دانشنامه حوزوی
پیوند: http://www.wikifeqh.ir/
پیوند: http://www.wikifeqh.ir/
به نام خدا و با یاد امام زمان سلام بر امام منتظر و غایب از نظر
دو روز دیگه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام شیخ الائمه و موسس مذهب جعفری ، امام ششم ما شیعیان است شهادت ایشان را خدمت امام عصر ارواحنا فدا و همه شیعیان جهان تسلیت عرض می کنم
ای آیینه تمام نمای صبر و ایثار تو را به چه نام بخوانم که نامت یادآور حماسه عاشورا و یادآور اسارت و غربت یتیمان کربلاست . تو را به چه نام بخوانم که نامت در رنج و محنت گره خورده است .
ای بانوی غم! تو هدیه ای از جانب خدا بودی و نه تنها زینت پدر که زینت مادر بودی و زینت خاندان نبوت و امامت … و آمده بودی تا صبر راشر مزده کنی و عشق را بحوت لحضه ای زلالت . آمده ای تا صدق و وفادار به جهانیان بیاموزی و متانت، وقار و ایثار را به نمایش بگذاری . آمده بودی تا رسالت خود را به انجام برسانی . برادر را مونس و یار باشی و قافله حسینی را سالار و اسیران را غمخوار . آمده بودی تا فریاد بلند نطومان باشی در پیچیده در دهلیزی های تاریخ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای نهان به گوش می رسد .
ای روح بلند پایداری چه گذشت بر تو در آخرین سفرت راه درازی آمده بودی و در تمام طول راه خاطرات سرح خویش را ورق می زدی . از تمام جاده ها بوی برادر را استشمام می کردی و در تمام گذرگاه ها صدای گریه یتیمان رامی شنوی و بی تابی رقیه را که در تمام طول راه پدر را طلب می کرد . زخم خاطرات روحت را آزاده کرده بود . پرنده جانت دیگر در قفس تن نمی گنجید آتش اشتیاق شعله کشیده بود . پس چشم ها را بر هم گذاشتی و بلندترین نغمه وصال را سر دادی .
ای داغدارترین شقایق! تو وارث مظلومیت ستردگی بودی که در خاندان طاهرت نسل به نسل به ارث می رسید و صبر بلندترین واژه ای بود که در تو به ودیعه نهاده شده بود . هیچ قلبی چون قلب تو نسوخت و هیچ چشمی چون چشم تو زیبایی را در صحرای کربلا ندید .
دروصف عقیله العرب حضرت زینب سلام الله علیها
طبع می خواهد که وصف زینب کبری کند
لیک قطره کی تواند صحبت از دریا کند
توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است
مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند
نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او
کی تواند خامه مدح آن ملک سیما کند
جد پاکش مصطفی، باب کبارش مرتضی ست
مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند
چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یکی
ناز بر موسی بن عمران، فخر بر عیسا کند
دختر زهرا که در حجب و حیا و عصمتش
نقش مادر را به خوبی در جهان ایفا کند
در شهامت بود وارث بر علی مرتضی
همت والای او تفسیر کرمنا کند
در شجاعت چون حسین و در صبوری چون حسن
در عبادت پیروی از مادرش زهرا کند
در دریای عفاف و گوهر گنج حیاست
عفتش یاد از حیای مریم عذرا کند
کیست چون زینب که با یک جلوه از نور رخش
رخنه ها در قلب موسی در دل سینا کند؟
کیست چون زینب که در راه رواج دین حق
مو به مو برنامه دین خدا اجرا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در ره دین خدا
در جهان دار و ندار خویشتن اهدا کند؟
کیست چون زینب کسی کو با اسیری خودش
خون پاک کشتگان کربلا احیا کند؟
کیست چون زینب که با تدبیر مظلومانه اش
دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در میان دشمنان
چون علی مرتضی در نطق خود غوغا کند؟
کیست چون زینب که او با یک کلام آتشین
تنگ و تاریک، این جهان در دیده اعدا کند؟
کیست چون زینب که در بزم یزید بی حیا
خطبه ای غرا بخواند محشری برپا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در دیار کربلا
ناله جانسوز او تاثیر در دلها کند؟
گه به بالین علی اکبر رود در قتلگاه
گه برای تسلیت رو جانب لیلا کند
گاه در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را
تا بخوابد آب را در خواب خود رویا کند
گاه دلداری دهد بر مادران سوگوار
گاه دلجویی ز آل و عترت طاها کند
گاه آید بر سر نعش برادر از خیم
از ته دل ناله و فریاد و واویلا کند
گاه هم گیرد ز دست دختران بی پناه
از خیام سوخته رو جانب صحرا کند
دختر شیرخدا و بی گمان خود، شیر بود
کس ندیده شیر را کز روبهان، پروا کند
در جهان املاء دین را کرده انشاء مو به مو
کیست چون زینب که این املاء را انشا کند؟
پیروی باید کند از دخت زهرا و علی
هر که می خواهد که راه دین حق، پیدا کند
روز محشر گر به شکوه لب گشاید بی گمان
محشری دیگر به پا در محشر کبرا کند
دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب
دوستانش را مقر در سایه طوبا کند
ای رسولی غم مدار از گیر و دار روز حشر
دختر زهرا اگر از راه لطف، ایما کند
ای آیینه تمام نمای صبر و ایثار تو را به چه نام بخوانم که نامت یادآور حماسه عاشورا و یادآور اسارت و غربت یتیمان کربلاست . تو را به چه نام بخوانم که نامت در رنج و محنت گره خورده است .
ای بانوی غم! تو هدیه ای از جانب خدا بودی و نه تنها زینت پدر که زینت مادر بودی و زینت خاندان نبوت و امامت … و آمده بودی تا صبر راشر مزده کنی و عشق را بحوت لحضه ای زلالت . آمده ای تا صدق و وفادار به جهانیان بیاموزی و متانت، وقار و ایثار را به نمایش بگذاری . آمده بودی تا رسالت خود را به انجام برسانی . برادر را مونس و یار باشی و قافله حسینی را سالار و اسیران را غمخوار . آمده بودی تا فریاد بلند نطومان باشی در پیچیده در دهلیزی های تاریخ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای نهان به گوش می رسد .
ای روح بلند پایداری چه گذشت بر تو در آخرین سفرت راه درازی آمده بودی و در تمام طول راه خاطرات سرح خویش را ورق می زدی . از تمام جاده ها بوی برادر را استشمام می کردی و در تمام گذرگاه ها صدای گریه یتیمان رامی شنوی و بی تابی رقیه را که در تمام طول راه پدر را طلب می کرد . زخم خاطرات روحت را آزاده کرده بود . پرنده جانت دیگر در قفس تن نمی گنجید آتش اشتیاق شعله کشیده بود . پس چشم ها را بر هم گذاشتی و بلندترین نغمه وصال را سر دادی .
ای داغدارترین شقایق! تو وارث مظلومیت ستردگی بودی که در خاندان طاهرت نسل به نسل به ارث می رسید و صبر بلندترین واژه ای بود که در تو به ودیعه نهاده شده بود . هیچ قلبی چون قلب تو نسوخت و هیچ چشمی چون چشم تو زیبایی را در صحرای کربلا ندید .
دروصف عقیله العرب حضرت زینب سلام الله علیها
طبع می خواهد که وصف زینب کبری کند
لیک قطره کی تواند صحبت از دریا کند
توسن طبعم در اینجا پای در گل مانده است
مرغ بی پر چون سفر بر عرصه عنقا کند
نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او
کی تواند خامه مدح آن ملک سیما کند
جد پاکش مصطفی، باب کبارش مرتضی ست
مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند
چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یکی
ناز بر موسی بن عمران، فخر بر عیسا کند
دختر زهرا که در حجب و حیا و عصمتش
نقش مادر را به خوبی در جهان ایفا کند
در شهامت بود وارث بر علی مرتضی
همت والای او تفسیر کرمنا کند
در شجاعت چون حسین و در صبوری چون حسن
در عبادت پیروی از مادرش زهرا کند
در دریای عفاف و گوهر گنج حیاست
عفتش یاد از حیای مریم عذرا کند
کیست چون زینب که با یک جلوه از نور رخش
رخنه ها در قلب موسی در دل سینا کند؟
کیست چون زینب که در راه رواج دین حق
مو به مو برنامه دین خدا اجرا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در ره دین خدا
در جهان دار و ندار خویشتن اهدا کند؟
کیست چون زینب کسی کو با اسیری خودش
خون پاک کشتگان کربلا احیا کند؟
کیست چون زینب که با تدبیر مظلومانه اش
دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در میان دشمنان
چون علی مرتضی در نطق خود غوغا کند؟
کیست چون زینب که او با یک کلام آتشین
تنگ و تاریک، این جهان در دیده اعدا کند؟
کیست چون زینب که در بزم یزید بی حیا
خطبه ای غرا بخواند محشری برپا کند؟
کیست چون زینب کسی کو در دیار کربلا
ناله جانسوز او تاثیر در دلها کند؟
گه به بالین علی اکبر رود در قتلگاه
گه برای تسلیت رو جانب لیلا کند
گاه در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را
تا بخوابد آب را در خواب خود رویا کند
گاه دلداری دهد بر مادران سوگوار
گاه دلجویی ز آل و عترت طاها کند
گاه آید بر سر نعش برادر از خیم
از ته دل ناله و فریاد و واویلا کند
گاه هم گیرد ز دست دختران بی پناه
از خیام سوخته رو جانب صحرا کند
دختر شیرخدا و بی گمان خود، شیر بود
کس ندیده شیر را کز روبهان، پروا کند
در جهان املاء دین را کرده انشاء مو به مو
کیست چون زینب که این املاء را انشا کند؟
پیروی باید کند از دخت زهرا و علی
هر که می خواهد که راه دین حق، پیدا کند
روز محشر گر به شکوه لب گشاید بی گمان
محشری دیگر به پا در محشر کبرا کند
دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب
دوستانش را مقر در سایه طوبا کند
ای رسولی غم مدار از گیر و دار روز حشر
دختر زهرا اگر از راه لطف، ایما کند
مقدمه :
اعتکاف چیست؟
هرگز نمی توان ارزش همه زمانها را برابر دانست، چنان که نمی توان همه مکانها را برابر شمرد. برخی زمانها و مکانها ارزشی والا دارند. ماه رجب ارزشمند است، ماه سلوک و زدودن زنگارهای شیطانی از آیینه دل است؛ ماه ولایت و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است؛ ماه رجب گاهِ اعتکاف است. در این ماه، که هنگامه تحول است، عاکفان کوی دوست، با حضور در صحن و سرای دوست، پله های سلوک را پیموده و پله پله به خدا نزدیکتر می شوند. معتکف روزه اش، نمازش، حضورش در مسجد و دیگر اعمالش مایه تقرب است. در خانه دوست، سفره ایی از مغفرت و بخشایش گسترده شده و عاکف با صیقل روح و روان، زنگار گناه از دل می زداید و مهیای ضیافت بزرگ در ماه وصال می گردد. ماهی که عشاق از سفره پرفیض الهی، لقمه های راز بر می چینند و عطر قرآن از ژرفای دل بار یافتگان، مشام جان را می نوازد.
اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آمیزه ای است از این دو و نیازمند پرورش در ابعاد وجودی خود؛ انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نیازمند نیایش است، مناجاتی شیرین و زیبا، هم کلامی موجودی ضعیف با منشأ قدرتها. از آغاز خلقت تا صحنه رستاخیز، راز و نیاز زیباترین هنر آدمی است.
غفلت بد است در برخی موارد بدتر؛ جریان زمان در گذر است و با از دست دادن آهی ماند و افسوسی که به هیچ نیرزد. انسان دشمنی دارد در اوج حیله گری، با چنین دشمنی هوشیاری باید و سرعت در خیرات؛
زمان اعتکاف است. خالق مهربان قرب خلایق می طلبد. در فکر پرورش روح و روان انسان است و مقررات دینی را تشریع می کند. تنوع عبادات به دلیل نیازهای گوناگون انسانی است، هر عبادتی جوابگوی نیازی از اوست. نماز، زنگار غفلت از روان می زداید و صیقل روح و روان است. در روزه، پالایشگاه خلوص و نردبان صعود است. روزه دار پرواز در آسمان عبادت و عبودیت را می آزماید و آیینه قلبش را نورستان خدایی می کند. حج، شرکت در آزمون الهی و قطع تعلقات و دلبستگی دنیوی است. عبادات مالی؛ چون خمس و زکات و صدقات، دمیدن روح ایثار و گذشت در وجود آدمی است. اما اعتکاف، آمیزه ای از چند عبادت با فضیلت است.
روزه که خود عبادتی ارزشمند است شرط اعتکاف است. حضور در مسجد و خواندن نماز هم شرط آن است. عاکف سه روز در مسجد جامع مقیم می گردد و جز برای ضروریات، کوی دوست را ترک نمی گوید. خود را از حلال باز می دارد تا با تمرین بندگی، جهاد با نفس را بیازماید. اعتکاف عهد مودّت و میثاق مجدد با پروردگار است.
در فضیلت اعتکاف این بس که معادل طواف کعبه و همتای رکوع و سجود است. خدای منّان می فرماید: “… وَ عَهَدنا اِلی ابراهیمَ وَ اِسمعیلَ اَن طَهّرا بَیتی لِلطّائِفینَ وَ العاکِفینَ وَ الرُکّعِ السُجود؛( آیه 125، سوره بقره) و ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان از هرگونه آلودگی تطهیر کنند.”
اساساً ارزش آدمی را عملش می رساند. معتکف انسانی بزرگ و شریف است به اندازه شرافت و فضل عملش، مقدس اردبیلی یگانه زمان در علم و عمل در شرافت و فضیلت اعتکاف گوید: مبادا کسی گمان کند که اعتکاف مقدمه عبادتی دیگر است. کسی که با طهارت و در حال روزه در مسجد مقیم می شود و تعهد قربت در اعتکاف می نماید، این عمل عبادت است. اعتکاف عبادتی مستقل است به مثابه حج و عمره و روزه و نماز و هر عبادت مستقل دیگر.
و ایام بیض در پیش است زمان عرشی شدن فرشیان؛ اعتکاف با همه فضیلتش، زن و مرد را به خود می خواند، انسان را می خواند تا در دنیای های و هوی و دود و دم، معراج انسانیت را به تماشا بنشینیم. فرصت طلایی عمر در پیش است و ایام در گذر؛ پس همتی باید تا با حضوری سبز از همسفران کوی دوست بگردیم.
تعریف اعتکاف:
اعتکاف چیست؟
اعتکاف در لغت به معنای توقف در جایی است .اما تعریف اصطلاحی اعتکاف: امام خمینی (ره) در تعریف اعتکاف می فرمایند: “وَ هُوَ اللَّبَثُ فِی المَسجِدِ بِقَصدِ التَعّبُدِ بِهِ وَ لا یعتَبَرُ فِیه ضَمُّ قَصدِ عِبادَةٍ اُخری خارِجَةً عَنهُ وَ اِن کانَ هُو الاَحوِط؛ اعتکاف، ماندن در مسجد به نیت عبادت است و قصد عبادت دیگر، در آن معتبر نیست. اگر چه احتیاط مستحب نیت عبادتی دیگر، در کنار اصل ماندن می باشد.
اهمیت اعتکاف:
اعتکاف، محو خود خواهى در امواج بلند خداگرایى و خدمت به امت اسلامى است. اعتکاف، بیرون رفتن از خانه خویش و مصمم شدن بر حضور در خانه حضرت حق است. عبادتى مستحبى و تقرب جویانه و داوطلبانه است که روزه روز سوم آن رنگ وجوب مى گیرد. اعتکاف، گریز از لذت گرایى و مهار حس خود محورى و برترى جوئى و بازگشت از قبله دنیاگرایان به سمت و سوى قلب و قبله هستى است. خود سازى، محاسبه نفس، توبه و نیایش، نماز و تلاوت قرآن و استمداد از آستان قدس ربوبى از دیگر برکات اعتکاف است. اسلام، فکر جدایى از زندگى دنیا و گوشه نشینى و کناره گیرى از مردم و به تعبیر دیگر رهبانیت را باطل و ناپسند اعلام کرد، اما اعتکاف را بعنوان فرصتى براى بازگشت به خویش و خداى خویش قرار داد، تا کسانى که از هیاهو و جنجال هاى زندگى مادى خسته مى شوند، بتوانند چند صباحى با خداى خود خلوت کنند و جان و روح خود را با خالق هستى ارتباط دهند .اعتکاف شرایطی را فراهم می کند تا انسانها با توشه معنوى و اعتقادى راسخ و ایمان و امیدى بیشتر، به زندگى خود ادامه داده ، خود را براى صحنه هاى خطر و جهاد در راه خدا آماده سازند ، همیشه با یاد خدا تلاش کنند ، خود را در محضر پروردگار ببینند ، از نافرمانى او بپرهیزند و به سوى سعادت دنیا و آخرت گام بردارند.
اعتکاف در ادیان دیگر:
کسی به درستی نمی داند که این عبادت، از چه زمانی آغاز و کیفیت اجزا و شرایط آن در بدو شکل گیری چه چیزهایی بوده است.
با توجه به آیه 125 سوره بقره، می توان نتیجه گرفت که اعتکاف عملی بوده که در شریعت ابراهیم از مناسک و عبادات الهی محسوب می شده. و پیروان ایشان به این عمل مبادرت می ورزیدند و لذا ابراهیم و اسماعیل (ع) از طرف خداوند موظف شده بودند تا محیط لازم را برای برپایی این مراسم مهیا سازند. واگذاری این مسؤولیت خطیر به آنها، گواه بزرگی بر اهمیت عباداتی چون حج، اعتکاف و نماز در پیشگاه خداوند است.
حضرت موسی (ع) با آن که مسؤولیت سنگین رهبری و هدایت امت را به دوش داشت، برای مدت زمانی آنان را ترک و برای خلوت با محبوب خویش به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش خداوند که فرمود: چرا قوم خود را رها کردی و با عجله به سوی ما شتافتی؟ عرض کرد: پروردگارا! به سوی تو آمدم تا از من راضی شوی (طه :83و84).
بیت المقدس از مکانهایی بود که همواره عده زیادی از انسانها، برای اعتکاف در آن گرد می آمدند و به راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول می شدند. بزرگ این گروه، حضرت زکریا (ع) بود و از جمله کسانی که در امر اعتکاف سرپرستی می نمود حضرت مریم (ع) است. قرآن در این باره می فرماید: “وَ کَفّلَها زَکَریا کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکَریا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقاً؛ کفالت او (مریم) را زکریا بر عهده گرفت و هر زمان که به محل عبادت او می رفت برای او غذایی مهیا می دید (عمران:37).”
از قرآن مجید (مریم:16و 17) استفاده می شود که حضرت مریم (ع) آنگاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهی نایل آمد از مردم بریده بود و در خلوت به سر می برد.
علامه طباطبائی می فرماید: گویا مقصود از دوری مریم از مردم، بریدن از آنان و روی آوردن به اعتکاف برای عبادت بوده است.
طبق روایات اهل سنت، در دوران جاهلیت هم عملی به عنوان اعتکاف در میان مردم رایج بوده است و مردم توسط این عمل به خدای خود تقرب می جسته اند.
اجداد پیامبر اسلام (ص) از پیروان دین حنیف به شمار می روند. اعتکاف در غارها و بیابانها و کوهها، به عده ای از این حنفاء نسبت داده شده است. آنان در جاهای خلوتی که از مردم دور بود به اعتکاف پرداخته و خود را در آن محبوس می کردند و جز برای نیازهای شدید و ضروری، از آن خارج نمی شدند و در آن اماکن به عبادت و تأمل و تفکر در هستی پرداخته و در جستجوی راستی و حقیقت بودند. آنها در آن اماکن خاموش و آرام مثل غار حراء، به عبادت مشغول می شدند.
پیامبر (ص) نیز مانند خود بر دین حنیف یعنی دین حضرت ابراهیم (ع) بود و عبادات متداول آن دین و از جمله اعتکاف را برپا می داشت.
قبل از بعثت حضرت محمد (ص) نیز غار حراء محل عبادت و راز و نیاز بود، حضرت رسول اکرم (ص) نیز به اعتکاف در آن مکان مشغول می شدند و در اندیشه سرنوشت بشریت فرو می رفتند.
ارکان اعتکاف:
اعتکاف چیست؟
ارکان عبادت یعنی اجزایی که اگر عمداً یا سهوا ترک شوند، آن عبادت باطل می شود. اعتکاف نیز ارکانی دارد که عبارت اند از 1) نیت؛ 2) توقف در مسجد جامع شهر یا مساجد چهار گانه معروف؛ 3 کمتر از سه روز نبودن اعتکاف؛ 4) روزه دار بودن معتکف در ایام اعتک
زمان اعتکاف:
اعتکاف در هر زمانی که انسان بتواند حداقل سه روز در مسجد بماند صحیح است، و بهترین زمان برای آن، ماه مبارک رمضان و مخصوصا در دهه آخر آن ماه می باشد.
نیت اعتکاف:
اعتکاف،همانند سایر عبادات،باید با نیت و قصد قربتباشد و هر گونه ریا و خود نمایی و قصد غیر الهی آن را باطل میکند. در نیت اعتکاف،قصد وجه شرط نیست،یعنی لازم نیست قصد کند که اعتکاف واجب استیا مستحب. زمان نیت اعتکاف، وقت شروع اعتکاف است که شروع طلوع فجر می باشد و با استمرار نیت اول شب هم مانعی ندارد.اعتکاف را می توان به سه صورت به جای آورد. 1) برای خود ؛ 2) به نیابت از مردگان 3) به نیابت از زندگان
اگر اعتکاف را به نیابت از کسی که، از دنیا رفته به جای آورد، در این صورت اعتکاف را تنها به نیابت از یک نفر می توان انجام داد ولی اگر مقصود اهدای ثواب باشد می توان ثواب اعتکاف را به چند نفر، زنده یا مرده، هدیه کرد.
در مورد نیابت از شخص زنده، در میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از فقها در درستی چنین اعتکافی، تردید کرده اند. در این صورت، هرگاه نایب، اعتکاف را به قصد رجا، یعنی امید به مطلوب بودن عمل نزد خدا، نه به عنوان عبادتی حتمی انجام دهد، مانعی ندارد.
شرایط اعتکاف:
در صحت اعتکاف علاوه بر شرایط عامه تکلیف( ایمان، عقل و قدرت)، اموری شرط است:الف) قصد قربت ب) روزه: ج) سه روز روزه دار بودند. د) وقوف در چهار مسجد: مسجد الحرام، مسجد النبی«ص»، مسجد جامع کوفه و مسجد بصره. ولی به قصد رجاء ( به امید پاداش) می توان در مسجد جامع هر شهر معتکف شد. ه)اجازه شوهر و اجازه پدر و مادر و) پیوستگی اعتکاف
محرمات اعتکاف:
اعتکاف چیست؟
1- پرداختن به امور جنسی به معنای وسیع آن: که شامل هر نوع بهره برداری شهوانی می باشد .
2- بوییدن عطر و هر نوع بوی خوش و گیاهان معطر به قصد لذت بردن
3- مجادله و مناقشه: حرمت جدال مربوط به اموری است که معتکف بخواهد فضل و برتری خود را به دیگران نشان دهد.
4- محرمات روزه: در حال روزه یعنی از طلوع تا غروب خورشید، که معتکف روزه می گیرد، باید از محرمات روزه نیز اجتناب نماید. بعضی از فقها محرمات احرام را بر معتکف مستحب دانسته اند.
5- خرید و فروش
اعمال اعتکاف:
اعمال شب سیزدهم: اعمالی را باید در این شب انجام داد؛ از جمه آن ده رکعت نماز است که اگر به درستی به جا آورده شود، دارای ثواب و پاداش بزرگی است. در روایتی از پیامبر (ص) می خوانیم: « کسی که در شب سیزدهم ماه رجب ده رکعت نماز بخواند؛ بدین گونه که در رکعت اول حمد یک مرتبه و سوره عادیات هم یک مرتبه و در رکعت دوم حمد یک مرتبه سوره تکاثر نیز یک مرتبه بخواند و بقیه رکعت ها را هم به همین نحو تمام کند، خداوند متعال گناهان او را می آمرزد و اگر عاق والدین هم باشد خداوند سبحان از او راضی می شود، و همچنین در قبر نکیر و منکر به او نزدیک نمی شوند و او را نمی ترسانند و بر پل صراط هم چون برق خاطف (سریع) عبور می کند و نامه اعمالش را به دست راستش می دهند و میزان اعمالش سنگینی می کند و در بهشت فردوس هزار شهر به او اعطا می شود.»روز سیزدهم هم روزه اش ثواب فراوان دارد و برای کسی که بخواهد عمل ام داود را به جای آورد، باید این روز و دو روز بعدش را روزه بگیرد.
- مي گويند بايد از حضرت علي (ع) الگو بگيريم! اما چگونه؟!… من يك جوان هستم! يك جوان با خصوصيات خاص دوران جواني! يك جوان با شور و نشاط خاص اين دوران كه به خنده و تفريح، به شور و احساسات نياز دارد و به الگويي كه مرا به شور آورد!
- با تمام اين حرفها، باز هم بهترين الگو براي تو و براي همه،مولاي متقيان است: و بخصوص جواني شان!
- جواني حضرت علي (ع) ؟!
الگو گرفتن يك الگو
- بله ! خود اميرالمؤمنين هم در جواني شان، الگو داشته اند. الگويشان هم پيامبر بوده است. علي (ع) از شش سالگي همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگي مي كرده اند و در همه امور زندگي شان، حتي جزيي ترين مسائل هم به پيامبر اقتدا مي نمودند. يعني خود ايشان هم از يك انسان كامل و والاي ديگر، الگو مي گرفته اند.
- اما چگونه ؟!
- پيامبر اكرم (ص) و علي (ع) همواره با هم بودند، از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان، دعوت عمومي در خانه خدا و حتي سفرهاي تبليغي پيامبر. علي (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مي رفت و آنگاه يكديگر را شاداب ودر آغوش مي كشيدند و احوال هم را مي پرسيدند. آندو بزرگوار اوقات زيادي از شبانه روز را در كنار هم به كار و تلاش مي پرداختند و گاه علي (ع) خالصانه عرق از پيشاني پيامبر (ص) پاك مي كرد و ا يشان نيز صميمانه از او تشكر مي نمود.
علي (ع) خود در اين باره مي فرمايند : ((پيامبر (ص) مرا در دامن خود پروريد. من كودك بودم، پيامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش مي فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاي مي داد… هرگز نيافت كه من دروغي بگويم و در كردار من اشتباهي رخ دهد. من همچون بچه شتري تازه كه پيوسته به دنبال مادرش هست، به دنبال او مي رفتم. او هر روز نكته هاي تازه اي از اخلاق را براي من آشكار مي ساخت. و مرا فرمان ميداد كه در خط او حركت كنم. آن حضرت مدتي از سال در كوه حرا به سر مي برد و كسي جز من او را نمي ديد… من نور وحي و رسالت را ميديدم و بوي خوش ودل انگيز نبوت را احساس مي كردم.. موقعيتي كه من در محضر رسول الله داشتم براي هيچ كس نبود.))
- بسيار خوب! تمام اين حرفها درست! اما حضرت علي، پيامبر را مي ديده اند، وجودشان را لمس مي كرده و به ايشان اقتدا مي كرده اند اما من چه؟! من كه حضرت علي را نمي بينم، چگونه مي توانم از ايشان الگو بگيريم؟!
- تاريخ كه روح، افعال و رفتار اميرالمؤمنين را ديده و نقل كرده است. از او استفاده كن! از ديدگان تاريخ!
- آري! مگر تو نمي گفتي الگويي مي خواهي كه تو را به شور بياورد. آنچه مي تواند يك جوان را به شور بياورد، ديدن حماسه آفريني ها و شورمندي هاي كسي است كه به او علاقمند است. حال چه كس ديگري را سراغ داري كه به اندازه اميرالمؤمنين ، حماسه آفريده باشد. در همان كودكي كه مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر، كودكاني كه به تحريك مشركان،پيامبر را آزار مي دادند و سنگ مي پراندند، با شجاعت از اطراف پيامبر دور مي كرد. چه كسي ، شب را در بستري پر خطر بجاي ديگري،بجاي محبوبش خوابيده و از آن شب به عنوان لذتبخش ترين شب عمرش ياد كرده است؟ مگر رشادتهاي اميرالمؤمنين را در جنگ بدر نشنيده اي؟! آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمي از كشته شدگان اين جنگ با ضرب شمشير علي (ع) از پاي در آمده بودند. مي داني در جنگ احد زمانيكه علي (ع) 26 سال داشت،انجا كه در همان اوائل جنگ پرچمدار9 لشكر دشمن را بهخاك انداخت و بعد هم هنگامي كه پيامبر در خطرمحاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مي چرخيد و از وجود مباركشان محافظت مي كرد همه مردم چه ندايي را از آسمان شنيدند:
((لا فتي الا علي، لا سيف الا ذوالفقار))
((علي از همه جوانها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها برنده تر))
- اما جنگ خندق و شجاعت بي همتاي علي (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدود يكي از نيرومندترين مردان عرب آري همانجا بود كه پيامبر به واسطه اخلاص علي (ع) در اين مقابله بي نظير فرمود :
(( ضربه علي يوم الخندق، افضل من عباده الثقلين))
به راستي كه چنين حمله اي در وصف هيچ دلير مرد ديگري بيان نشده! در آن زمان اميرالمؤمنين 28 سال بيشتر نداشت!
در جنگ خيبر نيز هنگاميكه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام، شكست خورده بازگشتند، علي (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محكم و مقاوم خيبر آن پيروزي بزرگ را براي اسلام به ارمغان آورد.
به راستي كه هيچ جوان ديگري، چنين جواني پرشور و هيجان انگيزي نداشته است.
همه مردان بزرگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنان علي (ع) در دوران جواني از رموز موفقيت خود بهره برده، راههاي پرپيچ و خم آن را با درخشندگي پشت سر نهاده، توانسته اند كارهاي بزرگي را به انجام رسانند.
تفريح و شادي علي (ع)
- مي داني اي دوست عزيز: من هم حرفهاي تو را مي پذيرم. اما جنگ و شور و حماسه فقط بخشي از زندگي انسان است. جيزهاي ديگري هم هستند كه آدمي بايد به آنها هم توجه كند. الگوي كامل، بايد در آن زمينه ها هم حرف براي گفتن داشته باشد. اينطور نيست؟
- حتماً همينطور است. و من به تو مي گويم كه اميرالمؤمنين در آن موارد هم، الگويي قابل قبول و كامل ارايه مي دهد. آخر تو درباره زندگي اميرالمؤمنين چه فكر كرده اي؟
فكر مي كني تمام زندگي حضرت علي (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟
- يعني اينطور نبوده است؟!
- نه كه نبوده است! حضرت علي (ع)، مردي خوش رو و خندان بوده اند. هميشه تبسم خوش آيندي بر لب داشته اند كه دل مؤمنان را شاد مي كرده است. ايشان تفريح هم مي كرده اند. منتها تفريح در ديدگاه علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود.
- پس تفريح علي (ع) چگونه بود ؟
علي (ع) كار را تفريح مي دانست.
تفريح او را، مسافرت، كمك به ديگران، تحصيل و تدريس، سرودن، نوشتن، حفظ و قرائت قرآن، مباحثه، نگريستن به طبيعت و ورزش تشكيل مي داد. پرداختن به ورزشهاي شمشيربازي، پرتاب نيزه، اسب سواري، كشتي، وزنه برداري و شركت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبه تفريح داشته است.
- چقدر جالب بوده است! احتمالاً به دليل همين ديدگاه اميرالمؤمنين نسبت به تفريح و زندگي بوده است كه اگر سرتاسر زندگي شان را مرور كنيم، لحظه اي توقف و سكون در آن نمي يابيم. گويي حتي يك لحظه هم با لحظه قبلي شان مشابه نبوده است. و درست به دليل همين ديدگاه بود كه شوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان، شكل ديگري داشت.
- مگر شوخي و خنده علي (ع) چگونه بود؟
اميرالمؤمنين اهل شوخي و مزاح بود، اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه! بلكه مزاح هاي معنادار و آموزنده!
هرگاه كه يكي از ياران و دوستانش را غمگين و گرفته مي ديد، با شوخي او را خوشحال مي كرد تا اندكي از اندوهش كم شود. از همه مهمتر اينكه، شادي علي (ع) هنگامي بود كه يك كافر، مسلمان مي شد. جنگي به پيروزي ختم مي شد، غذايي به فقير مي رساند، دل غمديده اي را شاد مي كرد،مشكلي را از كسي مرتفع مي كرد و كودك يتيمي را ذوق زده مي نمود. نكته ديگر هم اين بود كه مولاي متقيان در شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي به شوخي دروغ نگويد، دل مؤمني را نشكند يا با زن و دختر نامحرمي، شوخي ننمايد.
علي و ارتباط با زنان و دختران
- به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نامحرم در جامعه، يكي از معضلات امروز ما جوانها است. بخاطر اينكه نه الگوي مناسبي در مورد آن ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه، تندروي ها و كج رويهاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كن.
اگر به سيره اميرالمؤمنين دقت كني،مي بيني كه حضرت علي (ع) در سنين جواني با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه! حتي سلام هم نمي كرد. در حاليكه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسي مي كردند. چون زماني كه علي (ع) 20 ساله و درعنفوان جواني چنين عمل مي نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود،علي (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتي زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هر گونه آلودگي بود.
از طرفي پيامبر سه دختر جوان به نامهاي زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت علي (ع) با اينكه از كودكي به اين خانه رفت و آمد داشتند، اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مي آوردند. در حاليكه همين علي (ع) در دوران خلافتش، وقتي كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نيازمند كمك ديد، به ياري او شتافت.
پس در ارتباط با افراد نامحرم ،چيزي كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد
نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده درا ين ارتباط براي هر دو نفر است!
ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است.
به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع)، در سنين جواني اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست.
برگرفته از سایت امام علی