنی نفسک …» سلسله مراتب شناخت را تقاضا میکنیم و میگوییم: «خدایا تو خود، خودت را به من بشناسان، اگر نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. پیامبرت را بشناسان که اگر نشناسانی امام و حجتت را نخواهم شناخت و او را بشناسان که اگر نشناسانی، از دین تو گمراه خواهم شد».
ج – با توجه به نکات فوق، کسی که (به حد خودش، از عوام گرفته تا فیلسوف و عارف) خدای حکیم و هادی را شناخت، کتاب و نبوت و مصادیق آنها را که قرآن و پیامبر اکرم (ص) است خواهد شناخت و هر کس قرآن و نبوت و نبی اکرم (ص) را بشناسد، ولایت و امامت را نیز خواهد شناخت و برای شناخت مصادیقش به پیامبرش رجوع خواهد نمود.
در این جا دو شناخت حاصل میگردد. یکی شناخت تاریخی یا به قولی شناسنامهای و دیگری شناخت حقیقی.
ج/1- در شناخت تاریخی و شناسنامهای به سخنان و رهنمودهای رسول الله (ص) و بر اساس معرفی او اهل بیت (ع) رجوع میکند و با اسناد و اقوال موثق و رؤیت محقق شدن همه پیشبینیها، بر او اثبات میگردد که یازدهمین امام از این سلسله فرزند ذکوری به نام «مهدی – عج» داشته که در نیمه شعبان 255 هجری متولد شده است و بر اساس علم، حکمت، قدرت و وعدهی الهی تا ظهور و حکومتش زنده خواهد بود.
ج/2- در شناخت واقعی نیز میفهمد، خداوند متعال هیچ گاه هدایت بندگانش رها نمیکند و هیچ گاه به خود آنها نمیسپارد. و بر اساس آیات قرآن کریم می فهمد که حق تعالی هیچ گاه هدایت را نه به دست ظالمین میسپارد و نه به دست کسانی که خودشان به هدایت محتاج هستند. پس میفهمد که حتماً باید در هر زمانی امام زنده و ناطقی باشد که به او «امام زمان» اطلاق میگردد و نتیجه میگیرد که پس: امام زمان (عج) هست، اگر چه من او را نبینم. چرا که ملاک رشد و سعادت، شناختن و پیروی و اطاعت است و نه دیدن. از این رو حضرت رسول اعظم (ص) فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد (نه این ندیده باشد) به مرگ جاهلیت مرده است».
برگرفته از سایت http://www.shobahate-shia.blogfa.com/
هتلها و سالنهای پرخرج
این هتلها و سالنها و جشنهای پُرخرج را رها کنید. ممکن است توی یک سالنی هم کسی جشن بگذارد اما ساده، مانعی ندارد. من نمیخواهم بگویم حتماً، چون بعضی خانههایشان جا ندارد یا امکاناتش را ندارند ولی اسراف نکنید.
خطبهی عقد ۱۳۷۳/۱۰/۲۷
عروسی و عقد و شادی چیز خوبی است. حتی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم برای دختر مکرمهی خودشان مجلس عروسی گرفتند، شادی کردند و مردم شعر خواندند. زنها دست زدند و خوشی کردند. اما نباید در این مجلسِ عقد و عروسی و اینها اسراف انجام بگیرد. یکی از اسرافها همین مجالس عقد و عروسی گرانقیمت است. در هتلها، در این سالنهای گرانقیمت مجالس درست میکنند. مبالغ زیادی شیرینی و میوه و خوراکی حرام میشود، از بین میرود، روی زمین ریخته میشود و ضایع میگردد. برای چه؟ برای چشم و هم چشمی!؟ برای عقب نماندن از قافلهی اسراف!؟
خطبهی عقد ۱۳۷۲/۱/۵
عروسی شیرین، آن عروسیای نیست که توی آن خیلی خرج میشود و اسراف زیاد در آن میشود. عروسی شیرین، عروسی صمیمانه است. صمیمانه که بود، عروسی شیرین میشود. ولو مختصر باشد. یک اتاق دو اتاق توی خانه، قوم و خویش، دوست و آشنا و رفیق دور هم بنشینند، این میشود عروسی. این میهمانیهای مفصل و سالنهای آنچنانی یا توی هتلها، خرجهای زیاد، جنسهای گران برای مهمانی، اینها هیچ مناسب نیست. نمیگویم ازدواج را باطل میکند، نه! ازدواج درست است. اما اینها محیط جامعه و محیط زندگی را تلخ میکند.
خطبهی عقد ۱۳۷۷/۹/۱۲
مگر سابق که این سالنها نبود، این چیزها نبود، توی دو تا اتاق کوچک جشن میگرفتند، مهمانها میآمدند شیرینی میخوردند، ازدواجها بیبرکتتر از امروز بود؟ عزت دخترها مگر کمتر از امروز بود، حالا باید حتماً بروند توی این سالنهای بزرگ. عیبی ندارد، من مخالفتی نمیکنم با این سالنها. من با «تشریفات» مخالفم. حالا بعضی میروند توی هتل، از آن کارهای غلط است که لزومی ندارد.
خطبهی عقد ۱۳۷۶/۷/۳۰
بعضی خیال میکنند که تشریفات و تویِ هتلِ چنین و چنان رفتن، سالنهای گران گرفتن، خرجهای زیادی کردن، عزت و شرف و سربلندیِ دختر و پسر را زیاد میکند. نخیر عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر به انسانیت و تقوی و پاکدامنی و بلندنظری آنهاست، نه به این چیزها…
خطبهی عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱
برگرفته از سایت مصاف
صقرا بن ابی دلف کرخی نقل کرده است، زمانی که متوکل امام هادی (ع) را به سامراء آورد و حبس نمود، روزی به خدمت آن حضرت رفتم تا خبری از احوال آن جناب بگیرم. حضرت فرمود: ای صقر! ناراحت نباش درحال حاضر از جانب متوکل به من آسیبی نمیرسد. گفتم! «الحمدلله» پس عرض کردم: ای مولای من!
حدیثی از سول خدا (ص) روایت شده که معنا و مفهوم آن را نمیفهمم. فرمود: کدام حدیث است؟
عرض کردم: این حدیث که رسول خدا (ص)فرمود: «لاتعادوا والایام فتعا دیکم» با روزها دشمنی نکنید که آنها با شما دشمنی خواهند کرد.
حضرت فرمود: مقصود از این روزها و ایام ما (اهل بیت عصمت و طهارت) هستیم تا زمانی که آسمانها و زمین برقرار است.
روز شنبه به اسم رسول خدا (ص) است.
روز یکشنبه به نام امیرالمومنین علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) است.
روز دوشنبه به اسم حضرت امام حسن مجبتی (ع) و امام حسین سیدالشهداء (ع) است.
روز سهشنبه به نام امام سجاد (ع) و امام باقر(ع) و امام جعفرصادق (ع) است.
روز چهارشنبه: به اسم امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و به نام من امام هادی(ع) است.
روز پنجشنبه: به نام فرزندم امام حسن عسگری(ع) است.
و روز جمعه روز فرزند فرزندم قائم آل محمد حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) است.و اهل حق به سوی او و زیر لوای او جمع میشوند و او کسی است که زمین را پس آنکه از ظلم و ستم لبریز شده، پر از عدل و داد میکند. این است معنی روزها و ایام، مبادا با آنها در دنیا دشمنی کنید که آنها نیز درآخرت با شما دشمنی خواهند کرد. (1)
________________
1- بحارالانوار، ج 50 ص 194
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانی اش هميشگى است
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ كَمَا يَسْتَحِقُّهُ حَمْداً كَثِيراً وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّي وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ الَّذِي يَزِيدُنِي ذَنْباً إِلَى ذَنْبِي وَ أَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ كُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ وَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ عَدُوٍّ قَاهِرٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ اجْعَلْنِي مِنْ حِزْبِكَ فَإِنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ،
ستايش خداراست و سپاس برازنده او آنچنان كه شايسته حضرت اوست، ستايشى بسيار و به او پناه میبرم از شر نفسم چه نفس همانا به زشتى بسيار فرمان مى دهد جز آنكه پروردگارم رحم كند، و به خدا پناه میبرم از گزند شيطانى كه گناه بر گناهم می افزايد، و به قدرت او از هر گردنكش نابكار و پادشاه ستمكار و دشمن قهّار، دورى میجويم، خدايا مرا از سپاهيانت قرار ده، چرا كه همانا تنها سپاه تو پيروز است، و مرا از حزب خود قرار ده كه تنها حزب تو رستگار است
وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنَّ أَوْلِيَاءَكَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِي فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِي وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِي فَإِنَّهَا دَارُ مَقَرِّي وَ إِلَيْهَا مِنْ مُجَاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّي وَ اجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ وَ الْوَفَاةَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ ،
و هم از دوستانت قرارم ده كه بر دوستانت ترسى نيست و اندوهگين نمی شوند، خدايا دينم را برايم سامان ده كه آن وسيله در امان بودن و دورى من از گناه است و آخرتم را آباد ساز كه آنجا خانه پايدار من و گريزگاهم از همسايگى دون صفتان است و زندگى را برايم زمينه افزونى در هر خير و مرگم را برايم آرامش از هر گزندى قرار ده، بار خدايا بر محمّد خاتم پيامبران
وَ تَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِينَ وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِينَ وَ هَبْ لِي فِي الثُّلَثَاءِ ثَلاثاً لا تَدَعْ لِي ذَنْباً إِلا غَفَرْتَهُ وَ لا غَمّاً إِلا أَذْهَبْتَهُ وَ لا عَدُوّاً إِلّا دَفَعْتَهُ بِبِسْمِ اللَّهِ خَيْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَسْتَدْفِعُ كُلَّ مَكْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ وَ أَسْتَجْلِبُ كُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ فَاخْتِمْ لِي مِنْكَ بِالْغُفْرَانِ يَا وَلِيَّ الْإِحْسَانِ
و كامل كننده شمار رسولان و بر خاندان پاك و پاكيزه او و بر ياران برگزيده اش درود فرست و در روز سه شنبه سه حاجتم را روا كن: گناهى برايم مگذار جز آنكه بيامرزى و نه اندوهى جز آنكه را برطرف سازى و نه دشمنى جز آنكه دور گردانى، به نام خدا كه بهترين نام هاست، به نام خدا پروردگار زمين و آسمان، دورى هر ناخوشايندى را كه ابتدايش خشم خداست، و نيل به هر محبوبى را كه آغازش رضاى اوست خواستارم، پس از سوى خود سرانجام را به آمرزش پايان ده اى سرچشمه نيكى.
1 قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211.)
ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحتمش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلّا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلّا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِكُ إِلّا بِحَبْلِهِ بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِينِ،
به نام خدايى كه جز به فضل و بخشش او اميد نبستم، و جز از عدالت او نهراسم، و جز به سخن او اعتماد نمیكنم، و جز به ريسمانش چنگ نزنم، تنها به تو پناه میآورم اى خداى بخشايش گر مهربان از ستم و دشمنى، و مصائب روزگار و اندوه هاى پياپى و پيش آمدهاى ناگوار دوران و از گذشت عمر پيش از مهيّا شدن و توشه برداشتن و تنها از تو راهنمائى میجويم به سوى آنچه خير و صلاح من در آن است و فقط از تو يارى میخواهم در آنچه پيروزى و رستگارى با آن همراه است، و در پوشيدن لباس عافيت و كمال آن و فراگيرى سلامتى و دوام آن تنها به تو دل میبندم و به تو پناه میآورم اى پروردگار من از وسوسه هاى شياطين و به يارى سلطنت تو دورى میجويم از ستم پادشاهان،
فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لا يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
پس آنچه از نماز و روزه ام صورت گرفته پذيرا باش و فردا و روزهاى پس از آن مرا بهتر از اين ساعت و امروزم قرار ده و مرا در بين خويشاوندان و بستگانم عزيز گردان، و در بيدارى و خواب نگهدارم باش، چرا كه تويى خدا و بهترين نگهدار و تويى مهربان ترين مهربانان.
خدايا من در امروزم و يكشنبه هاى ديگر از شرك و بیدينى، به سوى تو بيزارى میجويم و دعايم را تنها براى تو خالص میكنم تا در معرض اجابت قرار گيرد، و به اميد پاداش تو بر طاعتت پايدارى میكنم، پس درود فرست بر بهترين آفريده ات محمّد آن كه دعوت كننده مردم به حقانيّت تو بود و مرا عزيز گردان با عزّت ذلّت ناپذير خود و به ديده بی خواب خودت حفظ كن، و كارم را با گسستن از همه خلق و پيوستن به تو و عمرم را با آمرزش خويش پايان بخش، همانا تويى بسيار آمرزنده و مهربان.
برخی روایات بیان میکنند که ظهور آن منجی الهی در شبانگاه روز شنبه یا جمعه خواهد بود که مصادف است با هنگام نماز عشاء نوروز و عاشورا! البته حقیقت امر نزد خداوند متعال است و او بهتر میداند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مسأله مهدویت و اعتقاد به منجی از موضوعات مطرح در میان همه ملتها و مکتبهای الهی و مادی است و در اسلام تمام فرقهها و مذاهب اسلامی در انتظار یک مصلح جهانی از دودمان رسول خدا(ص) به سر میبرند و به عنوان یک اعتقاد عمومی امت اسلامی مورد توجه بوده است، هر چند که اهل سنت آن را به عنوان یک مسأله فرعی مسلم پذیرفتند، اما شیعیان با اتصال به معارف الهی نورانی اهل بیت(ع) و ارائه صفات و ویژگیها و فلسفه و اهداف روشن در اعتقاد به مهدویت، چشمه امید به آینده را در دل ستمدیگان و ملتهای محروم باز کرده است، یکی از سؤالاتی که در حوزه مهدویت مطرح میشود این است که چگونه روز جمعه متعلق به حضرت ولیعصر(عج) هست؟ آیا ظهور حضرت در روز جمعه است یا روز نوروز؟ این مطلب با روایات عدم جواز تعیین زمان ظهور منافات ندارد؟ حجتالاسلام مبارک ربانی از کارشناسان مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در این رابطه مینویسد:
1-در روایت داریم که فرشتگان، هر جمعه در بیتالمعمور (خانهای در آسمان) جمع مىشوند و عهد و ولایت امامان را تجدید مىکنند، روز جمعه روزى است که خداوند بر ولایت آنان از جهانیان پیمان گرفته است و نیز در برخی، از نوروز به عنوان روز آغاز قیام یاد شده است(1) و جالب اینکه یکی از القاب زیبا و نورانی امام زمان(عج) بهار و نوروز است. چنانچه در برخی روایات و ادعیه به آن اشاره شده است: «السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّام»(2)؛ یعنی سلام بر بهار انسانیت و سر سبزی روزها.(فصل شکفتن و شکوفهها).
روز جمعه از جهات مختلفى اختصاص به امام زمان(عج) دارد، ولادت با سعادت حضرت، انتقال مقام امامت به او، مختص شدن لقب قائم به وى در روز جمعه بوده و نیز بر اساس برخی روایات ظهور و فرج او و پیروانش در روز نوروز و جمعه خواهد بود.(3)
منظور از تعیین وقت، تعیین دقیق وقت ظهور است و این گونه تعیین وقت را پیشوایان معصوم(ع) به هیچ وجه جایز نشمردهاند
2- پس از وفات جناب ابوالحسن علی بن محمد سمری، چهارمین نائب خاص امام زمان(عج) دوره غیبت کبری آغاز شد و تا کنون ادامه دارد، ظهور و قیام امام(عج) در پایان این دوره و به فرمان خدای متعال خواهد بود، پیشوایان معصوم ما در روایات بسیار تصریح فرمودهاند که نمیتوان وقت خاصی را برای ظهور تعیین کرد و فقط خدا به آن آگاه است، ناگهان و به فرمان خدا واقع خواهد شد و هر کس تعیین وقت کند دروغگو است.
«فضیل» از امام باقر(ع) پرسید: آیا برای این امر وقتی تعیین میشود؟ امام سه بار فرمود: «کذب الوقاتون»؛ تعیین کنندگان وقت دروغگویند.(4)
«اسحاق بن یعقوب» نامهای توسط محمد بن عثمان عمری خدمت امام زمان(عج) فرستاد و سؤالاتی کرد و امام در فرازی از پاسخ، در مورد وقت ظهور فرمود: «و اما ظهور الفرج فانه الی اللَّه تعالی ذکره و کذب الوقاتون»؛ و اما ظهور فرج به فرمان خدای متعال وابسته است و تعیینکنندگان وقت دروغگویند.(5)
البته منظور از تعیین وقت، تعیین دقیق وقت ظهور است و این گونه تعیین وقت را پیشوایان معصوم(ع) به هیچ وجه جایز نشمردهاند و آن را از اسرار الهی دانستهاند، ولی علاماتی را ذکر فرمودهاند که چون آنها واقع شوند نزدیک بودن ظهور را نوید میدهند.(6)
و افزون بر ذکر نشانههای حتمی و غیرحتمی برای ظهور، زمان ظهور و وقت آن به شکل کلی و غیرمعین(مانند: روز و سال) نیز در روایات ذکر شده است که هرگز به معنای تعیین دقیق زمان ظهور که در روایات از آن نهی شده نیست.
روایات مختلفی درباره زمان قیام حضرت مهدی(عج) به شکل کلی و غیرمعین وجود دارد، در برخی، از نوروز به عنوان روز آغاز قیام یاد شده است.(7) برخی احادیث دیگری روز عاشورا را و روز شنبه را آغاز قیام آن حضرت ذکر کرده است(8) و در تعداد دیگر روز جمعه، روز ظهور و آغاز قیام آن بزرگوار بیان شده است.(9)
روایات مختلفی درباره زمان قیام حضرت مهدی(عج) به شکل کلی و غیرمعین وجود دارد، در برخی، از نوروز به عنوان روز آغاز قیام یاد شده است
در همزمانی نوروز با عاشورا اشکالی به نظر نمیرسد، زیرا نوروز طبق سال شمسی و عاشورا بر اساس سال قمری محاسبه میشود و یکی شدن این دو روز امکان پذیر است و نیز همزمانی این دو روز با جمعه یا شنبه نیز ممکن است، چه آنکه ممکن است عاشورا و نوروز هر دو یا روز جمعه و یا شنبه باشد، آنچه مشکل و متنافی به نظر میرسد، ذکر دو روز شنبه و جمعه از هفته به عنوان روز قیام است، ولی میتوان این دسته از روایات را نیز توجیه کرد و به نحوی میان آن جمع کرد، زیرا اگر سند این روایات صحیح باشد، در این صورت احادیثی که جمعه را روز ظهور حضرت، تعیین کرده است بر روز قیام و ظهور حمل میشود و روایاتی که شنبه را روز قیام میداند، بر روز استقرار و تثبیت نظام الهی مهدوی و نابودی مخالفان تفسیر میشود.(10)
به هر حال ظهور امام زمان(عج) ابتدا به وسیله منادی آسمانی اعلام میشود، آن حضرت در حالی که پشت به کعبه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام میدارد.
از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: «حضرت مهدی(عج) در مکه به هنگام نماز عشاء ظهور میکند، در حالی که پرچم و پیراهن و شمشیر پیامبر(ص) را همراه دارد و چون نماز عشا را خواند، فریاد بر میآورد: ای مردم! شما را به یاد خدا و به حضورتان در برابر خدا (در روز قیامت) متذکر میشوم، در حالی که حجتش را (در دنیا) بر شما تمام کرده است و پیامبران را مبعوث کرده و قرآن را فرو فرستاده است. خداوند به شما فرمان میدهد که به او شرک نورزید و فرمانبر او و پیامبرانش باشید، آنچه را قرآن امر به احیای آن کرده است، احیاء و زنده کنید و آنچه را که امر به نابودی آن کرده است، نابود سازید و یاوران راه هدایت باشید و بر تقوا و پرهیزکاری همکاری کنید، زیرا دنیا، فنا و زوالش فرا رسیده و نفخه وداع سر داده است، من شما را به سوی خدا و رسولش و عمل به کتاب او و نابودی باطل و احیاء و زنده ساختن سیره پیامبر اعظم(ص) دعوت میکنم، آنگاه در میان سیصد و سیزده نفر از یارانش ظهور میکند».(11)
بنابراین با توجه به روایات وارده در این باب میتوان گفت که ظهور آن منجی الهی در شبانگاه روز شنبه و یا جمعه خواهد بود که مصادف است با نوروز و عاشورا، هنگام نماز عشاء. البته حقیقت امر نزد خداوند متعال است و او بهتر میداند.
*پینوشتها:
1-مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص208.
2-مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج99، ص101، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ه.
3-سیدمحمدتقى موسوى اصفهانى، مکیال المکارم (انتشارات ایران نگین، چاپ اول، 1381) ترجمه سیدمهدى حائرى قزوینى، ج 2، ص 71 - 72.
4-شیخ طوسی، کتاب غیبت، ص261؛ حسینی، سیدحسین، یاد محبوب، نشر آفاق، ص78.
5-کمالالدین، ج2، ص160، ح4. شیخ صدوق (ره).
6-پیشوای دوازدهم حضرت حجة ابن الحسن المهدی، هیأت تحریریه مؤسسه در راه حق.
7-مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص208.
8-کمالالدین، ج2، ص653.
9-مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص279.
10-طبسی، نجمالدین، چشماندازی به حکومت مهدی(عج)، ص63.
11-ابن طاووس، ملاحم، ص64؛ ابن حمّاد، فتن، ص95.
برگرفته از سایت http://www.farsnews.com/
به هیچ عنوان نباید از داروهای کاهش وزن استفاده کنید، چون این داروها در کمترین زمان ممکن وزن تان را کاهش می دهد، ولی پیامدهایی دارد و می تواند باعث بروز مشکلات کلیوی، اختلالات کبدی، ناباروری شود.
به گزارش آناج به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ حالا که تعطیلات تمامشده و دوباره روز از نو و روزی از نو، قبل از اینکه سرگرم کارهای روزمره شوید و حسابی سرتان را شلوغ کنید، سری هم به ترازو بزنید؛ بله، بروید روی ترازو و خودتان را وزن کنید. این هم کار مهمی است که در همین روزهای ابتدایی سال باید انجام دهید که در غیر این صورت پشیمان می شوید و دیگر کاری از دست تان برنمی آید.
می ترسید چاق شده باشید و برای همین ترازو را پنهان کرده اید؟ اما پنهان کردن ترازو چاره کارتان نیست. یادتان باشد هرچه زودتر متوجه افزایش وزن تان شوید، راحت تر می توانید آن را کاهش دهید. پس خیلی وقت تلف نکنید و زودتر بروید روی ترازو.
حالا که روی ترازو هستید، وزن تان را ببینید و آن را با قبل از عید مقایسه کنید. وزن تان تغییری نکرده یا بیشتر شده؟ اگر بیشتر شده، چند کیلوگرم افزایش داشته؟ بعضی ها فکر می کنند افزایش وزن در طول نوروز اجتناب ناپذیر است، اما این طرز فکر صحیح نیست و آن طور که متخصصان تغذیه می گویند، اگر میزان کالری دریافتی با کالری مصرفی در طول روز یکسان باشد، تغییری در وزن فرد ایجاد نخواهد شد.
با وجود این، مشکل اینجاست که در طول تعطیلات نوروز هم بیشتر از روزهای عادی استراحت کرده ایم، هم ورزش را کنار گذاشته ایم و هم تنقلات و خوراکی های مختلفی خورده ایم. برای همین هم طبیعی است با افزایش وزن روبه رو شویم، اما دکتر میترا زراتی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی می گوید اگر این برنامه غذایی به شکل عادت درنیاید و بعد از عید ادامه پیدا نکند و همچنین فعالیت های بدنی دوباره از سرگرفته شود، مشکل حل خواهد شد.
مراقب باشید، بی تفاوت نشوید
روزها و هفته ها که بیاید و برود و شما فکری به حال اضافه وزن و چاقی تان نکنید، اوضاع بدتر خواهد شد. آن وقت است که دیگر برای تان فرقی نمی کند لاغر شوید یا نه و به همین دلیل هم به فکر کاهش وزن نمی افتید.
هر قدر زمان بیشتری از تعطیلات بگذرد و کاری برای کاهش وزن انجام ندهید، اراده تان را هم از دست خواهید داد، پس یادتان باشد چاقی و اضافه وزن در صورتی که مزمن شود، باعث ایجاد حس بی تفاوتی در فرد خواهد شد. برای همین هم بسیاری از افراد چاق نسبت به این موضوع بی تفاوت هستند و کاری برای درمان آن انجام نمی دهند. پس تا دیر نشده دست به کار شوید و نگذارید وقت بگذرد که به گفته این متخصص تغذیه، در همین روزهای اول سال بهتر است با کاهش وزن به فکر حفظ سلامت تان باشید.
مگر می شود لاغر شد؟
آنهایی که هر چقدر دوست داشتند در روزهای تعطیل، غذا و تنقلات جورواجور خوردند حالا هم فکر می کنند نمی شود وزن به دست آورده را کاهش داد. دکتر زراتی، اما به این افراد توصیه می کند به فکر درمان باشند و مشکل اضافه وزن را به حال خودش رها نکنند. به گفته وی، اولین قدم برای کاهش وزن، کنترل وزن و مقایسه آن با قبل از عید است.
بعضی از افراد چاق بوده اند و حالا هم وزن شان بیشتر از قبل شده که این افراد برای کنترل وزن شان حتما باید به متخصص تغذیه مراجعه کنند تا بتوانند به وزن ایده آل برسند، اما افرادی که قبل از عید وزن مناسبی داشتند و در این روزها چند کیلوگرم به وزن شان اضافه شده است، براحتی به کمک یک فعالیت بدنی ساده مثل پیاده روی می توانند به وزن قبل از عید برگردند.
با کاهش کالری دریافتی و افزودن فعالیت بدنی می توان به وزن مناسب رسید، فقط باید به فکر باشید و برنامه کاهش وزن را بموقع شروع کنید. البته کسانی که خودسرانه رژیم می گیرند، ممکن است خیلی زود هم با کاهش وزن مواجه شوند، ولی عوارضی هم در انتظارشان خواهد بود و به همین دلیل توصیه می شود حتما با نظر متخصصان برای کاهش وزن اقدام کنید.
علاوه بر این، به هیچ عنوان نباید از داروهای کاهش وزن استفاده کنید، چون این داروها در کمترین زمان ممکن وزن تان را کاهش می دهد، ولی پیامدهایی دارد و می تواند باعث بروز مشکلات کلیوی، اختلالات کبدی، ناباروری، نوسان فشارخون، ریزش مو و حتی کاهش سوخت وساز بدن و تشدید چاقی شود.
حتما باید در این روزها فعالیت تان را افزایش دهید. مثلا خوب است کمتر از خودروی شخصی استفاده کنید و یک ایستگاه قبل از این که به مقصد برسید هم از ماشین پیاده شوید. همین پیاده روی های کوتاه و ساده می تواند بتدریج چربی هایی را که در طول تعطیلات در بدن تان ذخیره شده، بسوزاند و وزن تان را کاهش دهد.
خوراکی های عید را جمع کنید
روزهای عید معمولا روی میز خانه ها پر است از آجیل، شیرینی، شکلات و تنقلات دیگر که مصرف بیش از حد آنها به همراه استراحت و خواب زیاد می تواند باعث افزایش وزن شود. برای همین هم دکتر زراتی توصیه می کند تنقلاتی را که از عید مانده و مصرف نکرده اید، از روی میز جمع کنید تا خوردن تنقلات چرب، شور یا شیرین به شکل عادت درنیاید و روند افزایش وزن متوقف شود.
خیلی ها هم وقتی می بینند وزن شان بسرعت کاهش نمی یابد، خسته می شوند و برنامه لاغری را رها می کنند. در صورتی که وزن، کیلو کیلو اضافه می شود، اما گرم گرم کاهش می یابد و برای همین باید با صبر و حوصله پیش بروید تا نتیجه بگیرید.
تا زمان زیادی نگذشته، دست به کار شوید و برای کاهش وزن هرچه زودتر اقدام کنید تا نتیجه بهتری هم بگیرید.
بچه ها را عادت ندهید
همه ما ممکن است پس از تعطیلات باز هم سراغ خوراکی ها و تنقلات چرب و شیرین نوروزی برویم، اما بچه ها بیشتر از بزرگسالان به مصرف این خوراکی ها تمایل دارند و برای همین باید خیلی مراقب شان باشید تا این روش را زودتر کنار بگذارند و به آن عادت نکنند.
lمتخصصین تغذیه به والدین توصیه می کند درباره رژیم غذایی صحیح با فرزندان شان صحبت کنند و آگاهی آنها را در این باره افزایش دهند، چون بچه ها باید بدانند اضافه وزن و چاقی چه عوارضی در پی دارد و می تواند چه مشکلاتی را برای شان به همراه داشته باشد.
همچنین آجیل، شیرینی، شکلات و دیگر خوراکی هایی را که از عید مانده نیز باید از دسترس بچه ها خارج کرده و از آنها فقط در مراسم خاص یا مهمانی ها استفاده کنید.
زمانی که بچه ها خوراکی هایی را می بینند که روی میز چیده شده و در دسترس شان است، دائم دوست دارند از آنها استفاده کنند و برای همین ممکن است بیش از حد از این خوراکی ها بخورند، پس هرچه زودتر آنها را جمع کنید و جایی بگذارید که بچه ها آنها را نبینند.
برگرفته از سایت آناج
عکس بالا برگرفته از سایت خبرگزاری مهر
امروز 14 فروردین ماه 1395 بعد از گذشت تعطیلات نوروزی حوزه های علمیه ، دانشگاه ها ، و مدارس باز شدند امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و توفیق برای همه باشه.
خدایا دلمونو با ظهور آقا شاد شاد کن
الهی آمین
سلام !
سال نو بر همه مبارک و با شادی و سلامتی همراه باشه ان شاء الله
لحظه تحویل سال 1395
ساعت 8 و 0 دقیقه و 12 ثانیه (ساعت هشت و صفر دقیقه و دوازده ثانیه) صبح
روز یکشنبه 1 فروردین 1395 هجری شمسی
مطابق با 10 جمادی الثانی 1437 هجری قمری
و برابر 20 مارس 2016 میلادی از تلوزیون منتظر تحویل سال بودیم و ثانیه ها به سرعت طی می شد صدای دعای لحظه تحویل سال از کنار آستان ملکوتی امام رضا رو شنیدیم یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال …. حول حالنا الی احسن الحال و سال 94 با همه خوبیها و بدیهایی که داشت تموم شد، سال نو فرا رسید سالی که امیدوارم پر از برکت باشه و با فرج آقا امام زمان شادی امسال هممون تکمیل بشه .
دل همه شاد و لحظه هاتون قرین یاد خدا و امام زمان عجل الله فرجه باشه .
ویژه نامه ولادت حضرت زهرا (س)
فرستادن غذا از طرف خداوند براى حضرت زهرا (س)
حضرت فاطمه عليهاالسلام در پيشگاه خدا آن چنان معزز بود كه بارها مورد عنايت خاص آسمانى قرار گرفته و موائد گوناگون از سوى پروردگار عالم نازل مىشد كه اينك به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
پيامبر عالى قدر اسلام به شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانى وى را از پاى درآورده بود، او براى پاره نانى به اتاقهاى هريك از زنانش مراجعه كرد، ولى آنان نيز طعامى نداشتند. سرانجام به خانهى دخترش فاطمه عليهاالسلام سركشيد، تا در آن خانهى اميد به مقصود رسد، ولى فاطمه عليهاالسلام و بچههايش گرسنه بودند و تكهنانى در آنجا نيز به دست نيامد.
هنوز چند دقيقه بيش نبود كه رسول گرامى اسلام منزل دخترش را ترك كرده بود كه مختصر طعامى از سوى يكى از همسايهها به آن بانو رسيد. فاطمه عليهاالسلام با خود گفت: سوگند به خدا، خود و فرزندانم گرسنه مىمانم، ولى اين تكه نان و گوشت را به پدرم مىخورانم، و لذا يكى از حسنين را به دنبال پدر فرستاد و او را دوباره به خانهاش دعوت كرد.
فاطمه اهدايى همسايه را كه دو تكه نان و مختصر گوشتى بود، در يك ظرف سرپوشيده قرار داده بود، چون پدرش دوباره به خانه او برگشت، سراغ طعام رفت و آن را در برابر ديدگان رسول خدا گذاشت، ولى ظرف پر از گوشت و نان بود، و فاطمه عليهاالسلام خود نيز از اين مائدهى آسمانى تعجب مىكرد و خيره خيره به آن تماشا مىنمود. رسول خدا خطاب به دخترش گفت: اى دختر گرامى! اين طعام چگونه و از كجا رسيد؟ فاطمه عليهاالسلام جواب داد:
هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشا بغير حساب. فقال: الحمدللَّه الذى جعلك شبيهه بسيدة نسا بنىاسرائيل فانها كانت اذا رزقها اللَّه شيئا فسئلت عنه قالت: «هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشاء بغير حساب.» (1)
آن از بركات و الطاف الهى است، خداوند به هركسى بخواهد بدون محدوديت عطا مىكند.
رسول خدا چون سخن دخترش را شنيد فرمود: سپاس خدايى را كه تو را همانند مريم سرور زنان بنىاسرائيل قرار داده، زيرا او نيز هرگاه مورد عنايت الهى قرار مىگرفت و خداوند برايش مائده مىفرستاد، كه جواب سؤال مىگفت: اين طعام از جانب خدا است، او به هركسى بخواهد روزى بىحساب مىدهد.
آنگاه رسول خدا على عليهالسلام را نيز به حضورش فراخواند و همگى از آن غذا خوردند و سير شدند و زنان و اهلبيت پيامبر نيز دعوت شدند و خوردند، ولى غذا و مائده آسمانى به همان صورت باقى بود. حتى فاطمه عليهاالسلام براى همسايگان نيز از طعام آسمانى كه از الطاف خفيه الهى سرچشمه گرفته بود ارسال داشت…. (2)
موائد آسمانى براى فاطمه عليهاالسلام در يكى دوبار محدود نمىگردد، او بارها از خداوند خويش درخواست طعام كرد و پروردگار عالم نيز بىدرنگ طعام بهشتى براى آن حضرت ارسال داشت از آن جمله: روزى اميرالمؤمنين على عليهالسلام به شدت گرسنه بود و از فاطمه عليهاالسلام طعام خواست، ولى در خانه چيزى نبود. فاطمه عليهاالسلام گفت: يا على! در خانه طعامى نيست، من و بچههايت دو روز است كه گرسنهايم و مختصر طعامى هم كه بود، آن را به تو خورانديم و خود در گرسنگى صبر كرديم.
على عليهالسلام از شنيدن اين سخن فوقالعاده ناراحت گشته و اشك در چشمانش حلقه زد و براى تهيه طعام زن و فرزندانش به بازار رفت و يك دينار قرض گرفت تا مشكل گرسنگى خانوادهاش را برطرف سازد، ولى نشد. چرا؟! چون يكى از دوستانش گرفتار بود و گرسنگى و گريه زن و بچهها او را در بيرون از خانه آواره كرده بود، او دنبال نان و پول بود، ولى چارهاش بدون چاره….
على از درد او آگاه شد و مانند هميشه ايثار كرد و ديگران را بر خود و خانوادهاش مقدم داشت و بدين وسيله يكى از دوستانش را كه مقداد نام داشت خوشحال و خوشدل ساخت.
على عليهالسلام دست خالى شد و نتوانست به خانه رود، رو به سوى مسجد كرد و مشغول عبادت شد از آن سو پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مأمور گشت شب را در خانهى على بسر برد و لذا بعد از نماز مغرب و عشا دست على را گرفت و فرمود: على جان! امشب مرا به مهمانى خود مىپذيرى؟ مولاى متقيان سكوت كرد، چرا كه زمينه پذيرايى نداشت و فاطمه عليهاالسلام و حسنين گرسنه مانده بودند و پول تهيه نان و گوشت فراهم نبود، ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دوباره اظهار داشت: چرا جواب نمىدهى؟ يا بگو: بلى، تا با تو آيم و يا بگو: نه، تا راه ديگر پيش گيرم. على عليهالسلام عرض كرد: يا رسولاللَّه! بفرماييد.
رسول خدا دست على را گرفت، دست در دست او به خانهى فاطمه عليهاالسلام آمد و با هم به خانه وارد شده و با زهرا ديدار كردند، فاطمه عليهاالسلام در حال نماز و نيايش بود و خدا را مىخواند، او صداى پدر را شنيد و به سوى او آمد و خوشآمد گفت و سفره را باز كرده و غذاى مطبوع آورد، تا گرسنگان را سير كند و چاره نيافتهها را چارهساز باشد.
على عليهالسلام به فاطمه عليهاالسلام خيرهخيره نگاه مىكرد و با زبان بىزبانى سؤال مىنمود: يا فاطمه! اين طعام از كجا؟
پيش از آنكه فاطمه عليهاالسلام جواب گويد رسول خدا دست بر دوش على گذاشت و جواب داد: يا على! هذا جزا دينارك من عنداللَّه.
اين غذا پاداش آن دينارى است كه به مقداد دادى.
خداوند به شما جريان زكريا و مريم را تكرار كرد. (3) و از طعامهاى بهشتى مرحمت نمود… (4)
اقرار به رسالت پدر در شكم مادر
وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (ص) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (س) به فاطمه (س) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده و گفت: زهى تأسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مىكنند! در حالى كه او فرستادهى پروردگار من است.
پس فاطمه (س) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش، زيرا خدا با پدر من مىباشد.
پس وقتى كه مدت حمل خديجه (س) تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (س) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت.(5)
چرخيدن آسياى دستى به خودى خود در خانه حضرت زهرا (س)
جناب ابوذر مىگويد: رسول خدا (ص) مرا به دنبال على (ع) فرستاد. به خانهاش رفتم و او را خواندم، ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى را ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به خودى خود، مىگردد. دوباره او را خواندم، بيرون آمد و با هم نزد رسول خدا (ص) رفتيم و پيامبر متوجه على (ع) شد و چيزى به او گفت كه من نفهميدم.
گفتم: شگفتا! از دستاسى كه بدون گرداننده مىگردد.
آنگاه پيامبر (ص) فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ايمان و يقين كرده و چون خداوند ضعف او را دانست، پس در روزگار سختى به او كمك كرد و كفايتش نمود. مگر نمىدانى كه خداوند، فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمد را يارى دهند؟! (6)
حرام بودن آتش بر فاطمه زهرا (س)
روزى عايشه بر فاطمه (س) وارد شد، در حالى كه آن حضرت براى حسن و حسين (ع) با آرد و شير و روغن در ديگى غذاى حريره درست مىكرد. ديگ بر روى اجاق و آتش مىجوشيد و بالا مىآمد و فاطمه (س) آن را با دست خود هم مىزد.
عايشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون آمده، نزد پدرش ابوبكر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه چيز شگفتآورى ديدم، و آن اينكه دست به درون ديگى كه بر روى آتش مىجوشيد برده، آن را به هم مىزد.
گفت: دختركم! اين را پنهان كن كه كار مهمى است.
اين خبر كه به گوش پيامبر اكرم (ص) رسيد، بر بالاى منبر رفت و حمد و سپس الهى را به جاى آورد، سپس فرمود:
همانا مردم ديدن ديگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مىكنند. سوگند به آن كسى كه مرا به پيامبرى برگزيد، و به رسالت انتخاب فرمود، همانا خداى عزوجل آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پيوند فاطمه حرام كرده است، فرزندان و شيعيان او را از آتش دور نمود، برخى از فرزندان فاطمه داراى رتبه و مقامى هستند كه آتش و خورشيد و ماه از آنها فرمانبردارى كرده در پيش رويش جنيان شمشير زده، پيامبران به پيمان و عهد خود دربارهى او وفا مىكنند، زمين گنجينههاى خودش را تسليم او نموده، آسمان بركاتش را بر او نازل مىكند.
واى، واى، واى به حال كسى كه در فضيلت و برترى فاطمه شك و ترديد به خود راه دهد، و لعنت و نفرين خدا بر كسى كه شوهر او، على بن ابىطالب را دشمن داشته به امامت فرزندان او راضى نباشد. همانا فاطمه، خود داراى جايگاهى است و شيعيانش نيز بهترين جايگاهها را خواهند داشت. همانا فاطمه پيش از من دعا مىكند و شفاعت مىنمايد و شفاعتش علىرغم ميل كسانى كه با او مخالفت مىكنند، پذيرفته مىشود.(7)
تعدادي ديگر از كرامات و معجزات حضرت زهرا (س)
1 ـ نورانى شدن چادر مبارك حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
2 ـ آمدن لباسها و زيورهاى بهشتى براى حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
3 ـ لباس بهشتى حضرت زهرا سلاماللَّهعليه در مجلس عروسى
4 ـ نزديك شدن مردم به هلاكت به واسطهى نفرين حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
5 ـ مستجاب شدن نفرين حضرت زهرا سلاماللَّهعليه در مورد عمر
6 ـ ملاقات حوريان بهشتى با حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
7 ـ نازل شدن جبرئيل بر حضرت زهرا سلاماللَّهعليه پس از رحلت پيامبر (ص)
8 ـ در آغوش كشيدن حسنين عليهمالسلام توسط حضرت زهرا بعد از شهادت
9 ـ خاكسپارى حضرت زهرا و صحبتهاى زمين با اميرالمؤمنين عليهالسلام
پي نوشت ها
1 ـ آل عمران/ 37.
2 ـ فرائدالسمطين، ج 2، ص 51 و 52، ش 382- تجليات ولايت، ج 2، ص 319- فضائل خمسه، ج 3 ص 178- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 339- جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 136.
3 ـ اشاره است به آيهى 37 سورهى آلعمران كه زكريا موائد آسمانى را در محراب مريم ديد.
4 ـ محجة البيضاء، ج 4، ص 213- بحار، ج 43، ص 59، و ج 41، ص 30 با اختصار.
5 ـ روض الفائق، ص 214.
6 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 29.
7 ـ فاطمه زهرا (س) شادمانى دل پيامبر، ص 152.
منبع : زندگینامه چهارده معصوم علیهم السلام ص 37 , مظاهری، حسین
اسم آن خانم، فاطمه است و برای آن بزرگوار هشت لقب ذکر کرده اند: صدیقه، راضیه، مرضیه، زهرا، بتول، عذرا، مبارکه و طاهره (1). از بعضی روایات استفاده می شود که زکیه و محدثه از القاب آن خانم است و کنیه او ام ابیها است. (2)
عمر آن بزرگوار تقریبا هجده سال است. در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال دوم بعثت به دنیا آمد (3) و سال یازدهم از هجرت، سوم جمادی الثانی (4) به دست گردانندگان سقیفه بنی ساعده شهید شد.
شخصیت حضرت زهرا را با این بحث کوتاه نمی توان معرفی کرد و آنچه در اینجا آورده می شود، قطره ای از دریای فضیلت آن صدیقه شهیده است.
شخصیت اسلامی از دو راه یافت می شود: از راه نسب و از راه حسب و فضایل نفسانی. شخصیت نسبی که اسلام آن را پذیرفته است، تحت تاثیر عوامل مختلفی است: قانون وراثت، تغذیه از راه مشروع، تاثیر محیط، تاثیر همسر و رفیق، اولاد صالح و غیره در تشکیل چنین شخصیتی نقش دارند. زهرا سلام الله علیها از نظر قانون وراثت، پدری چون رسول گرامی دارد که به گفته سعدی همه مراتب انسانیت را به کمالاتش پیموده است. همه تاریکی ها به جمالش روشن شده است و همه صفات او در انتهای خوبی است:
بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و آله
مادری چون خدیجه دارد که باید گفت اسلام مرهون زحمات آن بزرگوار است. مادری که سه سال، مسلمانان محصور در شعب ابی طالب را اداره کرد و همه اموال خود را در این راه خرج کرد. مادری که چندین سال در مکه با آن مصیبتهای کمر شکن ساخت، و دوش بدوش رسول اکرم، اسلام را یاری فرمود و در این راه سنگها به بدن مبارکش فرود آمد، بی حرمتیها به او وارد شد، شماتتها در این راه دید و هرچه این اتفاقات بیشتر می شد، صبر و استقامت او زیادتر می گشت.
و اما از نظر قانون تاثیر غذا: مورخین نوشته اند که وقتی اراده حق تعالی به خلقت زهرا سلام الله علیها تعلق گرفت، پیامبر گرامی مامور شد که چهل شبانه روز در کوه حرا به ریاضت دینی پردازد. (5)
حضرت خدیجه در خانه خود، از مردم گوشه گرفته و به عبادت مشغول بود و پیامبر گرامی در کوه حرا، پس از آن مدت فرمان آمد که پیامبر به خانه بازگردد. از عالم ملکوت برای آنان غذا آوردند. سپس نور زهرا به حضرت خدیجه منتقل شد.
از نظر تاثیر محیط، زهرا علاوه بر آنکه در دامن مادری فداکار، با گذشت و با استقامت، و در دامن پدری چون پیامبر گرامی پرورش یافت، محیط زندگی او محیط پر تلاطمی بود. مکه با آن مصیبتها و حوادث ناگوار، محیط پرورش او بود. در شعب ابی طالب با آن حوادثی زندگی کرد که امیرالمومنین در نهج البلاغه آنجا را برای معاویه چنین توصیف می کند: «شما ما را سه سال در میان آفتاب زندانی کردید، به طوری که بچه های ما از گرسنگی و تشنگی مردند، بزرگان ما پوست گذاردند، صدای آه و ناله زنها و بچه ها بلند بود…» روشن است بچه ای که در این چنین محیطی پرورش یابد; مخصوصا اگر مربی ای چون پیامبر گرامی داشته باشد، استقامت او، صبر او و سعه صدر او زیاد خواهد بود:
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
زهرا سلام الله علیها از نظر همسر و مصاحب، و از نظر اولاد صالح نیز، فوق العاده است. شوهری چون امیرالمومنین دارد که بیش از سیصد آیه از قرآن شریف درباره او نازل شده. (6)
شوهری که از نظر تاریخ، قطعی است که اسلام مرهون او است. شوهری که به اقرار خود اهل تسنن، عمر بیش از هفتاد مرتبه در مواقع مختلفه گفته: لولا علی لهلک عمر. (7)
فرزندانی چون حسن، حسین، زینب و کلثوم دارد که اگر نبودند، قطعا اسلام نبود و به گفته امام حسین و علی الاسلام السلام (8) زهرا از نظر فرزند، ام الائمه است، سر مستودع است، مادر عصاره عالم خلقت، حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
و اما از نظر فضایل انسانیت، چه می توان گفت در حق کسی که پیامبر گرامی (ص) کرارا درباره اش فرموده است: ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین. (9)
همانا خداوند تو را برگزیده و پاکیزه و معصوم گردانیده و تو را بر همه زنها رجحان داده است.
اگر برای فضیلت زهرا چیزی جز سوره کوثر نبود، زهرا را بس بود که بگوید نزد خداوند افضل و برتر از عالمیانم.
انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر. (10)
همانا کوثر را بر تو ارزانی داشتیم، پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن، به درستی که بدخواه تو دنباله بریده است.
زهرا از نظر ایمان، راضیه و مرضیه است:
«یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی ». (11)
«ای نفس مطمئنه! - که به مقام شهود رسیده ای - بیا به سوی پروردگارت خشنود شده، و داخل در زمره بندگان من شو و داخل شو در بهشت من.» ما باید بدانیم که القاب چهارده معصوم، کنیه های آنان و اسماء آنان بی سبب نیست. همه آنها سر دارد. معنی ندارد زهرا، صدیقه; زکیه; طاهره; محدثه و … نباشد و به این گونه لقبها متصف شود. اگر جبرئیل نیاید و با او محادثه نکند و به او محدثه بگویند، دروغ است: تعالی الله عما یقول غیر العارفین فی حقهم، و معنی ندارد کسی محدثه باشد و ایمانش به مرتبه شهود نرسیده باشد.
زهرا از نظر علم دارای مصحف است.
از نظر روایات، کتابهایی نزد ائمه طاهرین است که از جمله آن کتابها مصحف فاطمه سلام الله علیها است.
این کتاب را ائمه به آن افتخار می کرده اند و می گفتند: علم ما کان و یکون و ما هو کائن در آن است; و به خط امیرالمؤمنین و املای حضرت زهرا سلام الله علیهما می باشد. (12)
زهرا از نظر زهد
شبی که زهرا به خانه امیرالمومنین می رفت، امیرالمومنین فرش خانه اش را از شن تهیه کرد و رسول اکرم جهازیه ای برای زهرا سلام الله علیها تهیه فرمود که همه آن جهازیه شصت و سه درهم می شد.
جهازیه عبارت بود از:
1- عبا 2- مقنعه 3- پیراهن 4- حصیر 5- پرده 6- لحاف 7- دستک 8- بالش 9- آفتابه 10- آب خوری 11- کوزه 12- کاسه 13- آسیای دستی 14- مشک آب 15- حوله 16- پوست گوسفند.
پیامبر گرامی چون جهازیه را دید از چشمهای مبارکش اشک جاری شد و فرمود: «خدایا این جهازیه را که غالب آن از گل است مبارک کن!» (13) زهرا به خانه شوهر می رود و در وسط راه پیراهنی را که از جمله جهازیه او است، به فقیر می دهد و با همان پیراهن کهنه ای که داشت به خانه امیرالمؤمنین رهسپار می شود. (14)
شب عروسی پایان گرفت و صبح، پیامبر گرامی به دیدن زهرا آمد و هدیه آورد. هدیه پیامبر گرامی این بود: علی فاطمة خدمت ما دون الباب و علی علی خدمت ما خلفه.
کارهای داخل خانه برای فاطمه است و کارهای خارج از خانه برای علی.
زهرا از این هدیه، ازاین تقسیم کار به قدری خشنود شد که فرمود:
ما یعلم الا الله ما داخلنی من السرور (15)
جز خداوند کسی نمی داند که از این تقسیم کار چقدر خشنودم.
عبادت زهرا
در روایات آمده است که زهرا به قدری روی پا ایستاد و عبادت کرد که پاهای او متورم شد (16) امام حسن علیه السلام می گوید، مادرم از اول شب تا صبح عبادت می کرد و هرگاه از نماز فارغ می شد، به دیگران دعا می کرد. از او پرسیدم که چرا به ما دعا نکردید؟ فرمود: عزیز من اول دیگران، سپس ما - الجار ثم الدار. - (17)
تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار با فضیلت است. امام صادق علیه السلام فرموده:
«تسبیح جده ام زهرا سلام الله علیها نزد من از هزار رکعت نماز بهتر است » . (18)
می گویند: زهرا برای کمک، خادمه ای لازم داشت و گرفتن خادم و خادمه در آن زمان رایج و بلکه لازم بود. چون زهرا سلام الله علیها بر رسول الله وارد شد قبل از آنکه در این مورد چیزی بگوید، پیامبر فرمود: زهرا جان می خواهی چیزی به تو یاد دهم که بهتر از دنیا و آنچه در آن است باشد؟ و تسبیح مشهور را به او یاد داد.
زهرا سلام الله علیها با خوشحالی تمام به خانه بازگشت و به امیرالمومنین عرض کرد با دعایی که از پدرم صلوات الله علیه گرفته ام، خیر دنیا نصیب من شده است.
سخاوت و ایثار زهرا
مفسرین شیعه و سنی اتفاق دارند که روزی زهرا سلام الله علیها با اطرافیانش روزه بودند. در هنگام افطار فقیری رسید و از آنها چیزی خواست. زهرا، شوهرش، بچه هایش و خادمه اش افطار خود را به آن گدا دادند. زهرا برای افطار روز بعد نانی تهیه کرد. یتیمی آمد، زهرا نان را به یتیم داد در مرتبه سوم نانی تهیه نمود اسیری آمد و افطار خود را به او داد و بالاخره هر سه شب را بدون افطار صبح کرد و آیه شریفه نازل شد «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا. انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءا و لا شکورا!» (19) «و اطعام کردند طعامی را که دوست داشتند به مسکین و یتیم و اسیر جز این نیست که این کار را فقط برای خدا می کنیم و از شما جز او سپاسی نمی خواهیم » . (20)
در خاتمه به تفسیر کنیه و اسم ایشان می پردازیم.
برای القاب زهرا، تفسیرها، تاویلها و گفتگوها چندان است که در این نوشته مجال بازگو کردن همه آن نیست فقط به طور فشرده به تفسیر کنیه و اسم ایشان می پردازیم.
زهرا را ام ابیها گفته اند و این کنیه را که افتخاری بر آن حضرت است، پیامبر گرامی به ایشان داده است. (21)
ام ابیها به معنای «مادر پدرش » ; یعنی زهرا مادر پدر خویش است. این کنیه معانی مختلفی دارد اما بهترین معنی همان است که پیامبر (ص) به این کنیه داد یعنی: «زهرا علت غایی جهان هستی است.» و اگر کسی ادعا کند که واسطه فیض عالم هستی نیز هست، ادعای او بدون دلیل به گزاف نیست.
واما فاطمه، فاطمه را فاطمه گفته اند و این تسمیه اسراری دارد و همه آن اسرار از روایات بهره مند است:
1- سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت من الشر (22)
فاطمه، فاطمه نامیده شده است; چرا که از شر بریده و جدا است.
این جمله اشاره به عصمت زهرا سلام الله علیها است; زیرا مسلما معصومه است و آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (23) درباره او است. (24)
2- سمیت فاطمة لانها فطمت عن الطمث. (25)
فاطمه را فاطمه گوید زیرا بریده است از خونی که زنها می بینند. این تفسیر اشاره به طهارت ظاهری زهرا سلام الله علیها است; زیرا از نظر روایات، چنانچه زهرا مطهره بود از نظر معنی، طاهره بود از خون حیض، نفاس و استحاضه.
3- سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت عن الخلق فاطمه را فاطمه گفتند، برای اینکه بریده شده بود از خلق.
این تفسیر اشاره به مقام فنا و لقای زهرای مرضیه است. کسی که در دل او هیچ کس جز خدا نبود دل او فقط مشغول به خدا است.
4- سمیت فاطمة فاطمة لان الخلق فطموا عن کنه معرفتها.
فاطمه، فاطمه نام گرفت; زیرا مردم از معرفت او بریده شده اند و قدرت بر شناخت حقیقت او ندارند و این تفسیر اشاره به همان مقامی دارد که به واسطه آن مقام ام ابیها نامیده شده است.
5- سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت هی و شیعتها عن النار. (26)
فاطمه را فاطمه گفتند; چون شیعیان خود را از آتش می رهاند و نجات می دهد. این تفسیر اشاره به شفاعت اوست.
6- سمیت فاطمة فاطمة لان اعدائها فطموا عن حبها
فاطمه را فاطمه گفتند، چون دشمنان او بریده می شوند ازمحبت او، و روشن است که کسی که محبت اهل بیت را ندارد به رو در آتش انداخته می شود.
در حق فاطمه چه توان گفت که پیامبر گرامی صلی الله علیه و اله و سلم چون بر زهرا سلام الله علیها وارد می شد یا زهرا سلام الله علیها بر او وارد می شد، چهره زهرا سلام الله علیها و دست زهرا سلام الله علیها را می بوسید و او را استقبال می کرد و به جای خود می نشانید. (27)
و می فرمود: من بوی بهشت را از سینه زهرا استشمام می کنم، ولی همین زهرا سلام الله علیها به قدری برای دیگران متواضع است که وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام از او اجاره می خواهد که کسانی بر خانه زهرا سلام الله علیها وارد شوند، زهرا با آنکه ازاین ملاقات سخت بیزار است; (28) اما چون علی علیه السلام می خواهد آن بانوی متواضع درمقابل شوهر می گوید: خانه، خانه تو و من هم کنیز تو هستم. (29)
زنی می آید و از زهرا سلام الله علیها مساله ای سوال می کند اما چون بیماری فراموشی دارد، ده بار برمی گردد و مساله را سوال می کند در بار دهم از زهرا سلام الله علیها عذر خواهی می کند و زهرا در جواب می فرماید: «در هر بار، پروردگار عالم به من پاداشهای زیادی عنایت می کند پس تکرار سوال تو عذر ندارد» . (30)
زهرا سلام الله علیها وقتی پدر بزرگوارش فضه خادمه را به او داد به دستور پدر کارهای خانه را قسمت کرد: یک روز زهرا سلام الله علیها کارها را انجام می داد و روز دیگر نوبت فضه بود. (31)
نباید فراموش شود و بانوان باید بدانند که زهرا سلام الله علیها و همه اهل بیت علیهم السلام سرمشق زندگی ما هستند، همه باید از پیامبر گرامی و خاندان او سرمشق بگیرند.
قرآن چنین دستور می دهد:
لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر… (32)
به تحقیق که رسول خدا سرمشق است برای کسانی که امید به خدا و روز جزا دارند.
ما اگر سعادت دو جهان را بخواهیم باید پیرو رسول اکرم و اهل بیت گرامی او باشیم. بانوان اسلامی وقتی به سعادت می رسند که در عفت، ایثار، فداکاری، مردم داری، شوهر داری، خانه داری وتربیت اولاد، پیرو زهرا سلام الله علیها باشند.
صاحب وسایل الشیعه در جلد دوم وسایل قضیه ای از زهرا سلام الله علیها نقل می کند که همه مخصوصا بانوان اسلامی باید به آن توجه داشته باشند.
مضمون همه روایات چنین است: «فضه خادمه در روزهای آخر عمر زهرا، سلام الله علیها او را مهموم و مغموم یافت. علت را پرسید زهرا گفت: «چون جنازه مرا بلند می کنند حجم بدن من نمایان است و نامحرم حجم بدن مرا می بیند.» فضه می گوید شکل عماری را برای زهرا رسم کردم و گفتم: در عجم رسم است افراد باشخصیت را در عماری می گذارند. زهرا شاد شد، تبسم نمود و وصیت کرد که جنازه او را در عماری بگذارند.
همه می دانیم که وصیت مؤکد کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام او را شب غسل دهد و کفن و دفن کند و کسی را هم خبر نکند. (33)
پی نوشت ها:
1- مناقب ج 3، ص 133 و 133- بحار الانوار ج 43 ص 16
2- مناقب ج 3، ص 133 و 133- بحار الانوار ج 43 ص 16
3- شیخ مفید (ره) در حدائق الریاض، مصباح کفعمی (ره) 4- دلائل الامة طبری شیعی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.
5- بحار الانوار ج 6- بیت الاحزان محدث قمی (ره)، ص 5
6- خطیب بغدادی در تاریخ خود ج 6 ص 221 و ابن حجر در صواعق ص 76، شبلنجی در نورالابصار ص 73 از ابن عسکر از ابن عباس: در کتاب خدای تعالی برای هیچ فردی، آنقدر که در فضیلت علی علیه السلام نازل شده، آیه نازل نشده است.
7- سنن بیهقی ج 7 ص 442، ریاض النضره ج 2 ص 196
8- مقتل خوارزمی ج 1 ص 184- لهوف ص 20
9- مناقب ابن شهر آشوب ج 3- امالی صدوق سوره کوثر.
10- سوره کوثر.
11- فجر آیات 27 تا 30.
12- اصول کافی ج 1 بصائر الدرجات.
13- امالی شیخ طوسی / 5 ج 1، ص 39
14- صفوری شافعی در نزهة المجالس ج 2 ص 226.
15- قرب الاسناد - منتهی الامال ج 1.
16- بحار ج 43 ص 84- منتهی الامال ص 161.
17- کشف الغمه ج 2 س 25 و 26- بحار ج 43 ص 81 و 82.
18- وسائل الشیعه ج 4 باب 9 ص 1024.
19- سوره دهر/ (انسان) آیه 7 و 8.
20- امالی صدوق ص 212- 216- تفسیر کشاف تالیف جار الله زمخشری.
21- مقاتل الطالبین، کشف الغمه
22- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 230.
23- احزاب/43.
24- سیوطی در المنثور ج 5 ص 198 زمخشری در کشاف ج 1 س 193 و . . .
25- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 330.
26- بحار الانوار ج 10.
27- الامامة و السیاسة ج 1 ص 14 علل الشرایع صدوق /5.
28- ترمذی و ابن عبد ربه در عقد الفرید ج 2 ص 3 مناقب ابن شهر آشوب ج 3.
29- علل الشرایع.
30- بحار الانوار کتاب العلم.
31- بحار ج 43 ص 28- بیت الاحزان ص 20.
32- احزاب آیه 21.
33- روضه الواعظین.
سلام امروز 12 اسفند روزهای آخر سال در حال سپری شدن و مردم مشغول خرید و خونه تکونی و هر کی پی کاری است. انشاء الله همه شاد و سلامت باشن و با خوشحالی وارد سال جدید بشن. من اما دلم گرفته. به خاطر روزهایی که پشت سر گذاشتم و دقایق و ثانیه های عمرم که هدر رفتن. چند وقتی بود به وبلاگم سر نزده بودم اما الان درست چند دقیقه پیش تصمیم گرفتم چند خطی بنویسم تا شاید خالی شم. خدایا سالی که در حال پایان یافتن است سالی بود پر از حوادث خوب و بد و من حس می کنم، حوادث و خاطرات بدش بیشتر بودن اتفاقات بدی که در سال 1394 رخ داد هممون رو ناراحت کرد اما خاطرات خوبی هم داشت که برای هر کدوم از ما به یادگار می مونه. از خدای خوب می خوام که این روزهای آخر سال که با یاد حضرت زهرا در حال طی شدنه و روز شهادت حضرت رو پیش رو داریم با یاد و نام ایشون و خانواده گرامیشون به پایان ببریم و یادمون نره برای فرج حضرت دعا کنیم و در حل مشکل دیگران اگه می تونیم نقشی هر چند کوچک داشته باشیم ایفا کنیم و دل دیگران رو شاد کنیم . کاش این حرفها شعار نباشه و اول خودم عامل به اونها باشم. دلم برا امام رضا و صحن و سرای با صفای آقا تنگ شده کاش آقاجون بطلبی بیایم به پابوست مثل کفترای حرمت دلمون پر بزنه تو حال و هوای حرمت. تا سال جدید رو با یاد و نام تو شروع کنیم . السلام یا سلطان طوس یا علی بن موسی الرضا
چرا می گوییم اجرت با امام حسین(علیه السلام)!
چرا درمذهب تشیع، هر کس کاری میکند، میگویند: اجرت با امام حسین(علیه السلام)؟ مگر امام حسین مانند دیگران بشر نیست؟ اجر کار نیک با امام حسین و بقیه بزرگان است یا با خداست؟ و این در کجای قرآن آمده است که کسی به غیر از الله اجر و پاداش کار نیک را میدهد یا در کدام حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده است.
امام حسین
این اصل و این امر، اختصاصی به شیعه ندارد، به سنّی هم ندارد، اساساً روابط انسان با انسان و هم چنین انسان با خدا، همینطور است. همه “ربط” حلقههاست. از دوست یا همسر یا فرزندتان هم که یک لیوان آب بخواهید، آب لولهکشی به مخزن مرتبط است و مخزن به رودخانه و رودخانه به … . آیا کسی میگوید که من از کسی آب نمیخواهم، چون آب را خدا میدهد؟!
خداوند متعال هیچ فیضی را بدون وسیله و واسطه نداده است تا کسی بتواند بدون وسیله و واسطه آن را اخذ کند. اینها که به بهانهی خدا و توحید، نفی و انکار وسائل و واسطهها را میکنند، همگی ارتباطشان را با خدا قطع میکنند، چون خداوند متعال این وسایل و واسطهها را برای برقراری “ارتباط” قرار داده و معرفی کرده است. به همین دلیل در قرآن کریم بسیار به این “ربط"ها و “رابطه"ها، تصریح شده و تذکر داده است.
الف - این تشبیهها و نتیجهگیریهای غلط، مثل این است که کسی برای کسی ساختمانی بسازد و یا تابلویی نقاشی کند و کسی به او بگوید امید است مزد (اجر) خوبی به تو بدهد؛ او هم قیافه بگیرد که فقط خدا اجر میدهد. آیا قرآن نمیخوانند و توجه نمیکنند که حتی عذاب الهی نیز به واسطه محقق میگردد. نفرمود: طوفان و سیل و صاعقه فرستادیم – حتی نفرمود چون ظالم کردند، چون کافر و فاسق شدند، ما نیز ظالمین را بر آنان مسلط کردیم؟ حالا اگر یکی بگوید: عذاب را خدا میدهد نه اینها؛ پاسخش چیست؟ پس چرا به هدایت و نعمت و اجر که میرسند، گمان میکنند که هیچ وسیله، واسطه و رابطی وجود ندارد و یا نباید داشته باشد، به ویژه حضرت محمد مصطفی و اهل بیت او صلوات الله علیهم اجمعین؟!
در پاسخ به این سوال چند نکته را باید مورد توجه قرار دهیم:
1. اجر و پاداش اساسی و نهایی از خداست و غیر خدا همه موجودات عین فقر و نداری اند یا «أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»(فاطر 15)
2. خدای متعال برخی از انسانها را (انبیاء و اولیاء) مورد لطف و عنایت خود قرار داده و آنها را به قدرت و علم مجهز ساخته است و از طریق این انسانهای برتر، به دیگر مخلوقات خود لطف می کند که در برخی علوم از این فعل تعبیر به عنوان واسطه فیض می شود.
3. بر اساس آیات قرآن، رسول اسلام، مزد و اجری که از امت خود در برابر رسالت درخواست نمودند مودت به اهل بیتش علیهم السلام بود مثلا در سوره شوری آیه 23 می فرماید قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى.
اینکه می گوییم اجرت با امام حسین علیه السلام، مطلب کاملا صحیح و درستی است زیرا امام حسین علیه السلام و دیگر اهل بیت خلفا و جانشینان خدا بر روی زمین هستند«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» و درخواست از آنها عین درخواست از خداست و خدا خواسته است که از آنها بخواهیم و صحیح تر آن است که از آنها بخواهیم تا آنها از خدا برای ما بخواهند
4. عزاداری ما نسبت به اهل بیت علیهم السلام، از جلوه های همان مودت واجبی است که بر عهده ماست و ما مامور به آن هستیم نتیجه آنکه: اینکه می گوییم اجرت با امام حسین علیه السلام ، مطلب کاملا صحیح و درستی است زیرا امام حسین علیه السلام و دیگر اهل بیت خلفا و جانشینان خدا بر روی زمین هستند«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»(بقره 30) و درخواست از آنها عین درخواست از خداست و خدا خواسته است که از آنها بخواهیم و صحیح تر آن است که از آنها بخواهیم تا آنها از خدا برای ما بخواهند.
اجرت با سیدالشهداء علیه السلام:
بیتردید اهل عصمت علیهمالسلام، که انسانهای کامل و الگو و اسوهی همه انسانها هستند، از کسی عقب نمیمانند و به کسی نیز بدهکار نمیمانند. هر سلامی را پاسخ میدهند، هر دیدار (زیارتی) را پس میدهند، برای هر دعایی، آنها بیشتر دعا میکنند، هر کاری که برای آنها (البته در راه خدا) انجام شود را مضاعف اجر میدهند – منتهی باذن الله میدهند، آن چه را خدا به آنها داده، باذن او میدهند و آن چه خدا میدهد را به دست آنان میدهد.
پس اجرت با امام حسین علیهالسلام، دعا و خیر خواهی بسیار نیکویی است و هیچ کس هم چنین باوری ندارد که آنها منقطع از خداوند منّان و مستقلاً چیزی دارند یا میدهند.
دقت کنیم که طبق آیات صریح قرآن کریم و هم چنین احادیث معتبر در منابع موثق شیعه و سنّی، خداوند متعال، اطاعت خود را در اطاعت از آنان، محبت خود را در محبت آنان و غضب خود را در غضب آنان قرار داده است. حال خیلی عجیب است اگر گفته شود: اجر خود را نیز به دست آنان میدهد؟ یا آن که نه تنها عجیب نیست، بلکه غیر از این نیست.
آیا در احادیث کتب معتبر همه مذاهب، به نقل از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نیامده است که “حسن و حسین دو جوان و آقایان بهشت هستند؟” خب آقایی این آقایان چگونه جلوه میکند؟ با بخشش همین نعمات و اجوری که خداوند متعال به آنان اعطا کرده است و به دیگران نیز از دست (به واسطه) آنها میدهد.
پنج انگیزه امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا/ سخنرانی حجت الاسلام دکتر رفیعی
الحمد للّه الذی جعل الحمد مصباحالذکره وسببا لمزید من فضله ودلیلاً علی آلائه وعظمته، ثم الصلاة والسلام علی حبیبه وخیرتهحافظ سره و مبلّغ رسالاته سیدنا و نبینا ابی القاسمالمصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرینالمنتجبین لا سیما بقیة اللّه فی الارضین.
قال اللّه تبارک و تعالی: «یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَکُونُوا مَعَ الصادِقِین»؛
حادثه عاشورا در ساعاتی محدوددر سرزمین تفتیده عراق و نبردینابرابر بین دو جبهه عزت و ذلت، دوجبهه کرامت و رذالت، دو جبهه ارزشو ضد ارزش برگزار شد. از آن حادثهزمانها و سالهای زیادی گذشته است.هر کس این حادثه کوتاه از نظر زمان؛اما بلند از نظر پیام، محدود در سرزمینکوچک؛ اما بزرگ و گسترده در همه عالم، از طریق خودش و برداشتخودش، به بررسی و تبیین آن پرداختهاست. بهترین راه شناخت اهداف امامحسین علیه السلام ، انگیزه ایشان و جریاناتیکه منجر به این واقعه خونین و ماندگارشد، کلمات خود امام حسین علیه السلام است.قبل از هر کس و هر جریانی می توانیمبا مراجعه به سخنان خود ابا عبداللّه علیه السلام تحلیل این قیام و تحلیل این حادثه رااز خود امام دریافت کنیم.
من اجازه می خواهم در اینمحضر شریف به 5 انگیزه مهم اباعبداللّه علیه السلام با ذکر 5 شاهد مثال ازکلمات امام حسین علیه السلام یا کلمات ائمّهمعصومین علیهم السلام بپردازم.
چرا امام حسین علیه السلام قیام نمود؟
اوّل: انگیزه دینی: یعنی اقامه دین،حفظ دین، که حفظ آن در رأس همهامور است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «دِینُکُمْ، دِینُکُمْ فَاِنَّ السَّیِئَةَ فِیهِخَیْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِی غَیْرِهِ؛ مردم مواظبباشید دینتان و آئین تان را حفظ کنیدبدرستی که گناه در عالَم دینداری بهتراز نیکی در عالَم بی دینی است.» اگرکسی متدین باشد جامعه ای دیندارباشد. یک وقت خطایی در ان صورتبگیرد بهتر است تا جامعه ای بی دینباشد و به ظاهر کارهای خوب انجامدهد. چرا؟ چون دین و آئین واعتقادات باید در هر جامعه و ابعاد آنجریان داشته باشد. نخستین انگیزه اباعبد اللّه علیه السلام انگیزه دینی است و شاهدآن همین جمله ای است که امامحسین علیه السلام نامه نوشت به مردم بصره؛به 5 نفر از سران بصره. من کاری بهعکس العمل رؤسای قبایل بصرهندارم - متأسفانه عکس العمل خوبینبود - آن گونه که می بایست پاسخمثبت ندادند. کار به پیام نامه دارم؛فرمود: «اَلا وَاِنَّ السنَّةَ قَدْ اُمِیتَتْ وَاِنَّ الْبِدْعَةَقَدْ اُحْیِیَتْ؛ هشیار باشید سنت پیامبر ازبین برده شد و بدعت زنده گردید.»خطر ا ز این بالاتر! سنّت پیغمبر کهخودش فرمود: مردم سنّت مرا حفظکنید. امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغهفرمود: «اَقِیمُوا هذَیْنِ الْعُمُودَیْنِ؛ مردمستون و استوانه کتاب خدا و سنت راحفظ کنید» سنّتی را که بعد از بعثت،پیامبر 23 سال برایش زحمت کشید.
سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله چه بود؟ یکی ازسنتهای پیامبر این است که حاکم بایدعادل باشد. الآن که یزید حکومتمی کند ظالم است. یکی دیگر ازسنّتهای پیامبر صلی الله علیه و آله محبّت پیامبر بود کهمی فرمود: «مزد رسالت من مودّتفامیل و قربی و بستگان و خاندان مناست.» این چه محبتی است که ابی عبداللّه را در بیابانهای حجاز و کوفه،اینگونه با خانواده می چرخانند واینگونه جسارت به خاندان اهل بیت وابا عبد اللّه علیه السلام می کنند؟ یک وقتی کسیاز انس بن مالک پرسید، سنّتپیغمبر صلی الله علیه و آله چقدر مانده است؟ اینجریان بعد از شهادت ابا عبد اللّه علیه السلام است. او گفت: من سالها با پیامبر صلی الله علیه و آله محشور بودم، فقط همین نمازی کهمردم می خوانند و شهادت - ان لا اله الااللّه -، دیگر هر چه نگاه می کنم سنّتپیغمبر صلی الله علیه و آله نمی بینم، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله محبت اهل بیت علیهم السلام و حکومتعدالت بود. سنت پیامبر صلی الله علیه و آله این نبودکه این گونه در جامعه ای که نیم قرن ازرحلت پیامبر صلی الله علیه و آله آن نگذشته این همهظلم و تعدّی و تجاوز و شرابخواریباشد.
حضرت فرمود: مردم بصره دواتفاق افتاده: یک، سنت پیامبر از بینرفته، دو، بدعت در دین گذاشته شده.برادران عزیز و خواهران گرامی!بدعت چیست؟ هر چیزی که خدانگفته، پیامبر صلی الله علیه و آله نگفته و در دیننیست، کسی بیاورد و در دین بگذارد،به اسم دین به خورد مردم بدهد. ما درطول تاریخ با بدعتهای زیادی مواجهبوده ایم. از زمان رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله حتی قبل از آن، پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود، برمن دروغ می بندند - عده ای - و هرکس دروغ ببندد، جایگاه او آتش است.مرتب ا ین خطر را پیامبر صلی الله علیه و آله متذکرشد.
چقدر روایت به اسم پیامبر صلی الله علیه و آله جعل کردند. چقدر آیات قرآنتفسیرش را جابجا کردند. طرف آمدهپیش معاویه پول گرفته، آیه ای را که درشأن علی بن ابی طالب علیه السلام استمی گوید در شأن ابن ملجم لعنة اللّهعلیه نازل شده، چقدر فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را آمدند مخفی کردند وپوشاندند. برای دیگران فضایلتراشیدند، اینها بدعت است. امروزفرق نمی کند اگر کسی سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله را زیر پا گذاشته است. بدعت در دینگذاشته، از خودش چیزی اختراع کردهبه اسم دین به خورد جامعه داده، همینپیام امام حسین علیه السلام شامل حال اومی شود.
حال در جواب، یک راهکاربیش تر نیست: «ان تطیعوا امری، اگردنبال من باشید، اگر دنبال من بیائیدحرف مرا - من حسین را - گوش کنید،اهدکُمْ سَبِیلَ الرَشاد؛ من شما را به راهراست و هدایت می برم.»
البته شما می دانید ما یک عمل بهوظیفه داریم و یک اخذ به نتیجه. ماوظیفه را انجام می دهیم، یعنی مؤمنوظیفه را انجام می دهد، نتیجه را توکلبه خدا پدید می آورد. امام حسین علیه السلام وظیفه و تکلیف را انجام داد، با ادایوظیفه بیداریهایی پیدا شد و قیامهاییشکل گرفت. حکومت بنی امیه کهچهل سال برای استقرارش معاویهتلاش کرده بود، مدتی فرماندار بوده،مدتی خلیفه بوده؛ امّا بعد از شهادتامام حسین علیه السلام از هم پاشید و مدتینگذشت قیام حرّه در مدینه، قیامتوّابین و قیام مختار شروع شد.
من در مقام تأیید و نفی این قیامهانیستم؛ امّا نوشته اند از بعد عاشورا ازهمین امروز افرادی در کربلا فریادزدند و گفتند خون حسین، خونمظلوم بوده، از سپاه افراد عمر سعدافرادی از همین روز عاشورا در کربلافریاد زدند خون حسین علیه السلام خونمظلوم بود.
و باید برای اعاده و انتقام از خونمظلوم قیام کرد. مردم کوفه در خانهسلیمان بن صُرد خزاعی جمع شدند.او این آیه را برایشان خواند که وقتیبنی اسرائیل موسی را تنها گذاشتند ورفتند و دنبال آن گوساله سامری، قرآنمی فرماید: موسی بن عمران به آنهاگفت: «ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ بِاِتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»؛«شما به خودتان ظلم کردید چونآمدید [خدا را رها کردید و[گوساله پرست شدید.» مردم گفتند: مابد کردیم، ما کوتاهی کردیم حسین علیه السلام را تنها گذاشتیم، بعضی را نگذاشتندبیایند بعضی هم کوتاهی کردند.سلیمان گفت: توبه کنید! علّت اینکهتوّابین نام گرفتند شاید از همین جهتاست. لذا نوشته اند آمدند کنار قبر ابیعبد اللّه علیه السلام گریه کردند، اشک ریختندو عزاداری کردند و از آنجا قیام توابینشکل گرفت، البته غالب نهضتهاناموفق بود؛ ولی تأثیر حرکت ابیعبد اللّه بود.
دومین انگیزه از قیام ابا عبد اللّه علیه السلام انگیزهاجتماعی بود. جامعه اگر دچار انحرافشد دچار کجی و اعوجاج شد، امام علیه السلام طبق نقل مشهوری که در کلام و نامهایشان به محمد حنفیه آمده است «اِنَّماخَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاح؛ من قیام کردمکه اصلاحات ایجاد کنم.»
برادران و خواهران محترمه!اصلاح را آدم کجا می گوید؟ جایی کهچیزی خراب باشد می گویند اصلاح.اگر ساختمانی خراب بود و از ریشهدرآوردند و جدید ساختند، می گوینداصلاح. اصلاح هر چیزی هم به حسبخودش است. اصلاح یک ساختمان بهاین است که پایه های محکم، سقفمحکم و دیوارهای استوار داشته باشد.گاهی رابطه ما با خدا به هم می ریزد،باید این رابطه را اصلاح کنیم. حدیثداریم: «مَنْ اَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَبَیْنَ اللّهِ اَصْلَح اللّهُما بَیْنَهُ وَبَیْنَ النّاسِ»؛ هرکس رابطه خودرا با خدا اصلاح کند خدا رابطه او را بامردم اصلاح می کند.» کاری می کندپیش مردم محبوب شود و مردم او رادوست داشته باشند، خودش در قرآنمی فرماید: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُواالصالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمانُ وُدّا»؛«کسانی که ایمان آوردند و عمل صالحانجام دادند بزودی خداوند برای آنهامودّت قرار می دهد.» شما ببینید اینهمه تلاش در واقعه عاشورا برپا شد،زینب علیهاالسلام رو کرد به دشمن، فرمود: هرکاری می خواهید بکنید؛ ولی محبّت مارا از دل مردم نمی توانید بیرون کنید،همین طور هم شد. امام سجاد علیه السلام برمنبر شام فرمود: «ما چند خصوصیتداریم، یکی این است که «اَلْمَحَبَّةُ فِیقُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ؛ محبت ما در قلبهایمؤمنین است.» یکی از خلفای بنیعباس آمده در کنار قبر امام هادی علیه السلام ،وزیرش به او گفت: قبر پدر شمااین جاست، تخریب شده و به همریخته؛ اما قبر امام شیعیان و مسلمانانبا وجود اینکه بودجه ای ندارد و شماهزینه نمی کنید چقدر زیبا و شکیلاست! به او گفت: «برای اینکه اینها دردل مردم جای دارند.»
طرف از خانه اش کم می گذارد،برای ضریح امام حسین علیه السلام هزینهمی کند، از زندگیش می زند، برای قبرائمه علیهم السلام هزینه می کند، برای اصلاحرابطه با خدا هزینه می کند.
امام کاظم علیه السلام وقتی با هارونالرشید ملاقات کرد در مکه، به هارونگفتند، این آقا که بود؟ گفت: «هُوَ اِمامُالْقُلُوبِ؛ این آقا جایش توی دل مردماست.» از دل که نمی توان محبت رابیرون کشید، آنوقت ببین امروز تویدنیا با این تهدیداتی که هست چهعزاداری در هندوستان، در پاکستان،در عراق در همه جای دنیا عزاداریاباعبداللّه علیه السلام برپا است. کدام جریانسیاسی مردم را به این عزاداریمی کشاند؟ کدام جریان منسجم مردمرا به کوچه و خیابان می کشاند؟
عزیزان من! گاهی رابطه با خدا بههم می ریزد که باید اصلاح کرد، اینشبها شب توبه و شب محبت و شبانابه است. باید اصلاح کرد. شبِ نماز باحضور قلب خواندن است. از خداتوفیق حضور قلب در نماز خواستناست. این یک نوع اصلاح است. این رامی گویند اصلاح ذات البین. حضرتعیسی علیه السلام می فرمایند: «اگر رابطه ات رابا مردم، آشنا، فامیل به هم ریخته ای،اگر اصلاح کنید از یک عمر عبادتبالاتر است، البته بعضی معنا کرده اند ازیک سال عبادت بالاتر است.
خواهران عزیز، برادران گرامی!این پیام عاشورا است، بیائید رابطه هارا با هم اصلاح کنید، اگر کینه وکدورتی است، اصلاح کنید، این یکنوع رابطه است، اصلاح رابطه با مردم.
انگیزه سوم، اصلاح فرهنگی در جامعهاست. نظام حاکم باید نظام اصلاح شدهباشد. نظام حاکم باید دینی باشد، اباعبد اللّه علیه السلام فرمود: من خارج شدم«لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدِّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ؛چرا از خود امام حسین علیه السلام دلیل قیام رانخواهیم. خیلیها تحلیل کردند امام علیه السلام برای حکومت، برای تکلیف، برایعدم بیعت آمد. خیلیها کتاب نوشتند،از مسلمانان و غیر مسلمانان، از شیعه وغیر شیعه؛ ولی بهترین خاستگاه برایپی بردن به انگیزه قیام امام، کلماتخودش است.
گاهی جامعه دچار جهل و نادانیمی شود. شما زیارت اربعین را ببینید،امام صادق علیه السلام می فرماید: حسین، جانداد که: «یَسْتَنْفِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِالضَّلالَةِ؛ خدایا بندگانت را از جهالتواز سرگردانی گمراهی نجات دهد.»وقتی کسی در آب غرق می شود،نجات غریق می آید از آب و گرداب اورا بیرون می کشد خوشحال می شود.وجود مقدس امام صادق علیه السلام جامعه راتعبیر کرده به گرداب جهل و کسانی کهدر گرداب بودند. و امام حسین علیه السلام را بهنجات غریق. جدّ ما قیام کرد مثل کسیکه غریق را از آب نجات داد، جامعه رااز جهل نجات داد. وقتی ابو العباسسبّاح به قدرت رسید بعضیها گفتند مافامیلی را برای پیامبر صلی الله علیه و آله غیر از بنیامیه نمی شناسیم، تا این حد تبلیغاتکرده بودند.
آگاهی دادن به جامعه و مردموظیفه است. اگر مردم اثر دینداری وتقوا و اثر حجاب و اثر روابط را بداننداین صحیح است. مشکل ما در جامعه،علیرغم همه پیشرفتها و مطالعات وتحصیلات علمی به جهل برمی گردد.خیلیها گفته اند خدا به عبادت ما نیازندارد تا نماز بخوانیم، او خدا است ونیازی ندارد جمله کائنات کافر گردد.مگر بر کبریایی او گردی می نشیند؟برای چه بخوانیم، چه نیازی به سجدهو رکوع من دارد؟ این ندانستن است.اتصال و وصل رودخانه به دریا دلیلنیاز دریا نیست، دلیل نیاز رودخانهاست اگر وصل شد ماندگار می شود،اگر وصل شد به خالق، خودش را بالامی برد. وصل به باقی، فانی را ماندگارمی کند وصل به خدای غفور و رفیق وشکور به انسان رفق و شفقّت ومهربانی می دهد. خدا نیاز ندارد مننیاز دارم. مثلاً در زندگی و ساختار ماگاهی رابطه دختر خاله و پسرخاله مثلرابطه خواهر و برادر است. نامحرمنمی دانیم. این فرهنگ که شد، ساختارکه شد، اگر دخترخاله مثل خواهر؛ بله؛مثل خواهر است از نظر ارزش واحترام برای تو؛ ولی اسلام حریمگذاشته، بالاخره مرز گذاشته و مرزشکنی ممنوع است. بسیاری از اوقاتاین ناشی از عدم اطلاع است. من باپدران اینها، با همسران اینها صحبتکردم که شما راضی هستید که همسرتیا خانمت با این وضع در کوچه وخیابان توجّه های زیادی به خودشجلب می کند. می بینی خیلی حساساست، غیرت دارد؛ ولی بخواهی ونخواهی بخشی از این در واقعبهره مندی را در اختیار مردم قرارمی دهیم و در اختیار جوان عزب قرارمی دهیم، در اختیار جوان مجرّد قراردادی، بالاخره این پوشش محرّکاست، این لباس تحریک کننده است.اگر در عظر باز شد، نمی شود به بویعطر گفت بمان! بیرون نرو! نه، تو بایددر عطر را مسدود کنی، تو اگر دُرّ وصدف را از میان محل حفاظت، درمحل باز گذاشتی، جلو هزارتا دزد رانمی توانی بگیری؛ ولی می توانی برایدرّ، حفاظ درست کنی. تو نمی توانی بههمه بگویی نگاه نکن؛ ولی می توانیخودت خانواده ات را با حجاب بیرونآوری، این ارزش است. چرا شامعاشورا وقتی زینب کبری علیهاالسلام آمد کناردختر داغدیده و پدر از دست دادهگرسنه و تشنه است، در بیابان مسیر راگم کرده تا عمّه می آید بالای سرشمی گوید ای عمه جان یک قطعه پارچهبده من سرم را بپوشانم. با اینکه شایداصلاً تکلیفی هم ندارد. «عمه جان!اَحَزِقَةٌ عِنْدَکَ اَسْتُرُ بِها رَأسِی»؛
پس سومین انگیزه امام حسین علیه السلام انگیزه فرهنگی بود. جهل زدایی.جوان، اگر بداند اثر دروغ، اثربدحجابی و اثر عبادت چیستعلاقمند می شود. ما این اثر را بایدبگوییم. خود قرآن را هم نگاه کنیدمی گوید: نماز بخوان برای یاد کردن،روزه بگیر تقوایت زیاد می شود. زکاتو خمس بده مالت زیاد می شود.همدیگر را مسخره نکنید، غیبت نکنیدتهمت نزنید، جامعه سالم می ماند.جامعه زمان امام حسن علیه السلام گرفتارترس و نیاز زندگی است. جامعه زمانامام حسین علیه السلام گرفتار جهل است.خیلی از افرادی که آمده بودند کربلاواقعا نمی دانستند قضایا را و قدرتتحلیل نداشتند. مردم شام واقعاتصورشان این بود که با ورود اهلبیت علیهم السلام جشن بگیرند، چون افرادیکه به زعم آنها بر علیه حکومت قیامکردند کشته شدند؛ اما خطبه امامسجاد علیه السلام جهل زدایی کرد. سخنانزینب کبری علیهاالسلام جهل زدایی کرد.
انگیزه چهارم انگیزه سیاسی است، یعنیجامعه، امام را بشناسد، هر کسینمی تواند جامعه را اداره کند، امامخمینی رحمه الله فرمود: ثمره عملی تمام فقه،حکومت اسلامی است. حکومتاسلامی و ولایت فقیه تصورشتصدیق می آورد. روشن است.جامعه ای داریم مسلمان با چه ادارهمی شود، با قوانین اسلام، قوانین اسلامرا که می داند، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه.بعد از ائمه، کارشناس دینی. اگربیمارستان را خواستند با قوانینپزشکی اداره کنند نمی آیند مهندس رارئیس بیمارستان بگذارند اگرساختمانی را از نظر مهندسی پی ریزیکنند یک جامعه شناس را مهندس ناظرساختمان نمی گذارند باید کسیرشته اش عمران باشد. همه جا دنبالمتخصص هستند. در دین هم متخصصمی شوند و مسائل شرعی هم متخصص وصاحب نظر می خواهد.
چطور برای ساختمان مهندسعمران، برای برق مهندس الکترونیکو برای پزشکی می روند سراغ پزشکمتخصص؟ دین آنقدر مظلوم است کهباید یزید شود متخصص دین! معاویهمی شود متخصص دین! کعب الاحبارمی شود مفسر قرآن! جایی که امامصادق علیه السلام هست، چرا دیگران؟ جاییکه ابا عبد الله علیه السلام است چرا دیگران؟
ابا عبداللّه علیه السلام نامه ای نوشت بهمردم کوفه «وَلَعُمْرِی مَا الاِْمامُ اِلاَّ الْحاکِمُبِالْکِتاب؛ به جانم قسم! امام کسی استکه براساس قرآن حکم کند.»قرآن شناس، اهل بیت علیهم السلام هستند.
انگیزه پنجم، انگیزه شخصی است.گفتند امام علیه السلام خروج کرده از مسیر. بهتعبیر آنها خارج شده. ابا عبد اللّه علیه السلام باید به مردم دنیا بگوید من چه کسیهستم؟ چرا روز عاشورا خطبهخوانده؟ چرا محاجّه کرده؟ گاهیمی گفت بروید از اصحاب بپرسید از اباسعید، از جابر، من کی هستم، گاهیمی فرمود: «بِمَ تَسْتَحِلُونَ دَمِی؛ چرا خونمرا می ریزید.» گاهی می فرمود: «هَلْ اِبْنُالنَّبِیّ غَیْرِی فِی الاَْرضِ؛ آیا در روی اینکره زمین پسر پیامبری غیر از منهست؟» چرا آنقدر تأکید می کند؟ اینانگیزه شخصی است که خود او رابشناسند، طرف نیاید یک انگ و یکبرداشت و تحلیلی از حادثه و حضورامام حسین علیه السلام داشته باشد که منجر بهآن برداشتهای نادرست بنی امیه شود.آنها دلشان می خواست همانجا دیگرقضیه کربلا بسته شود، چیزی از اینجابیرون نرود؛ ولی ابا عبد الله علیه السلام بایدحداقل خودش را معرفی می کرد.
خواهران و برادران! عزاداریهاعاشورا را تقویت کرد. وقتی زینبکبری علیهاالسلام آمد، توی گودی قتله گاهروضه خواند «فَوَ اللّهِ بَکَتْ وَابْکَت عَدُوّ؛به والله دوست و دشمن شروع کردندبه گریه.» وقتی کوفیان در دروازه کوفهاشک ریختند، وقتی امام سجاد علیه السلام بالای منبر شام فرمود: «اَنَا بْنُ العَطْشانِبِکَرْبَلا؛ بابای مرا لب تشنه کشتند.» منفرزند کسی هستم که بدنش را عریانکردند. امام سجاد علیه السلام هر بار اگر، آبآوردند و غذا آوردند گریه کرد وفرمود: «قُتِلَ بْنُ رَسُولِ اللّهِ عَطْشانا؛ فرزندرسول خدا تشنه کشته شد.» با نگاه بهغذا یاد گرسنگی بابا می افتاد. با نگاه بهاطفال صغیر یاد غربت علی اصغرمی افتاد.
برادران و خواهران! خودعزاداری جزء اهداف است. خود گریههدفمند است. گریه برای ابا عبدالله علیه السلام نتیجه اثر آشنایی است.
یکی از دوستان اهل خبر می گفت:«در ایتالیا بودم، عربهای زیادی از لبنانو عراق می آمدند، کسی را که باشگاه رااز او اجاره کرده بودیم، یک مسیحیبود، ده شب مراسم، را تماشا می کرد.شب دهم بعد از سخنرانی و عزاداریبه واعظ گفت: «چه خبر است در اینباشگاه؟ من اینجا را برای جشنهامی دهم.
برای میتینگها و ملاقاتها چیدهشده است. ده شب است مردممی نشیند و عزاداری می کنند. چیمی گویی که گریه می کنند؟ چرا آنقدراشک می ریزند و به سر و صورتمی زنند؟ واعظ گفت: نبی ما، رسولخدا دختری داشت به نام فاطمه که تنهایادگارش بود و دو تا پسر که پیامبر، آنهارا روی زانوهایش می نشاند. صورتآنها را می بوسید. لبهایشان رامی بوسید. آنها را نوازش می کرد و بهآنها احترام و محبت داشت. پیامبر، ازدنیا رفت. حرمت دختر او را نگهنداشتند. او را کشتند. امام حسن علیه السلام همشهید شد. امام حسین را در کربلامحاصره کردند آب را به رویش بستند.شش ماهه اش را جلوی رویش کشتند.جوان او را جلوی چشم او قطعه قطعهکردند. بدنش را سم اسب دوانیدند وزن و بچه اش را چهل منزل در شهرهادوانیدند.
نزدیک دو ساعت مقتل را برای اوگفتم، آنقدر آن آقای مسیحی گریه کرد،خانمش گفت من سی سال است با اوزندگی می کنم، گریه کردن او را ندیدهبودم، گفتم از حسین است گفتم حسینقتیل العبرات است. از ابا عبدالله گفتم،حسین که گاهی پیامبر او را روی سینهمی گذاشت لبهایش را روی لبهای اومی گذاشت؛ ولی یزید با او چه کرد.یزید چکار داری با حسین من!
وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍیَنْقَلِبُون.
خدایا به حق مظلومیت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام تعجیل در ظهورمولایمان، صاحب الزمان بفرما.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
صبحت بخیر آقای من آقای دلتنگی
صبحت بخیر آقای من آقای تنهایی
من دور افتادم ازت اما تو نزدیکی
امروزمو با تو شروع کردم که اینجایی
گناه مـن به انتـظــار تــو نشستنــه
نشسته عاشقــی گناهه عشق رفتنه
اگر که دلخوشی به من، گناه از تو نیست
اگــرکـه خیســه چشم تـو ، گنــاه از منه
اَللّهُمَّ اَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ
دیگــه جــونم به لـب رسیــــده
همه دنیا ازم بریده ، تو اما نــه
عهد میبندم دیگه اشکاتو در نیارم
ولــی سختـــه دووم بیــارم
توی عشق تو کم میزارم تو اما نه
تو هفته ای دوبار گریه میکنی برام
تو هفته ای دوبار توبه میکنی بجام
تو منتظرتر از منی تموم شه غیبتم
دروغ میگم عاشقم ولی بزار بیام
خدا کنه بهم نگی تمومه فرصتت
دعا بکن که خوب بشم آقا به حرمتت
یه کاری کن که من نشم دلیل گریه هات
یه کاری کن نشم دلیل طول غیبتت
بخش یازدهم خطبه غدیر: بیعت گرفتن رسمی
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ.
فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فی أَمْرِ إِمامِنا عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبایِعُکَ عَلی ذالِکَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیْدینا. علی ذالِکَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَموتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَیِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ.
هان مردمان! شما بیش از آنید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیّه من از نسل اوست.
پس همگان بگویید:
«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ الله فی عَلِی أَمیرِالْمؤْمِنینَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذینَ ذَکَرْتَ مِنْ ذُرِّیتِکَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ الله بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْمیثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَیْدینا. مَنْ أَدْرَکَها بِیَدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغی بِذالِکَ بَدَلاً وَلایَرَی الله مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّی ذالِکَ عَنْکَ الّدانی والقاصی مِنْ اَوْلادِنا واَهالینا، وَ نُشْهِدُالله بِذالِکَ وَ کَفی بِالله شَهیداً وَأَنْتَ عَلَیْنا بِهِ شَهیدٌ».
مَعاشِرَالنّاسِ، ماتَقُولونَ؟ فَإِنَّ الله یَعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَ خافِیَةَ کُلِّ نَفْسٍ، (فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها)، وَمَنْ بایَعَ فَإِنَّما یُبایِعُ الله، (یَدُالله فَوْقَ أَیْدیهِمْ).
مَعاشِرَالنّاسِ، فَبایِعُوا الله وَ بایِعُونی وَبایِعُوا عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَالْأَئِمَّةَ (مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ) کَلِمَةً باقِیَةً.
[ی رسول خدا] ما را به فرمان خدا پند دادی درباره ی علی امیرالمؤمنین و امامان از نسل خود و او، که حسن و حسین و آنان که خداوند پس از آنان برپا کرده است. پس عهد و پیمان از ما گرفته شد از دل و جان و زبان و روح و دستانمان. هر کس توانست با دست وگرنه با زبان پیمان بست. و هرگز پیمانمان را دگرگون نخواهیم کرد و خداوند از ما شکست عهد نبیند. و نیز فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خود خواهیم رسانید و خداوند را بر آن گواه خواهیم گرفت. و هر آینه خداوند بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش.»
هان مردمان! چه می گویید؟ همانا خداوند هر صدایی را می شنود و آن را که از دل ها می گذرد می داند. «هر آن کس هدایت پذیرفت، به خیر خویش پذیرفته. و آن که گمراه شد، به زیان خود رفته.» و هر کس بیعت کند، هر آینه با خداوند پیمان بسته؛ که «دست خدا بالی دستان آن هاست.»
هان مردمان! اینک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان بندید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان پس از آنان از نسل آنان که نشانه ی پایدارند در دنیا و آخرت.
یُهْلِکُ الله مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ مَنْ وَ فی، (وَ مَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ الله فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً).
مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذی قُلْتُ لَکُمْ وَسَلِّمُوا عَلی عَلی بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ، وَقُولُوا: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ)، وَ قُولوا: (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِی لَوْلا أَنْ هَدانَا الله) الآیة.
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ فَضائِلَ عَلی بْنِ أَبی طالِبٍ عِنْدَالله عَزَّوَجَلَّ - وَ قَدْ أَنْزَلَهافِی الْقُرْآنِ - أَکْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیَها فی مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَاَکُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.
مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ یُطِعِ الله وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذینَ ذَکرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظیماً.
خداوند مکّاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد. «هر که پیمان شکند»
جز این نیست که به زیان خود گام برداشته، و هر که بر عهدی که با خدا بسته پابرجا ماند، به زودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد.»
هان مردمان! آن چه بر شما برگفتم بگویید و به علی با لقب امیرالمؤمنین سلام کنید و بگویید: «شنیدیم و فرمان می بریم پروردگارا، آمرزشت خواهیم و بازگشت به سوی تو است.» و نیز بگویید: «تمام سپاس و ستایش خدایی راست که ما را به این راهنمایی فرمود وگرنه راه نمی یافتیم» - تا آخر آیه.
هان مردمان! هر آینه برتری هی علی بن ابی طالب نزد خداوند عزّوجل - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یکباره برشمارم. پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید.
هان مردمان! آن کس که از خدا و رسولش و علی و امامانی که نام بردم پیروی کند، به رستگاری بزرگی دست یافته است.
مَعاشِرَالنَّاسِ، السّابِقُونَ إِلی مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ أُولئکَ هُمُ الْفائزُونَ فی جَنّاتِ النَّعیمِ.
مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا ما یَرْضَی الله بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یَضُرَّالله شَیْئاً.
اللهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ (بِما أَدَّیْتُ وَأَمَرْتُ) وَاغْضِبْ عَلَی (الْجاحِدینَ) الْکافِرینَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.
هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین، رستگارانند و در بهشت هی پربهره خواهند بود.
هان مردمان! آن چه خدا را خشنود کند بگویید. پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید.
پروردگارا، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز. و بر منکران کافر خشم گیر! و الحمدللّه ربّ العالمین.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی درپی فاجعهی مصیبتبار امروز در منا که در آن جمع کثیری از میهمانان الهی جان خود را از دست دادند با صدور پیامی ضمن ابراز همدردی با مصیبتدیدگان این حادثهی اندوهبار و تسلیت به بازماندگان آنان تأکید کردند: دولت سعودی موظّف است مسئولیّت سنگین خود را در این حادثهی تلخ پذیرفته و به لوازم آن بهقاعدهی حق و انصاف عمل کند.
ایشان ضمن اعلام سه روز عزای عمومی در کشور افزودند: مدیریّت غلط و اقدامات ناشایسته که عامل این فاجعه بوده، نباید از نظر دور بماند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اِنّا ِلله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون(۱)
فاجعهی مصیبتبار امروز در منا که در آن جمع کثیری از ضیوفالرّحمان و مؤمنانِ مهاجر الیالله از کشورهای گوناگون جان باختند، اندوهی بزرگ در جهان اسلام پدید آورده و عید آنان را عزا کرده است. در میهن عزیز ما نیز دهها خانواده که مشتاقانه در انتظار عزیزان حجگزار خود بودند، اکنون به عزای آنان نشستهاند. اینجانب با قلبی سرشار از غم و همدردی با مصیبتدیدگان، این حادثهی اندوهبار را به روح مطهّر حضرت رسول اعظم (صلّیاللهعلیهوآله) و به ساحت مقدّس ولیّاللهالاعظم حضرت صاحبالزّمان (ارواحنا فداه) که صاحبعزای اصلی است و به همهی بازماندگان و عزاداران در سراسر جهان اسلام بویژه در ایران عزیز تسلیت عرض میکنم و رحمت خاصّهی خداوند غفور و رحیم و شکور را برای این میهمانان گرامیاش و شفای عاجل آسیبدیدگان و مجروحان را از درگاه عطوفتش مسئلت مینمایم و یادآور میشوم:
۱. مسئولان نمایندگی اینجانب و سازمان حج، تلاش طاقتفرسای خود در شناسایی جانباختگان و معالجهی مجروحان و اعزام به کشور و خبررسانی سریع را که سراسر امروز بدان مشغول بودند، همچنان ادامه دهند و همهی کسانی که توانایی دارند به آنان کمک کنند.
۲. هر گونه کمک ممکن را به حجّاج دیگر کشورها نیز تعمیم دهند و حقّ برادری اسلامی را به انجام رسانند.
۳. دولت سعودی موظّف است مسئولیّت سنگین خود را در این حادثهی تلخ پذیرفته و به لوازم آن بهقاعدهی حق و انصاف عمل کند. مدیریّت غلط و اقدامات ناشایسته که عامل این فاجعه بوده، نباید از نظر دور بماند.
۴. جانباختگان این حادثه انشاءالله مشمول این کلام نورانی قرآنند که: وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِه مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسولِه ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی الله؛(۲) این برای بازماندگان، تسلّای بزرگی است. آنان پس از طواف و سعی و پس از ساعات پُربرکت عرفات و مشعر و در حال انجام مناسک حج به دیدار معبود شتافتهاند و انشاءالله مورد لطف و رحمت ویژهی احدیّتند.
اینجانب با تسلیت دوباره به عزاداران، سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم.
والسّلام علی عباد الله الصّالحین
امروز چهارشنبه اول مهر روز بازگشایی مدارس است.
تبریک عرض می کنم فرا رسیدن بازگشایی مدارس، دانشگاه ها، حوزه های علمیه و بهار علم و دانش را خدمت معلمان و دبیران و فرهنگیان و دانش آموزان و دانشجویان و استادان دانشگاه ها و حوزه های علمیه که فکر را به ذکر الهی و تفکر را به تدبر زینت بخشیدند و دور نمای جامعه اسلامی را رقم می زنند.
امروز مصادف با روز نهم ذی الحجه و روز عرفه است. از همه عزیزان التماس دعا داریم.
خوشا دل سپردن به عشق خدایی / ز قید هوس های دنیا رهایی
خوشا ، از گناهان همه توبه کردن / به درگاه حق، نیمه شب، چهر سایی
خوشا بر فراز جهان پر گشودن / گذشتن ز خودبینی و خود نمایی . . .
مطالب و تصاویری درباره روز عرفه
حدیث فضیلت روز عرفه
امیر مؤمنان علی(ع) درباره راز وقوف در عرفات فرمود:
«عرفات، خارج از مرز حرم است و مهمان خدا باید بیرون دروازه، آنقدرتضرع کند تا لایق ورود به حرم شود».[1]
امام سجاد(ع) در حدیثی فرمود:
عصر روز عرفه و ظهر روز دهم که حاجیان در منا حضور دارند، خدای سبحان به فرشتگان مباهات میکند و میفرماید: «اینان بندگان من هستند که از راههای دور و نزدیک با مشکلات بسیار به اینجا آمده و بسیاری از لذتها را بر خود حرام کرده و بر شنهای بیابانهای عرفات و منا خوابیدهاند و اینگونه با چهرههای غبارآلود، در پیشگاه من اظهار ناتوانی و خواری میکنند. اینک به شما اجازه دادم تا آنان را ببینید. آنگاه فرشتگان حق به اذن خداوند بر دلها و اسرار نهان آنها آگاه میشوند.[2
از امام صادق(ع) سؤال شد: عرفات را چرا عرفات نامیدهاند؟
حضرت فرمود: «جبرئیل، حضرت ابراهیم را روز عرفه به این مکان آورد، چون ظهر فرا رسید، جبرئیل گفت: ای ابراهیم! به گناه خود اعتراف کن و مناسکت را بیاموز! چون جبرئیل گفت اعتراف کن! این سرزمین عرفات نامیده شد».[3]
پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمیکند».[4]
«در میان گناهان، گناهانی است که جز در عرفات بخشیده نمیشود».[5]
«هنگامی که مردم در عرفات وقوف میکنند و حاجتهای خود را با گریه و زاری درخواست میکنند، خداوند نزد فرشتگان به این مردم افتخار میکند و به فرشتگان خطاب میکند: آیا نمیبینید که بندگان من از راههای دور و غبارآلود بهسوی من آمدهاند و مالشان را در راه من خرج کردهاند و بدنها را خسته کردهاند؟ به عزت و جلالم سوگند! گناهکارانشان را به نیکوکارانشان میبخشم و آنها را از گناه پاک میکنم، مانند روزی که از مادر متولد شدهاند».[6]
«آنگاه که در عرفات وقوف کنى، چنانچه گناهانت به تعداد شنهای شنزار یا ستارگان آسمان یا قطرههای باران باشد، خداوند آنها را خواهد بخشید».[7]
نقل است از رسول خدا(ص) پرسیدند:
چه کسی از اهل عرفات، گناهش از همه بزرگتر است؟ حضرت فرمود: «کسی که عرفات را درک کرده باشد و گمان کند خداوند او را نیامرزیده است».[8]
امام سجاد(ع) در روز عرفه صدای نیازمندی را شنید که گدایی میکرد. به او فرمود: «وای بر تو! آیا در مثل چنین روزی از غیر خدا درخواست میکنى، درحالیکه در این روز برای بچههایی که در شکم مادران هستند، امید سعادت و خوشبختی میرود».[9]
امام باقر(ع) فرمود: «هیچکس (چه نیکوکار و چه بدکار) در عرفات وقوف نمیکند، مگر اینکه خداوند دعایش را مستجاب میکند».[10]
پی نوشت ها:
[1]. اصول کافى، ج 4، ص 224.
[2]. همان، ج 96، ص 259.
[3]. همان، ج 74، ص 402.
[4]. جبل الرحمة، جدای از کوههای اطراف خود، در سرزمین عرفات قرار دارد. رسول اکرم(ص) برتخته سنگی از این کوه ایستاد و خطبه معروف عرفات را ایراد کرد. همچنین، سالار شهیدان امام حسین(ع) دعای بلند روز عرفه را در دامنه این کوه خواند.
[5]. نک: مفاتیح الجنان، اعمال روز عرفه.
[6]. آیتالله جوادی آملى، صهبای حج، ص 415.
[7]. کافى، ج 4، ص 316؛ علل الشرایع، ج 2، ص 436.
[8]. سنن الکبرى، ج 5، ص 192.
[9]. جعفریات، ج 114، ص 415.
[10]. تنبیه الغافلین، ص 489.
منبع:tebyan-zn.ir
روز عرفه، همتاى شب قدر
مقاله حاضر نگاهى است اجمالى به ويژگىهاى روز عرفه و فلسفه پيدايش آن. در اين مقاله با استناد به آيات و روايات به اهميت اين روز نيز اشاراتى شده که باهم آن را مىخوانيم؛
قرآن کريم براى ارتباط بيشتر بندگان با مبدا هستى از شيوههاى مختلفى بهره مىگيرد. از جمله اين شيوهها تعيين زمانها و مکانهاى خاصى براى نزديک شدن بيشتر به درگاه حضرت حق مىباشد. در سوره ابراهيم(ع) آيه 5 از زمانهاى ويژه عبادت خدا با عبارت “ايامالله” ياد مىکند؛ “ايامالله را به آنان يادآورى نما.” ايامالله تمام روزهايى است که داراى عظمتى در تاريخ زندگى بشر است. مقصود از ايامالله زمانهايى است که امر خدا و آيات وحدانيت و سلطنت او ظاهر شده و يا ظاهر مىشود. ممکن است ايام ظهور رحمت و نعمت الهى جز اين ايام بوده باشد.(1)
و نيز هر روز که يکى از فرمانهاى خدا در آن،چنان درخشيده که بقيه امور را تحتالشعاع خود قرار داده از ايامالله است هر روز که فصل تازهاى در زندگى انسانها گشوده و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قيام پيامبرى در آن بوده و يا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر دره نيستى فرستاده شده خلاصه هر روز که حق و عدالتى برپا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ايامالله است.
چنانکه در ادامه آيه مىفرمايد: در همه ايامالله آيات و نشانههايى است براى هر انسان شکيبا و پراستقامت و شکرگزار(2.) روز عرفه نيز مىتواند روز پيروزى انسان بر طاغوت نفس و نقطه درخشانى درتاريخ زندگى هر فردى باشد. روز عرفه روز تحول درونى و انقلاب معنوى با آن همه مزايا و ويژگىهاى ارزشمند براى هر مسلمان بيدار و آگاه است.روز عرفه از مصاديق بارز “ايامالله” است که در آن روز زمينهها و مقدمات بيشترى براى رهيابى انسان به سوى کمال و سعادت وجود دارد. آمرزش گناهان، قبولى طاعات، آشنايى بيشتر با معارف اسلامي، تفکر و تامل در گذشته و آينده، برآورده شدن حاجات و توجه ويژه خداوند متعال به بندگان از جمله آنهاست.
آنچه از روايات و دعاهاى اهلبيت(ع) در اين روز به دست مىآيد نشانگر آن است که پروردگار هستى اين روز را براى مناجات خود انتخاب کرده و نعمتهاى مادى و معنوى خود را در يومالله عرفه بر بندگانش ارزانى داشته است. امام صادق(ع) در يکى از روايات مىفرمايد: هرکس در اين روز قبل از رفتن به مراسم دعاى عرفه در زير آسمان دو رکعت نماز بخواند و در پيشگاه خداوند متعال به تمامى گناهان و خطاهاى خود اعتراف نموده و حقيقتا از درگاه پروردگارش پوزش طلبد، خداوند متعال آنچه را که براى اهل عرفات مقدر نموده به او نيز عطا مىکند و تمام گناهان وى را مىآمرزد.(3)
چون خدا طالب گدا شد باز
در رحمت به روی ما شد باز
بنده، شرمنده ی خدا شد باز
او خریدار اشک ما شد باز
خبر آمد گناه می بخشم
کوه عصیان به کاه می بخشم
روز الطاف کبریا عرفه
مژده بخشش و عطا عرفه
روز مهمانی خدا عرفه
السلام علیک یا عرفه
من از ماه تو به جا ماندم
بنده ای دور از خدا ماندم
به سرم آمده بلا چه کنم
گشته ام سخت مبتلا چه کنم
به خودم کرده ام جفا چه کنم
نپذیری اگر مرا چه کنم
هیچ کس همچو من نمی خواهد
عبد توبه شکن نمی خواهد
من زمین خورده ام مرا نزنید
عبد افسرده ام مرا نزنید
در گنه مرده ام مرا نزنید
پی به خود برده ام مرا نزنید
تو ببین عذر اشتباه مرا
به رویم نزن گناه مرا
نشود تا که بنده ات رسوا
خوب و بد را ز هم مساز جدا
درهم اینبار هم بخر ما را
تو و رد کردن گدا هیهات
ورنه من از خجالت آب شوم
مپسند پیش کس خراب شوم
گر ندارم بها، نگهدارم
گوشه این سرا نگهدارم
تو بیا از خطا نگهدارم
تا رَوَم کربلا نگهدارم
جبل الرحمة کوه عشق و صفا
عرفات از حضور تو زیبا
کاروانی که لاله ها دارد
ای خدا عزم کربلا دارد
کوفه در سر چه نقشه ها دارد
شهر مکر است و ماجرا دارد…
از عرفه تا عرفات
در روز عرفه اولين حرکت حاجيان در سرزمين وحى بعد از احرام با توقف در صحراى عرفات آغاز مىشود.
آنان وظيفه دارند که از اذان ظهر روز نهم ماه ذىالحجه تا وقت نماز مغرب در آن بيابان توقف کرده و به ذکر و دعا و تفکر و نيايش بپردازند.
عرفات به مساحت 18 کيلومترمربع در شرق مکه و در ميان راه طائف و مکه قرار دارد. اين بيابان به وسيله کوههايى که به شکل نيمدايره در اطرافش قرار دارد مشخص شده است.(4)
خداوند متعال در اين مورد مىفرمايد: “هرگاه مىخواهيد از بيابان عرفات کوچ کنيد خداوند را در مشعرالحرام ياد کنيد، او را به ياد آريد همان طور که شما را هدايت کرد گرچه شما قبل از آن از گمراهان بوديد."(بقره / 198)
درباره نامگذارى اين صحرا به عرفات نکاتى گفته شده که برخى عبارتند از: آدم و حوا همديگر را در اين ناحيه شناختند، اعمال حج به آدم يا ابراهيم(ع) در صحراى عرفه شناسانده شد و حاجيان همديگر را در اين ناحيه بيشتر مىشناسند.
ابنعباس در مورد نامگذارى روز عرفه مىگويد: وقتى حضرت ابراهيم(ع) در خواب ديد که پسرش اسماعيل را در راه خدا قربانى مىکند تمام آن روز در انديشه بود که آيا اين خواب از جانب خداست يا نه؟
تا اينکه دوباره در شب دوم خواب را ديد چون صبح شد مطمئن گرديد که اين دستور از سوى خداست و آن روز عرفه بود.
نيايش در عرفه
از ويژگىهاى روز عرفه دعا و نيايش به درگاه ربوبى است. پيشوايان معصوم(ع) با استفاده از موقعيت معنوى روز عرفه، مردم را به راز و نياز و تقويت پيوند با سرچشمه کمالات ترغيب و تشويق مىکردند چرا که اساس شخصيت حقيقى انسان و ارزش او به اندازه ارتباطش با خداوند متعال تعيين مىشود. قرآن مىفرمايد: “اى پيامبر بگو، پروردگارم براى شما ارزشى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد."(فرقان / 77)
امام حسين(ع) با استفاده از فضاى معنوى روز عرفه در صحراى عرفات و در دامنه کوه جبلالرحمه مناجات زيباى خود را زمزمه کرده و آواى ملکوتىاش نه تنها در ميان حاجيان خانه خدا در صحراى عرفات طنينانداز بود بلکه آن نيايشهاى عاشقانه در طول تاريخ، دلهاى مشتاق را تحت تاثير قرار داده است. آن حضرت در فرازى از دعا مىفرمايد: پروردگارا، تفکر من در آثار و نشانههاى تو موجب دورى ديدار مىگردد پس مرا به خدمتى وادار که با تو پيوندم دهد، چگونه بر وجود تو به چيزى استدلال شود که در وجودش به تو نياز دارد؟
آيا غير تو را ظهورى است که براى تو نيست و غير تو آن قدر آشکار است تا تو را آشکارتر کند؟ معبودا! کى بودهاى که نيازمند دليلى باشى تا برتو دلالت کند و کى دور بودهاى تا آزار ما را به تو بر ساند؟!
کى رفتهاى زدل که تمنا کنم ترا
کى گشتهاى نهفته که پيدا کنم ترا
با صدهزار جلوه برون آمدى که من
با صد هزار ديده تماشا کنم ترا
غايب نگشتهاى که شوم طالب حضور
پنهان نبودهاى که هويدا کنم ترا
روز عرفه فرصتى استثنايى در هر سال است که بايد از لحظات آن در تقويت رابطه با خداوند استفاده نمود.
روز رحمت و مغفرت
امام چهارم(ع) در روز عرفه، مردى را مشاهده کرد که تکدى مىکند و درخواست خود را با مردم در ميان مىگذارد. حضرت به او فرمود: واى بر تو! در چنين روزى از غير خدا طلب حاجت مىکني؟ روز عرفه چنان عظمت دارد که اميد است حتى جنينهاى در شکم مادر از برکت آن به سعادت برسند.(5)
دعاى 47 صحيفه سجاديه بعد از شکر و سپاس به پيشگاه بارى تعالى و درود و سلام بر پيامبر و آل او به ضرورت وجود رهبر پرداخته و در مورد عظمت اين روز مقدس، عرضه مىدارد؛ “پروردگارا!! امروز، روز عرفه است، روزى که به آن شرافت، کرامت و عظمت بخشيدهاى و در آن روز، رحمت خودت را بر اهل عالم منتشر ساختهاى و با عفو و گذشت خود در اين روز بر بندگان منت نهادهاى و عطيه و بخشش خود را در اين روز نيکو گردانيدهاى و به خاطر روز عرفه بر بندگانت تفضيل و لطف فرمودهاي!”
انس با خدا، اعتماد به نفس، ايجاد تعادل و آرامش، افزايش قدرت تحمل در مقابل مشکلات، رهايى از وابستگىهاى مادى و دنيوي، پايينآمدن از مرکب غرور و خودخواهي، مشخص شدن ارزش انسان و آموزشهاى اخلاقى و اجتماعى از دستاوردهاى ارزشمند دعاها بويژه مناجاتهاى روز عرفه مىباشد.
روز عرفه چنان اهميت دارد که با شب قدر برابرى مىکند. امام صادق(ع) فرمود: اگر شخصى گناهکار نتواند در شبهاى با برکت ماه رمضان بويژه شبهاى قدر، خود را معرض نسيم رحمت الهى قرار دهد و آمرزيده شود، او تا سال آينده بخشوده نمىشود مگر اينکه عرفه را درک کند و از امتيازات آن روز بهره گيرد.(6)
اساسا برخى از گناهان جز در روز عرفه و در منطقه عرفات در جاى ديگر قابل بخشش نيست؟
در روز عرفه شناخت حقيقى خداوندمتعال بيشتر امکانپذير است چرا که آن روز معرفت و آگاهى در فضاى به وجود آمده بويژه آنکه در آستانه عيدقربان و تقرب الىالله است بهتر انجام مىشود.
رسول خدا(ص) فرمود: در روز عرفه خداوند متعال به بندگان عارفى که در پيشگاه الهى صف کشيده و نداى عاشقانه و عارفانهشان صحراى عرفات را پر کرده است مباهات مىکند و به فرشتگانش مىفرمايد: اى ملائکه من! به بندگانم بنگريد که از راههاى دور و نزديک، مشکلات بسيارى را متحمل شده و به اينجا آمدهاند. شما را گواه مىگيرم که من خواسته آنان را برآوردم و گناهکارانشان را به خاطر نيکوکارانشان بخشيدم.(7)
بهترين عمل در روز عرفه
بهترين عملى که مىتوان در روز عرفه انجام داد و به بهرههاى فراوان معنوى دست يافت، حضور در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسين(ع) است. “بشير دهان” روزى به حضور حضرت صادق(ع) آمده و عرضه داشت: مولاى من! من گاهى نمى توانم در روز عرفه در عرفات حضور يابم، به اين جهت تلاش مىکنم تا خود را در روز عرفه به کربلا برسانم و امام حسين را زيارت کنم. پيشواى ششم فرمود: آفرين بر تو اى بشير! اگر شخصى در روز عرفه با شناخت و معرفت کامل به مقام امام حسين(ع) به زيارت کربلا برود پاداش هزار حج و هزار عمره قبول شده و هزار غزوه که در کنار پيامبر يا امام عادل به جهاد پرداخته باشد برايش منظور مىشود. وقتى بشير از اين همه ثواب تعجب کرد امام صادق(ع) فرمود: اى بشير! مطمئن باش هرگاه يکى از اهل ايمان در روز عرفه به کنار قبر امام حسين بيايد و با آب فرات غسل کند و آنگاه که به زيارت حضرت سيدالشهدا(ع) بپردازد به تعداد هر قدمى که به سوى حرم امام حسين بر مىدارد برايش ثواب يک حج کامل مىنويسند.(8)
پىنوشتها:
1- الميزان، ج 12، ص 18
2- تفسير نمونه، 10/270
3- اقبال الاعمال، ج 2، ص 67
4- آثار اسلامى مکه و مدينه، ص 130
5- منلايخصره الفقيه، ج 2، ص 211
6- کافي، ج 2، ص 66
7- مجمعالبيان، ج 7، ص 129
8- کاملالزيارات، ص 316
منبع راسخون
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است
در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند
وقت کرم تو فقرا فرق ندارند
خواندی تو دگر بار به کویت همگان را
هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را
یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را
با خویش بیارد دل و جان نگران را
گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی
بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم
روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم
من آمده ام باز توانم بده امروز
اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز
آفت زده بر حاصل من بار ندارد
این بار به غیر از تو خریدار ندارد
این بنده خودش آمده پس جار ندارد
اصلا زمین خورده که آزار ندارد
بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند
رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند
حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها
حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها
مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها
مگذار شود فاش ز من راز نهان ها
من آبرویم در خطر افتاده نظر کن
حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن
هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی
من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی
شرمنده کند باز مرا از کرم خود
ما را به سلامی ببرد در حرم خود
این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان
این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان
خواهر شده از لحن دعای تو هراسان
برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان
ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا
یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا
گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست
هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست
خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست
اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست
در روضه ی او عطر گل یاس بیاید
خود گفته که در روضه ی عباس بیاید
امروز سه شنبه 31 شهریور ماه آغاز هفته دفاع مقدس!
تبریک به همه و به یاد سرافرازانی که غیرتمندنه از ناموس و وجب وجب خاک پاک ایران عزیز پیروزمندانه دفاع کرده و جانشان را در این راه به جان آفرین تقدیم کردند. انشاءالله غیرت و هدف پاک آنان را کوله بار راهمان کنیم، تا عزتمندانه به پیش رویم. به یاد شهیدانی که حسین (ع) را الگوی خود قرار دادند و برای شادی آنها صلواتی بر محمد و آل او می فرستیم.
امروز ما هم در شهرمان چادگان که یکی از شهرستانهای استان اصفهان است مراسم رژه تجهیزات و ماشین آلات نیروهای نظامی و انتظامی را شاهد بودیم. به امید پیشرفت روزافزون در همه عرصه ها
قصه عشق را باید با غروب بود تا دانست و با هوای ابری پاییزان و با مرغی که به ناچار پشت میله های بی احساس قفس نغمه سرایی می کند.
ماجرای غم انگیز ما را در محفل شمع و پروانه بایستی شنید و با لبخندهایی پیوند خورده با اشک و در آه سوزان شنهای داغ دیده … باز دلم هوای شلمچه کرده است .
باز از فرسنگها راه بوی عطر خاکریزهایش مستم می کند . باور کنید خودم هم دیگر خسته شده ام .
همین که می آیم نفسی بگیرم و با شهر بسازم ، همین که می آیم آرام آرام با زندگی روزمره دست اخوت دهم ،
نمی دانم چه می شود که درست هنگام هنگامه ، آنجا که می روم تا فتحی دیگر در بودنم را رقم بزنم ، به سراغم می آیند .
خدایا چاره ای … درمانی … راهی … خودم هم خوب می دانم که یک بیابان و چند خاکریز و یک غروب نمی تواند اینچنین هستی ام را به بازی بگیرد .
که بیابان بسیار است و خاکریز مشتی خاک و غروب کالایی که همه جا یافت می شود … آری !
آری ! آنچه عنان وجودم را در کف دارد ، ارواح بلندی است که از مشتی خاک ، شلمچه ساخته اند .
قربان آن ستونی که نیمه های شب پیچ و خم خاکریزها را به آرامش حرکت ابرها طی می کرد .
قربان آن اشکی که در پرتو منورهای عشق با لبخند ، عقد اخوت می خواند .
قربان آن انگشتی که وقتی برماشه بوسه می زد ، تمام کائنات بر آن بوسه می زدند .
قربان آن نمازی که در سنگر شروع می شد و در بهشت به اتمام می رسید .
ای مردم ! به حرم پاک امام قسم ، وقتی « بخشی » در کنج خاکریزی آرام گرفته بود ،
تا ساعتها نمی دانستم که خواب است یا شهید گشته ، وقتی می گویم بخشی ، شما قلم بردارید و هر آنچه از خوبی می دانید بنویسید ،
آنگاه چهره معصومش بر صفحه ظاهر می شود .
ای شهیدان ! گمان می کردیم گذشت زمان ، هوای سرزمین پاکتان را از ذهنمان خواهد زدود .
اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر آبمان می کند . ای مردم ! وقتی « برقه ای » تیر خورد ، تا لحظه آخر می خندید ..
به خدا قسم می خندید . . من با همین چشمانم دیدم .
وقتی می گویم « برقه ای » ، شما پاکی را یک روح فرض کنید و کالبدی به نام سید رضی الدین برقه ای را برایش بپوشانید .
ای مسلمانان ! به خداوندی خدا قسم « لطیفیان » در آخرین کلماتش با بچه ها شوخی می کرد .
بروید از شلمچه بپرسید و وقتی می گویم لطیفیان ، شما جدیت و مردانگی را بگیرید و برایش اندام بسازید .
ای شهیدان! هنوز هم که هنوز است ، هر آب خنکی که می نوشیم ، به یاد لبهای خشکیده تان در شلمچه ، اشک می ریزیم.
هنوز هم که هنوز است ، هر وقت غذا می خوریم پیش از آن با خاطره های شیرین شما دعای سفره می خوانیم .
هنوز هم که هنوز است تنها افتخارمان این است که روزی با شما بودیم . خوشحالم که هنوز با کسانی رفت و آمد دارم که چون خودم داغ دیده و تنهایند .
خوشحالم که هنوز وقتی غروب می شود ، هر جا که باشم مرغ خیالم پر می گیرد و بر بام احساس می نشیند و به یاد سنگرهای خون آلود برای دلم نغمه سرایی می کند .
ای مردم ! ما همه خواهیم رفت . شما می مانید و راه …
تو را به جان امام نگذارید یاد امام و جبهه ها از دلها زدوده شود …
چرا حجاب ؟
به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد // معاون سازمان سیا : فعلاً پروژﻩای که بخواهیم فکر کنیم ایران مثل عراق است، منتفی است؛ برویم ببینیم آیا مـﻰتوانیم ایـﻦها را بـﻰغیرت کنیم! // شهید مطهری: کسی که زیبایی اندیشه دارد زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد // توجیه گری بدترین آلت شیطان است // طبق فتوای تمامی مراجع تقلید استعمال طلا (زرد و سفید) برای مردان حرام است.
ﺗﻮ ﺭﺍ “زن ” ﻣﯽﻧﺎﻣﻨﺪ … !!
ﻣﻀﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺬﺍﺑﯿﺘﺶ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﺍست … !!
ﺩﻧﯿﺎﯼ زنانه ی ﺗﻮ ، ﻧﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﻊ ﻭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻣﻌﻨﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﻥ … !! ﺍﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ … !!
ﺗﻮ ﻧﻪ ﺿﻌﯿﻔﯽ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﺭﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻭ ﺯﻭﺭ ﺑﺎﺯﻭ ﻣﯽﭘﺴﻨﺪﺩ … !!!
ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻗﺪﺭﺕ ﺭﻭﺡ ﺗﻮﺳﺖ … !! ﺍﺷﮏ ﻧﻤﯽﺭﯾﺰﯼ ﺗﺎ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﺍﺕ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﯽ … !! ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ، ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﺟﻼ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ … !!
ﺧﺎنه ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﺍﺳﺖ ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ، ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻭ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ … !! ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﺮﻧﻢ ﻻﻻﯾﯽِ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺨﺸﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﻃﻠﺒﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻭﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ … !!
ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽﮔﯿﺮﯼ … !! ﺗﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺍﺭﯼ ، ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﮊﻩ ” زن ﺑﻮﺩﻥ ” ﺍﺳﺖ … !!
ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻠﻂ ﻭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﻈﺮﯼ ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﺿﻌﯿﻔﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﻮﯼﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ، ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺳﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽﺯﻧﯽ … !! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ، ﺗﻮ ﺭﺍ ” زن” ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ … !!
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ … !! *
ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، تقدیم ﺑﻪ ﺗﻤﺎمی ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ و زنان مایه ی افتخار ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ *
اول سلام به آقای خوبیها مهدی فاطمه (عج)
بعد سلام می کنم به همه دوستانی که وبلاگ منو مشاهده می کنند. عید سعید قربان رو پیشاپیش به همه شما عزیزان تبریک می گم . امیدوارم همه برای هم دعا کنیم. مخصوصا فردا که روز عرفه است برای نجات همه مسلمانان جهان از چنگ ظلم و ستم بی دینان و از خدا بی خبران که روز به روز بیشتر می شه به امید تعجیل در فرج امام دور از نظر . برای رفع مشکل همه دعا کنیم.
بعد از چند روز دوباره یه سری به وبلاگم زدم. چند روز پیش مطالبی اضافه کردم که فکر کنم ذخیره نشده بود. مطالبی راجع به حجاب و … اگه تونستم دوباره مطالبی رو اضافه می کنم.
تاریخچه و فلسفه عید قربان
عید قربان
قربانی یک عبادت مالی و از شعائر اسلام است و در مقابل دیگر عبادت های مالی ویژگیهای خاصی در بر دارد، با توجه به آن ویژگیهای قربانی بین عبادت های دیگر جایگاه و اهمیت ممتازی را حائز است.
مفهوم و معنی قربانی
از نظر معنای لغوی «قربانی» از لفظ «قربان» ماخوذ است، هر آن چیزی که ذریعه و وسیله تقرب و نزدیکی الله تعالی باشد آن را «قربانی» می گویند، آن چیز خواه ذبح حیوان باشد یا دیگر صدقات.
بعضی از علماء هر نیکی و عمل خیر را که باعث قرب و رحمت الهی باشد «قربانی» می نامند.
البته در عرف عام به آن حیوان مخصوص «قربانی» گفته می شود که به خاطر رضای الله در روزهای معین عید الاضحی- عید قربان- مسلمانان آن را ذبح می کنند و کلمه قربانی از لفظ قربان گرفته شده و چندین بار در قرآن مجید آمده است، در اکثر مواقع مراد از آن «حیوان مذبوحه» است
قربان عبارت از کارهای نیکی است که انسان بوسیله آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزدیک کند، بنابراین عمل نیکی که انسان انجام دهد تا بدان وسیله خویشتن را به رحمت حق تعالی نزدیک سازد آن کار را قربان گویند؛ مانند فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: نماز موجب تقرب و نزدیکی هر پرهیزکار به رحمت پروردگار است.
بدیهی است که مراد از تقرب به خدای تعالی، قرابت زمانی و مکانی نیست چرا که بین خالق و مخلوق هیچگونه خویشاوندی وجود ندارد بلکه منظور آن است که از راه طاعت و انجام کارهای شایسته می تواند مشمول الطاف الهی قرار گرفته و به رحمت او نزدیک شود.
کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند
از جمله اعمالی که حجاج در روز دهم ذیحجه در سرزمین منا انجام می دهند کشتن شتر، گاو و یا گوسفند و انفاق آن به مستحقین است تا به وسیله این عمل نیک به رحمت پروردگار نزدیک شوند که آنرا قربانی گویند.
اسرار و حکمت قربانی
فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسراسر و حکمتهای قربانی است.
کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند و حج اکبر نماید که اگر نفس اماره و خواهش های او کشته نشوند و آرام نگیرند هرگاه تمام نعمتها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.
در روایات می خوانیم اولین قطره خون قربانی که ریخت، خداوند گناهان صاحبش را می بخشد، اوقاتی که به خاطر تولد نوزاد یا ورود مسافر یا دفع بلا، گوسفند ذبح می شود، در روح و روان و حرکت اهل خانه شور و نشاطی پدید می آید.
به هرحال، ذبح صدها هزار گوسفند و نحر هزاران شتر، یک نوع جلوه و زیبایی بوده، مظهر روحیه ایثار دسته جمعی است که خود از شعائر الهی است.
سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره میفرماید: «فکلوا منها واطعمواالقانع والمعتر» از گوشتهایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. قانع، فقیری است که به آنچه می گیرد، قانع است. معتر، فقیری است که علاوه بر تقاضای کمک اعتراض هم می کند.این نشان دهنده بینش وسیع اسلام است که سفارش به خود را فراموش کنید نه دیگران را و در تقسیم گوشت و اطعام، پای بند تملق یا دعا و تواضع فقیر نباشید؛ او را سیر کنید، گرچه با شنیدن زخم زبان باشد.
تاریخچه قربانی
قربانی
ذبح قربانی جهت تقرب پروردگار از زمان ابو البشر حضرت آدم علیه السلام شروع شد، وقتی که دو فرزندش هابیل قوچی و قابیل مقداری گندم را به عنوان قربانی به بارگاه خداوندی تقدیم نمودند. به دستور و روال آن زمان آتشی از آسمان آمده، قربانی هابیل را سوخت، که این علامت قبولیت بود و قربانی قابیل به حال خود باقی ماند.
در قرآن مجید این واقعه تاریخی چنین آمده است:
«اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم تقبل من الاخر» (مائده 27)
ترجمه: وقتی که (هابیل و قابیل، پسران آدم) قربانی تقدیم کردند از یکی (یعنی هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) پذیرفته نشد.
بعد از آن این عمل در تمام ادیان سماوی به عنوان یک عبادت و ذریعه قرب و در مناسبات و مواقع خاص به عنوان یک دستور و آیین جای ماند. اینجاست که می بینم تمام ملتها اعم از پیروان ادیان سماوی و غیر سماوی با ذبح حیوان یا صدقه دادن پول و کالا به بارگاه خداوندی یا معبود های باطل خویش تقرب می جویند.
واقعه تاریخی بی نظیر
قربانی به عنوان شعار دین و آیین و مشروعیت آن به زمان حضرت آدم علیه اسلام بر می گردد اما وقتی که واقعه بی نظیر و شگفت انگیز، ابر مرد تاریخ حضرت ابراهیم علیه السلام پیش آمد، که در آن واقعه تاریخی بی مثال، ایشان برای ذبح و قربان کردن یکتا فرزند برومندش حضرت اسماعیل علیه السلام اقدام فرمودند و پس از پیروز و نامدار شدن حضرت ابراهیم در آن آزمایش سخت و تاریخی، قربانی جایگاه و اهمیت ویژه ای را در ادیان سماوی کسب کرد، چرا که شخصیت حضرت ابراهیم علیه السلام برای تمام اهل ادیان سماوی یهودیان، مسیحیان و اهل اسلام مورد قبول و قابل احترام است، و آن داستان تکان دهنده و شگفت انگیز (قربانی پدرارجمند، فرزند دلبند را) درسوره صافات قرآن مجید آمده است و کتاب مقدس نیز آن را تثبیت می کند.
سیرت و زندگانی تمام انبیاء علیهم الصلاة و السلام پر از قربانی و مجاهده هاست اما زندگانی شخصیت ابر مرد تاریخ، ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علیه الصلاة والسلام به تنهایی تاریخی است زنده و جاویدان پر از قربانی ها، مجاهده ها، رنجها و مشقتها، هجرت ها و دعوت ها.
وقتی دعوت راه حق را آغاز نمود، پدر و تمام خانواده در مقابل او ایستادند. در راه توحید و یکتا پرستی پادشاه وقت ایشان را به آتش مجازات کرد.
بالاخره او مجبور شد که راه هجرت را پیشه کند لذا از وطن اصلی خویش در سرزمین عراق (بابل) به سوی فلسطین هجرت فرمود. «و قال إنی ذاهب الی ربی سیهدین» و گفت من به سوی پروردگارم می روم و او مرا هدایت خواهد کرد.
دعای فرزند
تمام زندگی چشم به انتظار فرزد بود در سن هشتاد و شش سالگی در حالت بیم و امید به دربار خداوندی برای فرزندی صالح دست به دعاء شد «رب هب لی من الصالحین» بار الها! مرا فرزند صالحی از بندگان شایسته عطا فرما.
خداوند نیز این دعا را مستجاب کرد و فرزند صالحی همچون اسماعیل به او بشارت داد.
«فبشرناه بغلام حلیم» پس ما او را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.
قربانی فرزند
به زبان قرآن این داستان شگفت انگیز چنین آمده است:
«فلما بلغ معه السعی قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ما ذا تری»
زمانی که فرزند به مقام سعی و کوشش رسید یعنی به مرحله ای رسید که می توانست در مسائل مختلف زندگی با تلاش و کوشش پدر را یاری کند بنا به گفته بعضی مفسران در آن وقت سیزده ساله بود.
در آن برهه از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام خواب عجیب و شگفت انگیزی دید (خواب انبیاء در حکم وحی الهی است) و آن خواب حیرت انگیز بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر بود. در خواب می بیند که از سوی خداوند به او دستور رسیده است تا فرزند برومند و یگانه اش را با دست خود قربانی کند و سر ببرد. ابراهیم که بارها از کوره داغ امتحان الهی سر افراز بیرون آمده بود این بار نیز باید دل به دریا بزند و سر بر فرمان حق بگذارد.
پدر تمام ماجرا را برای فرزند بیان می کند آن گفتمان تاریخی تا روز قیامت در کتاب جاویدان مرقوم گشته است و این بار نیز ابراهیم از آزمایش سر افراز و کامران بیرون آمد و این غالبا سخت ترین و آخرین امتحان حضرت ابراهیم علیه السلام بود که در آن هم مانند کوهی ثابت قدم ماند.
«قد صدقت الرءیا إنا کذلک نجزی المحسنین ان هذا لهو البلاء المبین و فدیناه بذبح عظیم»
خداوند متعال قوچی بزرگ فرستاد تا به جای فرزند قربانی کند و سنتی برای آیندگان در مراسم حج و سرزمین منا و برای تمام جهانیان به جای ماند.
عید قربان
اگر عملا حضرت اسماعیل علیه السلام قربانی می شد همانطوری که حضرت ابراهیم تصمیم قطعی آن را داشت بعد از آن باید به تاسی و پیروی از ابراهیم خون جگرگوشه ها در کوچه و خیابانها ریخته می شد مگر لطف الهی شامل حال گشت بجای فرزند دلبند قوچی بزرگ برای ذبح عنایت گردید و به عنوان یادگار ابراهیمی، دین اسلام و خاتم پیامبران نه فقط آن را مشروع قرار داد بلکه بر احیای آن حکم تاکید آمد که در همان روز تاریخی دهم ذی الحجه، عید قربان حجاج کرام و عموم مسلمانان به شرط استطاعت یک گوسفند سالم با شرایط و سن خاصی ذبح کنند. (احکام شرعی و و تفاصیل فقهی این شعار اسلامی در کتابهای فقه به تفصیل ذکر شده است)
قربانی و حج که مجموعه از مناسک، طواف و سعی، وقوف عرفه، منا، مزدلفه، رمی جمرات ذبح قربانی شکرانه و غیره همه اینها شعائر و عباداتی هستند که در ماه ذی الحجه ادا می شوند، و مشروعیت همه اینها به حضرت ابراهیم علیه السلام بر می گردد و از ایشان به خاتم پیامبران و اهل اسلام به ارث رسیده است چرا که پیامبر اسلام جانشین برحق حضرت ابراهیم علیه الصلاة والسلام بودند، آنحضرت صلی الله علیه وسلم با افتخار می فرمود «أنا دعوة جدی ابراهیم» من ثمره و نتیجه دعا پدربزرگم ابراهیم هستم . دعایی که هنگام تعمیر کعبه بر زبان حضرت ابراهیم جاری بود: «ربنا و بعث فیهم رسولا منهم…»
در خصوص قربانی وقتی که از آنحضرت صلی الله علیه وسلم سوال می شد: «ما هذه الاضاحی؟» این قربانی ها چه هستند؟
آنحضرت صلی الله علیه وسلم در پاسخ می فرمودند: «سنة ابیکم ابراهیم علیه اسلام» (قربانی) سنت (و یادگار) پدرتان حضرتابراهیم علیه اسلام است.
اصحاب پرسیدند: «فما لنا فیها یا رسولالله» ای رسول گرامی! ما را از ذبح قربانی چه می رسد؟
آنحضرت در جواب فرمودند: «بکل شعرة حسنة…» در مقابل هر مویی شما را یک نیکی می رسد و در مقابل هر پشمی به شما یک نیکی می رسد. (مشکوة)
سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره میفرماید: از گوشتهایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. قانع، فقیری است که به آنچه می گیرد، قانع است. معتر، فقیری است که علاوه بر تقاضای کمک اعتراض هم می کند.
قربانی یادگار و خاطره ابراهیمی
خداوند متعال تمام افعال و اعمال حضرت ابراهیم علیه السلام را پسندیده و آنها را برای امت آنحضرت صلی الله علیه وسلم مشروع قرار داد بخصوص اعمالی که به حج و قربانی متعلق هستند، تا نام گرامی آن ابر مرد تاریخ برای همیشه جاویدان بماند و کلام ربانی در حق ایشان صادق آید که بعد از بیان واقعه آزمایش بزرگ الله تعالی می فرماید: «و ترکنا علیه فی الاخرین سلام علی ابراهیم» و نام نیک او را در امتهای بعد باقی نهادیم. سلامتی باد بر ابراهیم.
عید قربان
از زمان قدیم رسم توده ملتهاست که جهت زنده نگهداشتن کارنامه های بزرگواران و فاتحان، دولتمردان و نامدارن بناها ساختمانها و مناره ها یا مجسمه هایی به طور یادگار می سازند، هر چند آنها مستحکم باشند باز هم شکار حوادث روزگار خواهند شد اما دین اسلام در این سلسله بعضی اعمال را مشروع قرار داده که با آن شخصیت ارتباط خاصی دارند از انجام آن اعمال نه تنها ثواب می رسد بلکه سیرت و زندگانی، فداکاری و مجاهده های آن شخصیت در ذهن ترسیم می گردد تا آنها را مشعل راه خویش قرار داده و خود را جهت عمل و دعوت به راه حق آماده سازد. بخصوص این عمل مبارک (قربانی) یعنی مال و متاع، تن، سن و وطن همه اینها را به خاطر رضایت خداوند قربان کند و از آنها بگذرد. بطور خلاصه نفس و هوای انسان مانند گوسفند کشته شود تا رضای الهی حاصل گردد.
بعضی ناآگاه و دور از فهم و فلسفه احکام و شعائر دینی در اجرای این حکم بزرگ اسلامی (قربانی) چنین ایرادی می گیرند:
مبلغ هنگفتی از مسلمانان جهت ذبح و قربانی هر سال خرج می شود، غیر از گوشت خوردن و اسراف و اضاعه مال دیگر مفهومی ندارد، چرا این مبلغ در رفاه و آسایش ملتها و کشورها بکار برده نمی شود.
این نوع ایرادها ناشی از جهالت و بی سوادی و دوری از فهم و فلسفه احکام الهی است. این نوع ایرادی را می توان در هر عبادت مالی و بدنی مطرح نمود. البته اگر مفهوم ایمان ودین را بخوبی بدانیم، چنین اعتراضی هرگز پیش نخواهد آمد.
و دنبال توجیهاتی پوچ نخواهیم رفت، مفهوم دین وایمان یعنی هر چه الله تعالی از بنده مطالبه کند- آمنا و سلمنا- ایمان آورده برای انجام وظیفه به پای خیزیم.
یک فرد مسلمان وقتی که دوست داشتنی و بهترین حیوانی از قبیل شتر و گاو و گوسفند را در راه رضای خدا قربانی می کند در واقع گویا برای تکامل روحی و تربیت تدریجی نخستین درسی به او آموخته می شود که او از قربانی نفیس برای قربانی نفس خویش آماده گردد و در عین حال برای فقراء و مساکین بهترین صدقه و خیرات است که خانواده خویش نیز از آن استفاده می کند. یقینا در کشورهای اسلامی بین شهر نشینان و روستائیان خانواده های بسیاری هستند که در طول سال یک بار هم گوشت بر سر سفره شان نمی بینند اگر گوشت قربانی عادلانه طبق سنت توزیع شود بهترین خدمت و کمک برای خانواده های ستمدیده خواهد بود.
چنین اعتراض ها را کسانی مطرح می کنند که در قصرهای شیشه های پشت پرده نشسته با دین و مشکلات جامعه ارتباطی ندارند. علاوه بر این بعضی ها شبه ی دیگر مطرح می کنند:
روزهای عید حیوان زیادی به طور قربانی ذبح می شود و این یک نوع ضرر اقتصادی است که به سبب آن برثروت حیوانی لطمه وارد می شود مردم به کمبود گوشت و دیگر فرآورده های حیوانی دچار می گردند.
این نوع شبه یقینا بر اثر این است که انسان از قدرت کامل خالق جهانیان و مشاهده نظم و انتظام وی غافل باشد. نظم خداوند همیشه در جهان این بوده و هست و هر چیزی که بیشتر به آن نیاز داشته باشیم خداوند متعال آن را افزونتر می گرداند وبه عوامل و اسباب افزونی آن نعمت انسان را راهنمایی می کند. مانند چاهی اگر آبش روزانه کشیده شود افزونتر و پاکتر می ماند ور نه چشمه هایش مسدود گشته و می خشکد.
قربانی آهو جایز نیست با اینکه حلال است؛ با این وجود نسلش در بعضی مناطق و کشورها معدوم گشته است اما گوسفند به مقدار وافر هر جا و هر کجا یافت می شود، شتر و گاو به نسبت گوسفند کمتر ذبح می شوند به همان میزان از گوسفند کمتر یافت می شوند.
مهدی جان سلام!
شاید این اولین باره که به این صورت تصمیم گرفتم بهتون سلام بدم. از صمیم قلب دوستتون دارم. این حب اول به لطف خدا و ائمه و بعد به خاطر ائمه اطهار و در آخر پدر و مادرم در دلم ایجاد شده. گفتم حب شاید خوب نباشه که بگم عاشقتونم. چون می دونم با کارام خیلی ناراحتتون کردم. اما ته دلم بهتون علاقه دارم و دوست دارم که شماهم دوستم داشته باشید. می دونم تا اون مرحله خیلی مونده ولی دوست دارم یه کار ناچیزی براتون انجام بدم. امروز روز شهادت جواد الائمه است به یاری خدا و امام زمان تصمیم گرفتم یه وبلاگ بنویسم. از وبلاگ نویسی زیاد نمی دونم اما تا حدودی از کار با کامپیوتر سررشته دارم امیدوارم شما هم کمکم کنید.
می خوام تو این وبلاگ درد دلامو با شما در میون بگذارم، گرچه می دونم شما از همه چی آگاهید. آقا جان کمکم کنید که تو این اقیانوس دنیا با شنا در مسیر درست، سر منزل مقصود که همون کمال واقعی است را پیدا کنیم.